فرهنگنامهنگاری قرآنی با فراهمآوردن تعاریف دقیق، ریشهیابی واژگان، و تبیین مفاهیم در بسترهای گوناگون زبانی و فرهنگی، پلی عمیقتر و ماندگارتر میان مخاطب و قرآن ایجاد میکند. برخلاف ترجمه که بیشتر به انتقال معنا بسنده میکند، فرهنگنامهها بستر فهم ژرفتر و تحلیلیتر از واژگان و مفاهیم قرآنی را فراهم میسازند و ذهن پژوهشگر یا علاقهمند را به دنیایی از معانی و پیوندها رهنمون میکنند. به همین دلیل، فرهنگنامهنگاری نه تنها مکمل ترجمه، بلکه گامی فراتر در مسیر ترویج معارف قرآنی بهشمار میرود.
در همین خصوص خبرنگار ایکنای خراسانرضوی، با محسن رجبی قدسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانیم:
ترجمه صرفِ آیات قرآن، هرچند میتواند دریچهای ابتدایی برای آشنایی با مفاهیم الهی باشد، اما به تنهایی نمیتواند بار انتقال عمیق آموزههای قرآنی را به دوش بکشد. تجربه تاریخی و سیره علمی پیامبر اکرم(ص) گواه آن است که محور اصلی فهم قرآن، تکیه بر تبیین واژگان و اصطلاحات ناآشنا بوده است، نه ترجمه کامل آیات. این روش ریشه در فهم عمیق و تدبری دارد که بر بستر زبان اصلی قرآن، یعنی عربی فصیح شکل میگیرد.
در قرون نخستین اسلامی، بهویژه در قرون چهارم و پنجم هجری، تلاشهایی در همین راستا در ایران شکل گرفت. نگارش آثاری همچون «تراجمالاعاجم» و «لسانالتنزیل»، نمونههایی از فرهنگنامههای قرآنی به زبان فارسی است که در آنها، بهجای ترجمه کامل آیات، تنها واژگان دشوار و غریب معنا شدهاند. این آثار به ترتیب آموزشی قرآن، از سوره ناس تا بقره سامان یافتهاند و کوشیدهاند معنا را با حفظ ساختار و روح واژهها منتقل کنند.
از همین رو، میتوان گفت یکی از کارآمدترین مسیرها برای فهم درست قرآن، تدوین فرهنگنامههای تخصصی قرآنی است؛ فرهنگنامههایی که صرفاً به ترجمه واژگان اکتفا نکنند، بلکه با بهرهگیری از دانش واژهشناسی، علم بلاغت و علوم مرتبط با زبانشناسی، کاربرد هر واژه را در سیاق کلی آیات قرآن بررسی کنند. این روش به مراتب مؤثرتر از ترجمههای رایج خواهد بود، چراکه به فهم باطنی، تدبر و همنشینی معنایی واژگان توجه دارد.
تحقق این مهم نیازمند همافزایی میان پژوهشگران متخصص در حوزههای علوم قرآنی، زبانشناسی، و تفسیری است. کار تیمی، تحلیل منابع دقیق کهن، و بررسی تطبیقی واژگان در کل متن قرآن، از پیشنیازهای تولید چنین فرهنگنامههایی است. به عبارت دیگر، درک معنای هر واژه قرآنی باید در چارچوب خود قرآن انجام گیرد؛ یعنی هر واژه را باید در تمام کاربردهایش در آیات مختلف بررسی کرد تا معنای دقیق، اصیل و مورد نظر وحی استخراج شود. به همین سبب، منابع لغوی بیرونی زمانی برای ما حجت هستند که در پرتو قرآن، معیّدی برای آن معنا یافت شود.
در این مسیر، توجه به قصههای قرآنی نیز اهمیت فراوان دارد. بسیاری از واژگان در بستر قصهها معنا مییابند، اما متأسفانه این واژهها گاه در اثر نفوذ ناآگاهانه داستانهای تحریفشده عهد عتیق و متون یهودی، به شکلی نادرست درک شدهاند. با بازنگری علمی و نقادانه در این بخش، میتوانیم از تحریفهای تاریخی رهایی یابیم، کاستیها و سوءبرداشتها را شناسایی کنیم و گامی بزرگ در جهت فهم حقیقی قرآن برداریم.
به بیان دیگر، نیاز امروز ما نه صرفاً ترجمه قرآن، بلکه فهم واژگان وحی در بستر خود قرآن است؛ آنهم با رویکردی علمی، دقیق، و به دور از پیشفرضهای فرهنگی و تاریخی غیر قرآنی. تنها در این صورت است که میتوانیم قرآن را آنگونه که هست درک کنیم، نه آنگونه که به ما تحمیل شده است.
انتهای پیام