امیرکبیر زمانی که به صدارت رسید به نقص و کمبود مؤسسات فرهنگی و علمی آگاه و معتقد بود ایران از نظر علوم و تمدن جدید بیبهره است و اگر بخواهد تحولاتی را در کشور ایجاد کند باید جوانان ایرانی بهرهای از تمدن و علوم مختلف کسب کنند. او دو مسافرت به خاک روسیه داشت و در این سفرها نظام تعلیم و تربیت ملل اروپایی را بررسی کرد و لازم دید اگر بخواهد دوشادوش آن کشورها پیش برود، دو راه پیش رو دارد: یا باید عدهای را برای تحصیل به اروپا بفرستد یا اینکه عدهای از معلمان اروپایی به ایران اعزام کند.
تأسیس یک مدرسه عالی و معلم اروپایی همیشه دغدغه او بود و زمانیکه به صدراعظمی رسید خواست به این فکر جامه عمل بپوشاند. استدلال او این بود که به جای اینکه دولت ایران بیست نفر محصل به اروپا بفرستد، با این بودجه چند معلم از اروپا به ایران بیاورد و دویست محصل را تربیت کند.
مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزادگان قاجار نخستین دانشآموزان دارالفنون بودند، در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی، داروسازی، معدن و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. اگرچه امیر هنگام گشایش و آغاز به کار دارالفنون از صدارت برکنار و به کاشان تبعید شده بود، اما با همه مخالفتهای جانشینش، میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
20 دی ماه سالروز شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر است و به همین مناسبت خبرنگار ایکنای خراسان رضوی گفتوگویی با علی باغدار دلگشا، پژوهشگر و مدرس مدعو دانشگاه فردوسی مشهد انجام داده است که در ادامه میخوانیم.
ایکنا _ میرزا محمدتقی خان فراهانی چگونه میاندیشیده و چه دغدغههایی داشته است؟
درباره این موضوع که میرزا محمدتقی خان فراهانی چگونه میاندیشیده و چه دغدغههایی برای ایران یا غرب داشته است، باید اول به این موضوع پرداخت که نگاه روشنفکران و دگراندیشان ایرانی به ایران و غرب چه بوده و از دوره قاجار تا رسیدن به میرزا محمد تقیخان فراهانی چه فرایندی طی میشود، او چه اقداماتی انجام میدهد و پس از او چه اقداماتی در این راستا انجام میشود.
موضوع دغدغه برای ایران، انتخاب الگوی مقایسه و توسعه سیاسی، اجتماعی و رفاهی برای نخستین بار پس از جنگهای ایران و روس شکل گرفت. زمانی که استقلال و تمامیت ارضی ایران خدشهدار شده و نیروی متجاوز به مرزهای آن حمله کرده بود، جامعه ایران نسبت به آن کنش، مقاومت و واکنش انجام داده است، اما آن مقاومت و واکنش موفق نبود و استقلال ملی خود را نیز از دست داده بود.
تقویت جرقههای نواندیشی و دگراندیشی در جریان وقوع جنگها
دو قرارداد نارضایتآمیز ترکمانچای و گلستان انجام شدو نتایج حاصل از این دو قرارداد سبب ایجاد شکاف در بخشی از ایران فرهنگی شد. تا سالها بعد بسیاری از ایرانیان ناحیه قفقاز و باکو که طی این دو قرارداد از ایران جدا شده بودند، همچنان خود را در ایران فرهنگی تعریف می کردند و خیلی از دگراندیشان جامعه ایران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، اندیشههای خود را در آنجا ترویج میدادند.
این پرسش که دلیل شکست ما چه بود؟ و برای جلوگیری از شکست مجدد چه باید کرد؟، از همان زمان ایجاد شد و پاسخ به این پرسشها بود که رویههای اولیه را ایجاد کرد. پس از جنگهای ایران و روس، شش گونه فکری را میتوان تعریف کرد که در پی پاسخ به این پرسشها بودند که البته هریک، روشها و نگرشهای متفاوتی را برای این کار انتخاب کردند و نتایج متفاوتی هم دربرداشت.
اولین نسل از این جریان فکری را عباس میرزا رهبری میکرد. نسل دوم در زمان محمد شاه قاجار، نسل سوم در زمان میرزا تقیخان فراهانی، نسل چهارم در دوران میرزا حسین خان سپهسالار، پنجم در اواسط دوره ناصری با محوریت نگرشهای انعکاس یافته توسط نوگرایان و مطبوعات منتقد که تمام آن ها نیز مطبوعات فارسی زبان منتشر شده در خارج از ایران بودند و نسل ششم نیز مروج گفتمان مشروطه خواهی در ایران بوده است.
