
اگر فقه و کلام را عقل یک مکتب بدانیم، بیتردید ادبیات و هنر، قلب تپنده و روح متجلی آن است. برای شناخت حقیقت یک فرهنگ، نمیتوان تنها به متون قانونی و اعتقادی آن بسنده کرد، بلکه باید به ترانهها و اشعارش گوش سپرد، به رنگها و نقشهایش چشم دوخت و در آیینهای نمایشی آن تأمل کرد. فرهنگ شیعی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در طول تاریخ، گنجینهای بس گرانبها از آثار ادبی و هنری پدید آورده است.در همین خصوص
رضا ملازاده یامچی، پژوهشگر دینی، یادداشتی در اختیار ایکنای خراسانرضوی قرار داده است که در ادامه میخوانیم؛
با این حال، این گنجینه غنی، گاهی در نگاه بیرونی و حتی در نگاه برخی از پیروان خود، به یک یا دو بُعد، بهویژه به سوگ و مرثیه برای واقعه عاشورا، تقلیل داده میشود، در حالی که این بُعد، با تمام اهمیت و مرکزیتش، تنها یکی از جلوههای این منظومه رنگارنگ است. این مقاله در پی آن است تا از این نگاه تکبُعدی فراتر رفته و به این پرسش بنیادین پاسخ دهد: درونمایهها و کهنالگوهای اصلی حاکم بر ادبیات و هنر شیعی کداماند و این جریان هنری چگونه توانسته است در قالبهای گوناگون تجلی یافته و بر فرهنگ و هنر ملتهای مختلف، از ایران و عراق تا شبهقاره هند، تأثیری عمیق و ماندگار بر جای بگذارد؟
هنر شیعی پیش از هر چیز از دو سرچشمه زلال سیراب میشود: قرآن کریم به مثابه اوج زیباییشناسی بیانی و اعجاز کلامی و اهل بیت(ع) که کلام و سیره آنها، الهامبخش هنرمندان در طول تاریخ بوده است. آثاری چون نهجالبلاغه امام علی(ع) و صحیفه سجادیه امام سجاد (ع)، فقط متون دعایی و حکمی نیستند، بلکه خود شاهکارهای ادبی و سرمشقهای بلاغت و فصاحت به شمار میروند.
با تأمل در این میراث، میتوان سه درونمایه یا کهنالگوی اصلی را در هنر و ادبیات شیعی شناسایی کرد که در هم تنیده شده و به آن هویتی منحصربهفرد بخشیدهاند.
درونمایه عشق و مؤدت
ریشه این بُعد، در آیه مؤدت (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ- شوری، ۲۳) و مفهوم «حب اهل بیت» قرار دارد. این درونمایه، بُعد غنایی، عارفانه و سرشار از شور و زیبایی هنر شیعی را میسازد.
در ادبیات این عشق در قالب «مناقب» و اشعار ستایشآمیز در وصف پیامبر(ص) و ائمه(ع) تجلی یافته است، اما اوج آن را میتوان در غزل عارفانه فارسی دید. شاعرانی چون حافظ، با الهام از مفهوم انسان کامل شیعی، عشقی را به تصویر میکشند که در آن، مرز میان معشوق زمینی و آسمانی برداشته میشود و هر زیبایی، پرتویی از حُسن ازلی محبوب تلقی میشود.
در هنرهای تجسمی این مؤدت در هنر خوشنویسی که با عشق، نامها و سخنان اهل بیت(ع) را به زیباترین شکل مینگارد، در تذهیب و کتابآرایی و در معماری پر از جزئیات و زیبای حرمها و اماکن متبرکه، خود را به نمایش میگذارد.
درونمایه عدالت و حماسه
این بُعد، ریشه در تاریخ پرفراز و نشیب تشیع، مبارزه ائمه(ع) با ظلم و بهویژه، در واقعه بیبدیل کربلا دارد. واقعه عاشورا، در هنر شیعی نه یک تراژدی صرف که یک «حماسه» جاودان از تقابل حق و باطل، عزت در برابر ذلت و پیروزی خون بر شمشیر است.
در ادبیات این درونمایه به خلق برخی از قدرتمندترین «مرثیهها» و اشعار آیینی در ادبیات فارسی و عربی منجر شده است. ترکیببند مشهور محتشم کاشانی (باز این چه شورش است که در خلق عالم است) نمونه اعلای این ژانر است که فراتر از یک سوگنامه، یک بیانیه حماسی و معرفتی است.
در هنرهای نمایشی بیشک، تعزیه منحصربهفردترین و تأثیرگذارترین هنر نمایشی شیعی است. این «شبیهخوانی»، یک
تئاتر آیینی و مردمی است که با مشارکت مستقیم مخاطب، مفاهیم عمیقی چون شهادت، فداکاری و عدالتخواهی را بازآفرینی کرده و تأثیری عمیق بر روح و روان جامعه میگذارد.
