از سیره رسول اکرم(ص) در خصوص جنگهایی که داشت میتوان نتیجه گرفت که تمام جنگهای پیامبر بزرگ اسلام جنبه دفاعی داشته است و برخی عالمان و مفسران مسلمان نظیر شیخ محمدجواد بلاغی و شید محمدرشیدرضا به درستی به این امر اشاره کردهاند و تمام جنگهای رسول اکرم را صرفا دفاعی دانستهاند. برای روشن شدن نگرش رسول اکرم(ص) در مورد جنگ و خونریزی و فهم سیره عملکرد آن حضرت در جنگها، به برسی و تحلیل موردی جنگها میپردازیم. مجموع قزوهها و سریههای پیامبر اسلام را به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد: نخست جنگ در مقابل کفار و مشرکان و دوم درگیری یا برخورد با یهودیان.
اولین جنگ پیامبر اکرم با مشرکان و یکی از مهمترین آنها جنگ بدر است که در جمادی الاول سال دوم هجرت اتفاق افتاد. در حالی که کفار و مشرکان مکه و قریش، همچنان به شکنجه و آزار مسلمانان میپرداختند، اموال مسلمانانی که به یثرب مهاجرت کرده بودند نیز در دست آنان بود و اینان حق دستیابی به اموال و املاک خود را نداشتند.
کاروان تجاری قریش از شام عازم مکه بود و پیامبر به همراه 313 نفر به سمت آن حرکت کرد اما ابوسفیان رئیس کاروان مسیر آن را تغییر داد و دو گروه همدیگر را ندیدند. یاران پیامبر از ابتدا به قصد جنگ نیامده بودند، هدف مسلمانان این بود که نشان دهند قدرتی دارند تا کمتر مورد شکنجه و مشرکان قرار گیرند. در بهترین وضعیت هدفشان گرفتن برخی اموال مشرکان به جبران اموالی که توسط مشرکان در مکه مصادره شده بود. پس از اینکه مسلمانان توانستند کاروان قریش را ببینند احتمال دیدن قریش کاملا از نظرشان منتفی شد زیرا کاروان آنها از راه دیگری به مکه رفته بود. اما قریشیان پس از رسیدن به مکه تصمیم گرفتند درسی به مسلمانان بدهند که دیگر گستاخی به خرج ندهند و به دنبال کاروان قریش نیایند، به همین دلیل با لشکری آماده جنگ به سمت مدینه حرکت کردند و در منطقه بدر به مسلمانان رسیدند.
پیش از جنگ، پیامبر اکرم عمربن خطاب را نزد مشرکان فرستاد و پیام داد که برگردید و دست از این جنگ بردارید اما ابوجهل بانگ زد که برنمیگردیم و نقد را با نسیه عوض نمیکنیم. در روز بعد با اینکه همه آماده جنگ بودند اما مسلمانان شمشیرهای خود را نکشیده بودند، خفاف بن ایما میگوید با تعجب از مسلمانان پرسیدم چرا شمشیرهای خود را نکشیدهاید و پاسخ شنیدم که پیامبر اکرم به ما فرمان داده تا محاصره نشدیم شمشیرهای خود را نکشیم. همچنین برای نخستین بار اسودابن عبدالاسد مخزومی به سوی مسلمانان تاخت و پس از او، عتبهو شیبه و ولید از لشکر مشرکان به میدان آمدند و مبارزه طلبیدند.
ابوسفیان سردسته مشرکان که در جنگ بدر شکست خورده بود، در صدد تلافی برآمد. از همان آغاز به جمعآوری طلا، پول و سلاح همت گماشت و با فراهم آوردن لشکری متشکل از سه هزار مرد جنگی، دویست اسب و هزار شتر به سمت مدینه حرکت کرد. پس از رسیدن خبر به پیامبر اسلام، وی به همراه مردم مدینه آماده دفاع شدند و پس از مشورت تصمیم گرفتند برای دفاع به خارج شهرعزیمت کنند. نخستین کسی که در احد آتش جنگ را برافروخت ابوعامر عبد عمرو و پس از او طلحهبن ابی طلحه از لشکر مشرکان بود. این جنگ در هفتم شوال سی و دومین ماه هجرت اتفاق افتاد و پیامبر اسلام و یارانش شکست خوردند. در خصوص این جنگ چند نکته قابل اشاره است:
جنگ در نزدیکی مدینه اتفاق افتاد و دشمنان پیامبر با طی چند صد کیلومتر راه را با هدف جنگ و انتقام از رسول خدا با لشکری مجهز به شهر محل سکونت پیامبر اسلام و یارانش آمدند.