در دوران قاجار 18 صدر اعظم وجود داشت که از این تعداد، افراد معدودی دغدغه اصلاحات، توسعه و ایده و برنامهای برای آن داشتند و نخستین فرد از این صدراعظمها، ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، دومین فرد میرزا تقیخان فراهانی و سومین نفر میرزا حسینخان سپهسالار بود. همچنین میرزا علیخان امینالدوله و میرزا حسینخان مشیرالدوله نیز در کنار این افراد، دغدغه توسعه داشتهاند. از بین همه این افراد میرزا تقیخان فراهانی و میرزا حسینخان سپهسالار نقش بسیار برجستهتری ایفا کردهاند.
نسل اول را عباس میرزا شروع کرد و معتقد بود که ما برای اینکه به آن پرسش اول پاسخ دهیم یعنی ببینیم چه باید کرد، باید به ظرفیتهای موجود نگاه کنیم. خروجی دغدغه عباس میرزا این بود که دولت کارآمد نیست و قشون نظامی هم کارآمد نیستند. به همین دلیل در نخستین گام به سمت توسعه نیروی نظامی رفت؛ توسعهای که از خلال آموزش نوین باشد. به همین جهت در اولین گامهایی که برداشت به او اتهام فرنگیمابی و روسستایی زدند. سنتگرایان در مقابل او موضع گرفته و کارهای او را غربی میدانستند مثلا به این دلیل که میخواست لباس متحد الشکل برای نیروی نظامی درست کند، لباسهای چرم و تنگ و کفشهای بلند نظامی میپوشید و یا مارش و رژه نظامی برگزار میکرد. با این حال عباس میرزا تا حدودی آن دغدغه را توانست جلو ببرد.
موج دوم در دوران محمد شاه قاجار اتفاق افتاد. در این ظرف زمانی، صدراعظمی به نام میرزا آقاسی وجود داشت که به دلیل مشرب صوفیانهاش مورد نکوهش و تنفر تاریخ نگاران قرار گرفت. اما تاریخ نگاران، دیگر نگاه نکردند که این مشرب صوفیانه او چقدر توانست مناقشات و درگیریهای مذهبی و دینی را کاهش دهد. و یا به اینکه او به توانمندسازی ایران پرداخت و کارهای مهمی چون راهاندازی کارخانههای توپسازی انجام داد، کمتر توجه شد و حتی نکوهش گردید.
با این حال میرزا آقاسی خواسته یا ناخواسته برای تغییر تلاش میکرد و روحیه تساهل و تعاملاش برای آنکه تعصبات و درگیریها را کاهش بدهد، در اینجا نقش مهمی بازی میکرد. لازم به ذکر است که در دوران محمد شاه قاجار، روحانیون بسیار ذی نفوذی وجود داشتند که در امور سیاسی دخالت بسیار میکردند و چه بسا خودشان را هم ردیف یا بالاتر از شاه میدیدند. یکی از آن افراد آقا نجفی بود که در حقیقت تلاش میکرد این تساهل و تعامل تبدیل به مرز بندیهای شدید مذهبی شود و مناقشاتی را رقم بزند.
به همین دلیل بود که آقا نجفی به شدت رویههای یهودی ستیزی در ایران را پرورش میداد و به موازات آن مسئله بابی ستیزی(ستیزهجویی با بابیان) با نوع اقدامات او رشد پیدا کرد. همچنین، به شدت در مقابل اصلاحات فرهنگی با این عنوان که این اصلاحات وارداتی است، بومی نیست و با هویت دینی ما همخوانی ندارد، ایستادگی میکرد. در مقابل گزارههای سیاسی هم موضع داشت، او رسالهای با عنوان "بحث فی ولایت الحاکم الفقیه" دارد که میگوید جایگاه روحانیت و عالمان دینی در عرصه سیاسی چیست و با استناد به گفتمانهای قبلی شیعی و مسئله غیبت کبری امام زمان(عج) تعریف میکند که جایگاه ولی و جایگاه روحانیت بسیار بالاتر از پادشاه است و پادشاه سلطنت خود را وامدار مشروعیت است که علما به آن دادهاند و نمونههای مشابه. این دومین دوران بود که دولت مرکزی تلاش میکرد مناقشات مذهبی را کاهش دهد، اما عدهای به این مناقشات مذهبی دامن میزدند.