در هنرهای تجسمی نیز نقاشی قهوهخانهای در ایران، یک سبک هنری عامیانه و روایی است که بسیاری از آثار آن به تصویر کشیدن داستانهای حماسی-دینی، بهویژه واقعه عاشورا اختصاص دارد.
درونمایه انتظار و امید
سومین رکن هنر شیعی که آن را از یأس و ناامیدی مطلق دور نگاه میدارد، باور عمیق به عدالت نهایی و امید به آیندهای روشن در سایه ظهور منجی موعود(عج) است. این انتظار، یک انتظار منفعل و ایستا نیست، بلکه یک امید فعال و حرکتبخش است.
در ادبیات و دعا نیز این امید در ژانر «ادبیات انتظار» و در ادعیه و مناجاتهای شورانگیزی چون دعای ندبه و دعای عهد متجلی میشود که خود از نمونههای عالی نثر عرفانی و ادبی هستند.
در نمادها این درونمایه بهصورت نمادین در هنر شیعی جریان دارد. استفاده از رنگ سبز بهعنوان نماد حیات و سیادت، تصویر اسب سفید بیسوار و مفاهیم طلوع و صبح، همگی اشاراتی به این امید بزرگ هستند.
این جریان هنری در مرزهای یک کشور محصور نمانده است. ادبیات مرثیهای در شبهقاره هند و پاکستان به زبان اردو، به اوج شکوه خود رسیده و در جنوب لبنان و عراق، شعر حماسی و آیینی، بخش مهمی از هویت فرهنگی و اجتماعی مردم است. تأثیر عرفان و ادبیات شیعی بر هنر و تفکر در سراسر جهان اسلام و حتی فراتر از آن، غیرقابل انکار است.
پاسخ به شبهه وآن اینکه هنر شیعی، هنر غم است؟ این یک کجفهمی رایج است. هنر شیعی، هنر درک عمیق تراژدی است، نه هنر ناامیدی. حماسه عاشورا در این هنر، داستان شکست نیست، بلکه داستان انتخاب آگاهانه و پیروزی اخلاقی است. هنر شیعی با در هم آمیختن هنرمندانه حماسه و تراژدی، عشق و عدالت و درد و امید، به یک بلوغ و جامعیت احساسی و فکری رسیده است که به انسان، ظرفیت مواجهه با رنج و در عین حال، امیدواری به آینده را میبخشد.
در پاسخ به پرسش آغازین، میتوان گفت هنر و ادبیات شیعی، یک منظومه غنی و چندوجهی است که بر سه ستون اصلی عشق (مؤدت)، عدالت (حماسه) و امید (انتظار) استوار است. این درونمایهها، در هم تنیده شده و به خلق آثاری منجر شدهاند که از غزل عارفانه حافظ تا نمایش آیینی تعزیه، طیف وسیعی را در بر میگیرند. این جریان هنری با تکیه بر این کهنالگوها، توانسته است هویتی منحصربهفرد برای جوامع شیعی خلق کند و در عین حال، با زبان جهانی هنر، با دیگر فرهنگها سخن بگوید و بر آنها تأثیر بگذارد. این میراث، یک میراث موزهای و محصور در گذشته نیست، بلکه یک چشمهسار زاینده است که به انسان معاصر در دنیای سرشار از سرگشتگی و بیعدالتی، زبان عشق، معنای مقاومت و افق امید را هدیه میدهد. این هنر، آینهای است که حقیقت را نه فقط آنگونه که هست، بلکه آنگونه که باید باشد، به ما نشان میدهد.
منابع:
قرآن کریم: به عنوان سرچشمه زیباییشناسی و منبع الهام (بهویژه سوره شوری، آیه ۲۳).
نهجالبلاغه: به عنوان نمونه اعلای فصاحت، بلاغت و حکمت در نثر عربی.
صحیفه سجادیه: به عنوان اوج مناجاتسرایی عارفانه و لطیف.
دیوان حافظ شیرازی و کلیات سعدی: برای درک اوج غزل عارفانه و عاشقانه.
مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی.
ترکیببند محتشم کاشانی: به عنوان نمونه شاخص شعر مرثیهای و حماسی.
آثاری از پژوهشگران برجسته حوزه هنر اسلامی و ادبیات فارسی مانند مرحومه آنهماری شیمل که تحقیقات گستردهای در باب جنبههای معنوی هنر و ادبیات اسلامی دارد.
تحقیقات پیتر چلکوفسکی در زمینه «تعزیه» به عنوان یک منبع آکادمیک معتبر.
کتابها و مقالات متعدد در زمینه تاریخ معماری اسلامی، خوشنویسی و نقاشی ایرانی که به تحلیل نمادها و درونمایههای شیعی پرداختهاند.
انتهای پیام