در این جنگ تهدید دشمن بسیار جدی بود به حدی که پیامبر و یارانش و زنان و فرزندان و خانههای آنان مورد تهدید دشمن بود و نگرانی جدی داشتند.
آغاز کننده جنگ دشمنان پیامبر بودند. و تعداد لشکر و تجهیزات نظامی مشرکان بیشتر از مسلمانان بود.
در این جنگ بیش از 70 تن از مسلمانان و بزرگان آنان به شهادت رسیدند و 22 نفر نیز از مشرکان کشته شدند.
گروهی از یهودیان بنینضیر که در غزوه بینضیر از مدینه خارج شدند، به منطقه خیبر رفتند وآنجا محل تجمع گروه زیادی از سران و جنگجویان یهود شد. برخی از اینان به مکه رفتند تا ابوسفیان و مشرکان را علیه پیامبر اسلام تحریک کنند. آنان به این دسته گفتند که ما کنار شما هستیم تا محمد را از پا درآوریم، سپس 50 نفر از قریش به همراه ایشان باهم پیمان بستند و سوگند یاد کردند که تا آخرین نفر بر دشمنی با پیامبر متحد باشند.
این بار پیامبر اسلام و یارانش تصمیم گرفتند در شهر بمانند و دفاع کنند و برای اینکه به لحاظ عده و تجهیزات ضعیفتر بودند، تصمیم گرفتند دور شهر خندقی حفر کنند تا دشمن نتواند وارد شود. خطر دشمن بسیار جدی بود و مسلمانان نگران و مضطرب بودند. در خصوص این جنگ نیز چند نکته قابل ذکر است:
دشمنان پیامبر جمع شدند و با اتحاد و اصرار، لشکری از قبایل مختلف عرب گرد آوردند و با طی کردن چند صد کیلومتر راه، به مدینه آمدند.
در این جنگ دغدغه و نگرانی پیامبر و یارانش بسیار جدی بود و با حفر خندق در اطراف شهر در صدد کاستن شر دشمن و صرفا آماده دفاع بودند.
شروع کننده جنگ دشمنان پیامبر بودند.عمروبن عبدود قهرمان عرب توانست از خندق عبور کند و با رجزخوانی جنگ را آغاز نماید.
در طول جنگ بیم مسلمانان از حمله بنیقریظه به زنان و کودکان و از پشت سر به شدت آنان را آزار میداد.
در این جنگ نیز لشکر و تجهیزات نظامی مشرکان چند برابر مسلمانان بود و شهدای مسلمانان شش تن و کشتههای مشرکان سه تن بودند.
پس از فتح مکه توسط پیامبر که در رمضان سال هشتم هجری بدون هیچگونه درگیری رخ داد، پیامبر حدود دو هفته در مکه ماند و به او خبر رسید که مالکبن عوف جوان سلحشور سیساله، قبیلههای اطراف مکه را که از «هوازن» بودند فراهم کرده و با همکاری قبیله «ثقیف» سی هزار لشکر گرده آورده تا به پیامبر اسلام و مسلمانان حمله کند. هوزان و ثقیف بر این باور بودند که محمد با قومی برخورد نکرده که بتواند به خوبی بجنگد. آنان به حدی به پیروزی خود امیدوار بودند و در جنگ با پیامبر عجله داشتند که گفتند اگرچه ما قلعههای محکم و ذخیره آذوقه داریم اما صبر نمیکنیم تا محمد به سوی ما بیاید بلکه ما به سمت او حرکت میکنیم و زنان و فرزندانشان را نیز با خود بردند.
پیامبر اسلام به ناچار و با عجله به فراهم کردن لشکری برای دفاع پرداخت و مسلمانان با دوازده هزار رزمنده آماده دفاع شدند. پس از ادای نماز صبح در حالی که هوا تاریک بود مسلمانان در دره حنین از سوی لشکر مالکبن عوف غافلگیر شدند و مورد حمله و تیرباران قرار گرفتند که عدهای از آنان کشته شدند و عدهای فرار کردند. با تدبیر پیامبر لشکر مسلمانان دوباره منسجم شدند و توانستند پیروز شوند و زنها و بچههای هوازن که پشت جبهه بودند همگی اسیر شدند که پیامبر دستور آزادی آنان را صادر کرد.
انتهای پیام