ایکنا _ اصلاحات و راهگشاییهای میرزا تقیخان فراهانی چه بود؟
با اشاره به دوره سوم یعنی دوران میرزا تقیخان فراهانی باید گفت دورانی که ناصرالدین شاه تازه به قدرت سیاسی رسیده و وضعیت مذهبی در جامعه ایران مطلوب نیست و بین شیعیان، غیر شیعیان و بابیان درگیریهایی وجود دارد و فارغ از مسائل اقتصادی، فرهنگی و عدم توسعه یافتگی حوزههایی مانند آموزش، مناقشات مذهبی و درگیریهای مذهبی هم ایجاد شدهاند. در این دوره به دیگر سخن حال ایران بس پریشان است و جامعه ایران گزارههای خوبی را تجربه نمیکند. میرزا تقی خان فراهانی اولین صدراعظم ناصرالدین شاه است با ذکر این نکته که در دوره ناصرالدین شاه 9 دوره صدراعظمی وجود داشته است.
میرزا تقی خان فراهانی اولین صدر اعظم ناصرالدین شاه است و بیش از دو سال صدراعظمی را تجربه میکند. او ۳۹ ماه صدر اعظم ایران است و در این زمان تلاش میکند اصلاحات و تغییراتی در عرصه سیاسی و اجتماعی انجام دهد. توجه به کنشگریهای میرزا تقیخان فراهانی در دو بعد حائز اهمیت است، پیشگامی او در اصلاحاتی که انجام داد و دیگری راهگشاییهای او که باعث شد افراد اصلاحگر بعد از او بتوانند برخی از این مسیرها را ادامه دهند.
میرزا تقیخان فراهانی اولین کنشگری سیاسی خود را در معاهده ارزنهالروم در دوره محمد شاه قاجار انجام داد. وی نخستین تجربههای دیپلماسی را در این معاهده کسب کرد و به دلیل نسبت خانوادگی که با خاندان قاجار پیدا کرد، به عنوان نخستین صدراعظم ناصرالدین شاه فعالیت خود را آغاز کرد. وی با اقدامات خود نقش مهمی در سطوح مختلف توسعه ایران ایفا کرد. با توجه به عدم برجستگی توسعه آموزشی در ایران نسبت به دیگر کشورها، او به سمت رشد این حوزه رفته و دارالفنون را تاسیس کرد و رشتههایی مانند پزشکی، داروسازی، معدن و مهندسی را در آن توسعه داد.
لازم به ذکر است که در رابطه با ارزیابی
دارالفنون باید به این نکته اشاره کردکه گفتمانهای حکمرانی در آن جایگاهی نداشته است؛ یعنی نگرشهایی که بتواند به مقوله حکمرانی، توسعه دولت، انسجام قانون و قانونمند کردن و ایجاد تغییرات اجتماعی در بدنه عموم جامعه کمک کند، مطلوب نبوده است.
ایکنا _ اولین رگههای اصلاحات سیاسی چه بود؟
دومین اقدام مهم میرزا تقیخان، انتشار روزنامهای دولتی به عنوان روزنامه وقایع اتفاقیه است. این روزنامه اخبار دولت و اخبار خارج از ایران را منعکس میکند و به بیان تحولات انگلستان، غرب و روسیه میپردازد. در ارتباط با روزنامه وقایع اتفاقیه این گزاره وجود دارد که چه اخباری در آن منتشر میشده و مخاطب این اخبار چه کسانی بودند و اثرگذاری اجتماعی این اخبار در جامعه چه چیز بوده است. با توجه به این گزارهها میتوان ارزیابی کرد که این روزنامه چه نقشی در توسعه سیاسی و رفاه اجتماعی در جامعه ایران داشته است.
شاید بتوان اشاره کرد که روزنامه وقایع اتفاقیه اثر چندانی بر بطن جامعه نداشته است. با توجه به منابع، یک نسخه از این روزنامه برای اراک و سه نسخه برای ایالت خراسان ارسال میشده که نشاندهنده این است که مجله و نشریهای بوده که بیشتر میخواسته اهداف و برنامههای دولت را به کارگزاران منتقل میکند. البته این موضوع بدان معنا نیست که اصلاحات و تغییر در آن وجود نداشته است بلکه با بررسی گفتمانهای آن مشخص میشود که اولین رگههای اصلاحات سیاسی در همین روزنامه بوده است.
ایکنا _ در خصوص مقابله با اصلاحات فرهنگی میرزا تقیخان فراهانی توضیح دهید.
