کد خبر: 4247304
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۹
نگاهی به زندگی‌نامه شهدا/ ۷

فرازهایی از زندگی شهید ابوالقاسم عصاریان

ابوالقاسم عصاریان سال ۱۳۶۰ در منطقه بستان بود که خداوند پاسخ به سؤال (أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ) را پذیرفت و جامه شهادت را بر قامتش نشاند و پیکرش در گلزار شهدای بهشت قاسم شهرستان گناباد به خانه ابدی سپرده شد.

شهید ابوالقاسم عصاریانبه گزارش ایکنا به نقل از روابط‌ عمومی اداره‌‌کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان‌ رضوی، بیست‌وچهارمین روز از آبان‌ماه 1335 ابوالقاسم در روستای جویمند از توابع شهرستان گناباد دیده به جهان گشود، قاسم در خانواده‌ای متدین و مذهبی رشد یافت، پدرش کشاورز بود و از کودکی نگاه نافذ و دوراندیشی توأم با بصیرت، او را از سایر همسالانش متمایز ساخته بود. دوره‌ ابتدایی را در دبستان همت گذراند و ده، دوازده ساله بود که علاوه بر تحصیل مشغول به کار شد تا کمک خرج خانواده باشد، باور به لزوم استقلال مالی و اشتیاق کمک به نیازمندان، تا پایان عمر کوتاهش، خط مشی همیشگی زندگی‌اش بود. 

دوره دبیرستان را در مدرسه کوروش کبیر و سپس در دبیرستان دکتر علی شریعتی گذراند و در سال 1358 موفق به اخذ دیپلم شد. آغاز دوران جوانی‌اش با اوج‌گیری نهضت امام خمینی(ره) مصادف بود و ضمیر پاک قاسم، او را به سمت حمایت از ندای امامش سوق داد.

قبل از انقلاب با ترک تحصیل به مشهد مهاجرت کرد و با شرکت در مجالس و محافل آن زمان با شخصیت‌هایی همچون آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، حجت‌الاسلام فرزانه و شهید کامیاب آشنا شد و با تشکیل کلاس‌های آموزشی قرآن کریم و احکام به طور مخفیانه به طرح مسائل سیاسی زمانه می‌پرداخت. 

در سال 1356 با صدیقه پورعابدین ازدواج کرد که همسرش نیز در مبارزه علیه رژیم طاغوت، همرزم و هم‌سنگرش بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی در کمیته انقلاب فعالیت کرد، اما پس از شکل‌گیری جزب جمهوری اسلامی، به عضویت حزب درآمد و پس از آن رسماً در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شروع به کار کرد.

در سال‌های اولیه انقلاب، در شهر کاخک فرماندهی حوزه مقاومت بسیج امام سجاد(ع) و سپس مسئولیت روابط عمومی را در منطقه برعهده گرفت و با شروع جنگ تحمیلی به عنوان عضوی از شورای فرماندهی سپاه مسئولیت واحد تدارکات در قرارگاه را در اختیار گرفت. از طرف سپاه پاسداران به کاخک منتقل شد و علاوه بر انجام مأموریت‌های مختلف در آن‌جا با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد هم اعزام شد تا به ندای امامش، مبنی بر دفاع از کشور لبیک گفته باشد.

سال 1360 در منطقه بستان بود که خداوند، (قالوابلی) ابوالقاسم عصاریان، پاسخ به سؤال (أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ) را پذیرفت و جامه شهادت را بر قامتش نشاند. پیکرش در گلزار شهدای بهشت قاسم شهرستان گناباد به خانه ابدی سپرده شد. از قاسم، یک دختر و دو پسر به یادگار مانده است.

وی از 5 سالگی به مکتب رفت و قرآن خواندن را یاد گرفت. استادش می‌گفت: از همه بچه‌ها زودتر قرآن یاد می‌گیرد و در کلاس علاقه فراوانی برای قرائت قرآن دارد. تابستان برای کار به مشهد می‌رفت و در مغازه‌ای شاگردی می‌کرد و هر پانزده روز یک بار به گناباد می‌آمد، یک بار که از مشهد آمد با دستمزدش کلی مهر و تسبیح خریده بود و تعدادی از آن‌ها را به من داد.

شب جمعه همان هفته حدودا 10 نفر از دوستانش را به خانه دعوت کرد و به هر کدام از بچه‌ها یک جانماز کوچک به همراه مهر و تسبیح هدیه داد و گفت: بیایید نماز بخوانیم و با تسبیح صلوات بفرستیم تا مشکلات همه حل شود. 

گاهی اوقات هم از مشهد نخودچی و کشمش می‌خرید و دوستانش را جمع می‌کرد و با دوستانش صحبت می‌کردند و نخودچی و کشمش‌ها را می‌خوردند و با این روش دوستانش را با نماز و بعضی از دعاها آشنا می‌کرد.

انتهای پیام
captcha