بعدها گروههایی به مقابله با اقدامات و اصلاحات فرهنگی میرزا تقیخان برمیخیزند بدین معنا که او دارد نخستین رگههای اصلاحات غربی، غیر ایرانی و حتی غیر اسلامی را منعکس میکند. او به حذف القاب دولتی میپردازد و اصلاحاتی در حوزه امور مالیاتی و مالی انجام میدهد و تلاش میکند تا نظمی در ساختار و نظام ارتش ایجاد کند. یکی از جاهای دیگر که میرزا تقیخان میخواست اصلاحاتی در آن انجام دهد و تا حدودی هم آن را پیش برد، اصلاحات مذهبی است اما انجام این اصلاحات سبب کاهش مناقشات نمیشود، بلکه آنها را به شدت افزایش میدهد.
میرزا تقیخان در بطن این اصلاحات مذهبی، برخی قوانین را به خوبی اعمال میکند مانند لغو مسئله بست نشینی. بست نشینی، رفتاری بوده است که افراد برای اینکه مطالبه خود را در جامعه محقق کنند، در برخی اماکن تحصن میکردهاند و دولت به دلیل عدم گسترش اعتراضات آنان مجبور به رسیدگی به مطالباتشان میشده است. میرزا تقیخان فراهانی در کنار انجام اصلاحات دینی، با گروههایی چون بابیان و منداییان در ناحیه شوشتر و خوزستان وارد مناقشه میشود. با این تفاوت که منداییها بر سر موضوع اصلاحات دینی وارد چالش نمیشوند، اما بابیان وارد چالش شدیدی میشوند. البته این موضوعات نارضایتیهایی را هم میان گروهی از شیعیان در رابطه با برخورد مناسب با این افراد، ایجاد میکند.
یکی از چالشهای اصلی ناصرالدین شاه در سالهای نخست قدرت، بابیان بودند. در آن سالهای نخستین، بابیان موجی را ایجاد میکنند و این موج جریانهای فکری است که از اواخر دوره محمد شاه قاجار برای خود درست کرده بودند. براساس برخی از رفتارشناساییهای ناصرالدین شاه در سالهای اول قدرتش، نشان داده میشود که وی تمایل داشته است تا به بابیان نزدیک شود. او نزدیک شدن به بابیان را فرصتی برای تثبیت قدرت سیاسیاش میدانسته که جایگاه عالمان دینی را کاهش دهد. ناصرالدین شاه بعدا متوجه این خطای استراتژیک خود میشود که حرکت به سمت بابیان منجر به گرفتن پادشاهی از او خواهد شد.
از طرف دیگر منداییان در ناحیه خوزستان اقلیت دینی بسیار پرنفوذی داشتند اما با ایجاد سیاستگذاریهای دولت مرکزی، تعدادی از آنها که کم نیز نبودند به اسلام روی میآورند. این گروه، آشوب چندانی برای ناصرالدین شاه درست نمیکنند، با اینکه اسلام آوری برخی از آنها آمرانه و با زور دولت بوده است. اما مناقشه بر سر بابیان چالش بسیار شدیدی را در یک دهه اول برای او ایجاد میکند به نوعی که اولین ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیان در همان سالها صورت گرفته است. این ترور، تروری کاملا ایدئولوژیک بوده که سه نفر در آن نقش محوری داشتهاند و هر سه تن نیز از نیروهای اولیه تسلیم شده به باب بودند.
ایکنا _ نگاه توسعهای و دغدغهای میرزا تقیخان فراهانی برای ایران چه بود؟
میرزا تقیخان فراهانی در آن مناقشه شاید به خوبی عمل نکرد و به جای کاهش مناقشه، بر دامنه آن افزود. در رابطه با باطل بودن بابیه و بهائیت در احکام دینی هیچ تردیدی وجود ندارد اما این گزاره میتوانست خیلی مدبرانهتر جمع شود. میرزا تقیخان فراهانی با اینکه خود در ادوار قبل، مسئله شکنجههای فجیع را ممنوع میکند اما در همین زمان دوباره داستان شکنجه شکل میگیرد و شمعآجین کردن دوباره باز میگردد که البته این روند، بابیان را برای اینکه در مقابله با پادشاه و میرزا تقیخان فراهانی و دولت مرکزی موضعهای بیشتری بگیرند، تحریک میکند.
مجموع این اقدامات، چیزهایی بوده که میرزا تقیخان درباره آنها دغدغه داشته و در سطوح مختلف کارهایی برای تحقق آن انجام داده است. این موارد نشان میدهد که نگاه او به ایران یا برای ایران، یک نگاه توسعهای و دغدغهای بوده است که البته فرهنگ عمومی جامعه ایران در مقابل آن دغدغهها ایستادگی میکرده است. برای مثال در منابع تاریخی در این ظرف زمانی، مسئله آبله کوبی وجود داشته که میرزا تقیخان فراهانی برای اینکه افراد فلج نشوند، آن را انجام داده اما بخشی از فرهنگ عمومی در مقابل این اقدام او، با این گزاره خرافی که میخواهند جن وارد بدن انسانها بکنند، ایستادگی و مقاومت میکرده است! نهایتا میرزا تقیخان فراهانی مجبور به تعیین مجازات میشود و میگوید هرکس برای آبله کوبی نیامده است، اگر اتفاقی برای فرزندش بیفتد باید مبلغ معینی به دولت جریمه پرداخت کند. این موارد نشاندهنده آن سختیهای اصلاحاتی است که او میخواسته انجام دهد.
ایکنا _ در خصوص چهار بعد چالش برانگیز در فرایند اصلاحات ایران توضیح دهید.
میرزا تقی خان فراهانی با چهار بعد چالش برانگیز در فرایند اصلاحات ایران مواجه بوده است. بعد اول سیاسی است، به گمانم بیش از همه، رقیبان سیاسی او هستند که برای منافع فردی، قدرتگیری و غیره به مخالفت با او میپردازند. گزاره دوم موضعگیریهای اجتماعی و فرهنگ عمومی است که در مقابل او ایستادگی میکند. گزاره سوم اقتصادی و گزاره چهارم را دینی و مذهبی میدانم. به طور مثال این موضوع مطرح میشود که بسیاری از اصلاحات و برنامههایی که میرزا تقیخان فراهانی انجام میدهد با مبانی دینی مغایرت دارد و روحانیون موضع گیریهای بسیار زیادی در مقابل او دارند.
با تأکید بر مسئله در خطر افتادن کیان پادشاهی در ایران باید گفت این مسئله که اصلاحات میرزا تقیخان فراهانی بعدها احتمالا ممکن است به ایجاد تفکیک قوا کمک کند و قدرت مطلقه پادشاه خدشهدار شود نیز از موارد بسیار مهم است. در این گزاره هر سه گروه روحانیون، دیوانیان و درباریان با یکدیگر متفقالقول میشوند. مورد بعدی مسئله تهدید منافع طبقاتی است که به سبب آن القاب و پولهایی که به افراد منتسب به دربار داده میشده، حذف گشته و منتهی به موضع گیری گروه روحانیون سنتگرا، دیوانیان و درباریان در مقابل میرزا تقیخان شده است.
ایکنا _ عوامل سرنگونی برنامههای اصلاحی میرزا تقیخان فراهانی چه مواردی بودند؟
دو الگوی داخلی و خارجی نقش زیادی در سرنگونی برنامههای اصلاحی میرزا تقیخان فراهانی در ایران داشتند. در داخل درباریان و دیوانیان نقش پررنگی در این زمینه داشتند، به صورتی که در اواخر کار در میان آنها دیگر موافقی برای میرزا تقیخان دیده نمیشد و تماما به مخالفت با او میپرداختند. این در حالیست که در میان روحانیون، او تا انتهای کار موافق و مخالف داشت. در بعد دیگر مسئله نیروی خارجی است که در این ظرف زمانی، روسیه تزاری به شدت از برنامههای میرزا تقیخان ترس داشت. از این جهت او، دیپلماسی به راه انداخته و به کشورهای غربی نزدیک شده است. همچنین در بسیاری از کشورهای مختلف سفارتخانه برای ایران تاسیس کرده است. این دو عامل نقش محوری برای قتل میرزا تقی خان فراهانی ایفا کردهاند.
با اشاره به اثرگذاری میرزا تقی خان فراهانی بر جریانات اصلاح گرایانه بعد از خود باید گفت شاخص این اثرگذاری در جریان اصلاح گرایانه سپهسالار نشان داده میشود. میرزا حسین سپهسالار به دلیل اقامت و سکونتی که در استانبول داشت و ارتباطی که با انجمن مخفی جوانان عثمانی گرفته است، در سفر ناصرالدین شاه برای او اصلاحات را مطرح و باب آن را فراهم میکند و البته که او در انجام اصلاحات بسیار موفقتر از میرزا تقیخان فراهانی عمل کرد. دلیل این موفقیت را شاید بتوان در نگاه چند بعدی او دانست. چرا که وی تلاش میکند، حوزههای آموزش، سیاست، اجتماع و دولت را در یک سطح تعریف کند.
ایکنا _ اندیشههای نوخواهی در دوران میرزا تقیخان فراهانی در چه وضعیتی بوده است؟
میرزا تقیخان کسی است که خارج از مرزهای ایران را دیده بود. اما صدراعظمی نبود که این دیدن، زیاد توسط او انجام شده باشد. او روسیه و استانبول را دیده بود و اصلاحات آن جا را دریافت کرده بود. پای میز مذاکره ارزنهالروم حضور داشت و میدانست وزارت امور خارجه و صدر اعظمی چقدر اهمیت دارد. میرزا تقیخان میدانست که دیپلماسی چقدر نقش دارد و به همین دلیل شروع به تاسیس سفارتخانه در کشورهای مختلف کرد. او در عثمانی روزنامه را دید و به همین دلیل در ایران وقایع اتفاقیه را منتشر کرد. در روسیه تزاری، توسعه علمی را دید و به همین دلیل الگوی دارالفنون را در ایران پیاده کرد. اما حجم اصلاحات او به طور کل از سپهسالار خیلی پایینتر بود.
سپهسالار بیشتر از میرزا تقیخان کشورهای غربی را دیده بود، او سفرنامههای غربیها را خوانده بود و به تفکرات مدحت پاشا(اولین گزاره مشروطه عثمانی) و قانون اول مشروطه عثمانی کاملا آشنا و مسلط بود. بدین سبب است که وضعیت دگراندیشی و نوگرایی در دوره میرزا تقیخان فراهانی در ایران خیلی پر رنگ نبود. برای مثال گسترش مطبوعات، افزایش فهم عمومی، آموزش نوین و غیره در این دوره دیده نمیشود. این موارد در میانه دوره ناصرالدین شاه تغییر کرد و هرچه به اواخر آن دوره نزدیک شویم، پررنگتر شده است.
در سه دهه آخر حکمرانی ناصرالدین شاه، روزنامه اختر به زبان فارسی در استانبول، روزنامه حبل المتین در هند و روزنامه قانون در لندن توسط میرزا ملکمخان ناظم الدوله منتشر میشد. جرایدی مانند حکمت، ثریا و پرورش در مصر منتشر میشد و موج آگاهی بخشی ایرانیها خود را بسیار نشان داد. لازم به ذکر است که در آن زمان، جلد اول سفرنامه سیاحتنامه ابراهیم بیک اثر زین العابدین مراغهای در مصر منتشر شد اما نویسنده جرات نکرد اسم خود را بنویسد و کتاب با عنوان نویسنده ناشناس منتشر شد و در جلد دوم مطرح کرد این من بودم که جلد اول را نوشتم. البته در کنار این استبداد سیاسی، انتقال آگاهی از دگراندیشان ایرانی خارج از ایران، نقش بسیار زیادی را برعهده داشته است.
در دوران میرزا تقیخان، دگراندیشان نقش کمرنگی ایفا کردند و جامعه ایران هم به شدت درگیر مناقشات مذهبی شده بود. همچنین بهشدت گزارههای خرافی در عموم جامعه رشد پیدا کرده بود و دولت مرکزی هم تلاش نمیکرد تا گفتمان خود را در قالب گفتمانی که همه فهم باشد، منتقل کند. بنابراین، فهم عمومی جامعه درباره اهمیت اصلاحاتی که در دوران میرزا تقیخان صورت گرفت و منافع آن برای خود، بسیار پایینتر و نازلتر نسبت به دوران بعدی تلقی میشود.
ایکنا_ مواجه دیگر پادشاهان با اصلاحات چگونه بوده است؟
به نظر میرسد هیچ کدام از پادشاهان دوره قاجار، فهم و آگاهی از انجام اصلاحات و لزوم تغییرات و بایدهای مربوط به آن نداشتهاند و احساس میکردند که قدرتشان متزلزل میشود. وجود قدرت مطلقه در فرد باعث میشود که تصور کند این قدرت مطلقه است که برای او تثبیت سیاسی دارد، در حالی که آن قدرت مطلقه سرانجام به انقلاب خواهد رسید. در مباحث جامعه شناسی سیاسی اگر فرد دریچه اصلاحات را باز نکند، پس از اصلاحات، انقلاب است و این امری کاملاً طبیعی تلقی میشود.
این گزاره در رابطه با آقا محمدخان قاجار، فتحعلی شاه قاجار، محمد شاه قاجار، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه قاجار و احمد شاه وجود دارد. در برهههایی هم برخی از پادشاهان قاجار نگاه مثبتی به اصلاحات نشان دادند اما مهم است بدانیم که این نگاه آگاهانه بوده یا به دلیل به دست آوردن منافع دیگری بوده است. بهطور مثال در بسیاری از منابع، محمد علی شاه قاجار در ابتدا قدرتش، از مشروطه حمایت میکند، اما بعد از اینکه به قدرت میرسد به علت عدم بینش سیاسی، به قلع و قمع مشروطهخواهان میپردازد. ظلالسلطان مستبد، رقیب او نیز همینطور، او هم خود را طرفدار مشروطه نشان میداد و همچنین افراد دیگر. بنابراین، موضع پادشاهان دوره قاجار و صاحبان قدرت، هیچگاه نسبت به مقوله اصلاحات مثبت نبوده است.
با بیان اینکه این مقاومت حتی در دوران پهلوی اول که به عنوان دوره نوسازی و شکلگیری مفهوم ایران نوین شناخته میشود، نیز به چشم میخورد، باید گفت دولت مرکزی در این دوره، در حالی که در زمینه اصلاحات اجتماعی بهویژه در مورد زنان، سیاستگذاری میکرد، به هیچ وجه تحمل وجود تشکلهای مستقل زنان را نداشت. این امر حتی در مورد تشکلهایی که در اساسنامهی خود، وفاداری به سلطنت پهلوی را اعلام کرده بودند، نیز صدق میکرد. این موارد نشان میدهد که صاحبان قدرت در ایران همواره در مقابل اصلاحات و تغییرات مقاومت کرده و تنها در مواردی که تصور میکردند اصلاحات به ثبات و تحکیم قدرتشان کمک میکند، به آن تن دادهاند و یا آنکه آن اصلاحات اساسا ناخواسته بوده است.
میرزا تقی خان فراهانی در حوزه نظامی هم دغدغهمند بود، او به نظم ارتش میپرداخت و تلاش میکرد ارتشی سازمان یافته ترسیم کند. به همین منظور بعد از ترویج رشتههایی مانند پزشکی، داروسازی، معدن و مهندسی، آموزشهای نوین نظامی و جنگی را هم در دارالفنون دایر کرد و ترجمه رسالههای جنگی در آن مرکز شروع شد. اما آن دغدغهای که عباس میرزا برای نظم قشون و آن سیاست گذاری که سپهسالار داشت، توسط میرزا تقیخان فراهانی انجام نپذیرفته است. او بیش از اینکه متمرکز بر ساختار اصلاحات سیاسی شود، متمرکز بر اصلاحات اجتماعی و فرهنگی میشود.
ایکنا_ واکنش جامعه نسبت به قتل امیرکبیر چگونه بود؟
جامعه در زمان قتل میرزا تقیخان، واکنش قابل توجهی نشان نداد. اطلاعات قتل وی به دقت پنهان شد و حتی نشریاتی مانند وقایع اتفاقیه مرگ وی را ناشی از بیماری عنوان کردند. تنها رجال رده بالای دولتی از نقش ناصرالدین شاه، مادر وی (مهدعلیا) و روسیه تزاری در این ترور آگاه بودند. این سکوت به دلیل عدم آگاهی عمومی از گفتمانهای سیاسی، نقش محدود مردم در تصمیمگیریهای سیاسی و عدم اطلاعرسانی صحیح بود. لازم به ذکر است این بیتفاوتی عمومی در دوران مشروطه، به این شکل نبوده است. در آن دوران، به دلیل وجود روزنامههای فراوان و فعالیتهای روشنفکران، مردم از مسائل سیاسی آگاهتر بودند و حتی به طور مستقیم در مسائل سیاسی دخالت میکردند.
رجال دولتی و طبقه بالا از مرگ امیرکبیر اطلاع داشتند اما به دو دلیل هیچ واکنشی نسبت به آن نشان نمیدادند. اول اینکه احساس میکردند برای او این اتفاق افتاده است اما برای من اتفاق نمیافتد و دیگر اینکه میگفتند برای تمام کسانی که نوگرا و تحولگرا هستند، این اتفاق باید بیفتد. در مورد سپهسالار نیز، میتوان به شباهتهایی با سرنوشت میرزا تقی خان اشاره کرد. او نیز با انجام اصلاحات عمیق، مخالفت درباریان، دیوانیان و روحانیون را برانگیخت و نهایتا عزل شد. سپهسالار همواره نگران قتل خود، مشابه قتل میرزا تقیخان بود. یکی از دلایل نگرانی و مهاجرت برخی از روشنفکران و اصلاحطلبان ایرانی مانند میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده به خارج از کشور نیز همین بوده است.
ایکنا _ در خصوص نقش بیگانگان در عرصه سیاست ایران توضیح دهید.
در خصوص نقش پررنگ خارجیها در صحنه سیاست ایران باید گفت پس از اتمام جنگ اول ایران و روس، آتش بیار معرکه برای برپایی دوره دوم جنگ، بریتانیا بوده است. به این دلیل که ذهن ایران و روسیه را درگیر کند تا به سمت هند، ورود و دخالت نکنند. در دوران محمد شاه قاجار هم نیروی خارجی با تصور اینکه اگر ذهنها درگیر مناقشات مذهبی نباشد، به سمت توسعه و استقلال کامل کشور پیش خواهند رفت، نقش زیادی در ایجاد چنین مناقشاتی داشته است. این موضوع در دوران ناصرالدین شاه در قرارداد آخال و در زمان محمد شاه در واقعه هرات و در مواردی دیگر نیز اتفاق افتاده است.
این گزاره در جریان مشروطه خواهی هم اتفاق افتاده است. البته من به هیچ وجه معتقد نیستم که جریان مشروطه خواهی، منازعه بین بریتانیا و روسیه تزاری بود. مشروطه برآمده از جریان فکری تجدد بومی جامعه ایران است که آمیخته با فرهنگ غربی منتقل شده از سوی روشنفکران در قالب نهضت ترجمه و همچنین رویههای نوگرایی دینی، به وجود آمده است. ولی باز هم در جریان مشروطهخواهی مشاهده میشود که سفارت بریتانیا تبدیل به پایگاهی برای تحصن میشود. قتل کسانی مانند سید عبدالله بهبهانی و آخوند خراسانی در هالهای از ابهام است که قطعا نیروی خارجی در آن کنشگریهایی رو داشته است. بنابراین نقش نیروی خارجی از ابتدا تا اواخر قاجار بر این اساس بوده که ایران نوین، یکپارچه و مستقل برای منافع آنها خطرناک بوده است.
کانون خشم انتقام در بسیاری از مواقع درمیان صدراعظمها بوده است و پس از جنگهای ایران و روس، نقش سیاسی روسیه در ایران بسیار پررنگ میشود. چون یکی از معاهداتی که در قراردادهای جنگ ایران و روس وجود داشت، این بود که روسیه تزاری تعهد دهد، قدرت در خاندان قاجار و عباس میرزا بماند و بدینترتیب نوعی از کاپیتالاسیون سیاسی شکل میگیرد. روسیه زمانی که عباس میرزا به صورت مشکوک کشته میشود و قدرت به فرزند او(محمد شاه قاجار) میرسد، دخالتهایی داشته است. در موردی دیگر پس از فوت محمد شاه قاجار، دایهها و پرورش دهندگان ناصرالدین شاه، اولین کاری که میکنند با روس و انگلیس وارد مذاکره میشوند. در مورد فتحعلی شاه، مظفرالدین شاه قاجار و پس از آن محمد علیشاه نیز چنین مسائلی وجود داشته است.
در بیان علت پررنگ بودن خشم انتقام در مقام صدراعظمی میتوان گفت در آن دوران اداره اجرایی کشور و انجام فرمایشات دولت با صدراعظم بود و پادشاهان از جایگاهی دستوری برخوردار بودند. در نتیجه قدرتهای خارجی، زمینههای قتل صدراعظم را راحتتر میتوانستند فراهم کنند. همچنین جامعه ایران بسیاری از این صدر اعظمها را نمیشناخت اما شاه را میشناخت و اگر خبر قتل شاه منتشر میشد، شائبههای متعددی مطرح میشد. به عبارت دیگر انتخاب جایگزین برای صدراعظم خیلی راحتتر از انتخاب شاه تازه بود. باید یادآوری کنم هر چقدر صدراعظمها توانمندتر و شجاع تر بودند و برنامههای اصلاحی برای توسعه ایران و نه برای تثبیت قدرت فردی مد نظرشان بوده است، در این بزنگاهها ایجاد ترس بیشتری در نیروهای خارجی کرده و منجر به واکنشهای بیشتری از سوی آنها میشدهاند.
انتهای پیام