علوم قرآنی مجموعه دانشهایی است که با هدف تبیین مراحل نزول قرآن، شکلگیری قرائات، پدیداری متن مکتوب کلامالله، شناخت ساختار قرآن و چگونگی فهم و درک زبان آن بهتدریج تدوین و تألیف شدهاند. برهانالدین زرکشی (د794ق) در البرهان فی علوم القرآن، 47 علم و جلالالدین سیوطی (د911ق) در الاتقان فی علوم القرآن، 80 دانش قرآنی را ارائه کردهاند. از مشهورترین آثار معاصر نیز میتوان به علوم قرآنی آیتاللّه سید محمدباقر حکیم با ارائۀ 12 علم و التمهید فی علوم القرآن آیتاللّه محمّدهادی معرفت با تدوین هشت علم اشاره کرد.
در اهمیت و ضرورت مطالعه علوم قرآنی که زیربنای شناخت و نوع تعامل ما با قرآن است همین بس که
امام صادق(ع) خطاب به چند نفر از زهّاد کوفه فرمودند: «أَخْبِرُونِي أَيُّهَا النَّفَرُ أَ لَكُمْ عِلْمٌ بِنَاسِخِ الْقُرْآنِ مِنْ مَنْسُوخِهِ وَ مُحْكَمِهِ مِنْ مُتَشَابِهِهِ الَّذِي فِي مِثْلِهِ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ وَ هَلَكَ مَنْ هَلَكَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ؟! فَقَالُوا لَهُ: بَعْضَهُ فَأَمَّا كُلَّهُ فَلَا. فَقَالَ ع لَهُمْ: مِنْ هَاهُنَا أُوتِيتُمْ وَ كَذَلِكَ أَحَادِيثُ رَسُولِ اللَّهِ؛ همگى به من بگویيد آيا شما از ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن اطّلاع و دانشى داريد؟ همان دانشى كه در اثر نبود و فقدان آن افرادى از اين امت گمراه شدند و جماعتى به هلاكت رسيدند! گفتند: مقدارى از آن را مىدانيم نه تمامش را، امام فرمود: گرفتارى شما از همين جا است و همين گونه است احاديث رسول خدا كه ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه دارد و شما از آن غافل و بىخبريد».
دو کاستی مهم در تدوین علوم قرآنی
1_ از آنجا كه بحر مواجِ روايات اسلامى با برخى اسرائيليات و فرآوردههاى تعصّبات و منازعات مذهبى، حزبى، قومى و قبيلهاى در آميخته است، غالباً در ميان اخبار و احاديث، چندگونگى و تشتُّت فراوان به چشم مىخورد كه در بَدو امر، محقق را با تناقضات بسيار روبهرو مىسازد و از آنجا که در مسير تحول علوم قرآنى و علوم حديث، هر دسته و گروهى، تفسيرها و تحليلهاى مورد نظر خويش را از روايات ياد شده ارائه كردهاند، این اضطراب و پریشانی مضاعف میشود.
2 _ با توجه به شيوههاى بهكار گرفته شده در تدوين اوليه علوم قرآنی كه آن شيوهها لزوماً بر مبانى معرفتى قرآن و آموزههاى سنت نبوى و ائمۀ اهل بيت(ع) مبتنى نبوده است و نيز به دليل متعارف نبودن مطالعه تطبيقى قرآن و سيره نبوى، بهرغم وفور منابع علوم قرآنی و گسترش نسبى مرزهاى دانش و تحقيق در این دانشها، هنوز بسیاری از مسائل علوم قرآنی ناگشوده و حتی گاهی ناشناخته مانده است و در بسیاری از موارد با برداشتی ناقص و ناکارآمد از قرآن و روایات روبهرو هستیم.
نزول قرآن
به فرموده امام صادق(ع)، قرآن در شب قدر نازل شد: «وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ». بنابر تحقیق موضوعی «نزول قرآن در بیان قرآن» که با مطالعه و مفهومیابی از همه آیات ناظر به نزول قرآن سامان مییابد، نزول دفعی و یکپارچه قرآن در شب قدر تحقق یافته است، یعنی خداوند حکیم در ابتدای بعثت پیامبر اکرم(ص)، در شب قدر قرآن را بر آن حضرت نازل کرد: « إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ القَدْرِ » (قدر، 1)، «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» (دخان، 3) و « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِـيهِ القُرآنُ ...» (بقره، 185) تا خاتم پیامبران ضمن آشنایی با شیوههای دعوت و رسالت پیامبران گذشته، دورنما و چشماندازی روشن از اهداف و برنامهها و سیر تحول رسالت خویش داشته باشد.
پیامبر اکرم(ص) پس از دریافت قرآن در شب قدر، از صبح روز قدر مأمور شدند که قرآن را به مردم مکه ابلاغ کنند. آن حضرت براى ابلاغ نخستين آيات، روى صخره بلندى بر دامنه صفا و مشرف بر محل اجتماع مردم مكه رفتند و با نداى «يا صباحاه يا صباحاه» كه دلالت بر وقوع حادثهاى مهم و بزرگ داشت، مردم را فراخواندند و با اعلان نبوت و بعثت و رسالت الهى خويش، آن آيات را بر مردم تلاوت و قرائت فرمودند و از آن پس تا زمانى كه مشركان مانع نشدند، اغلب بر فراز آن مكان شده، مىايستادند و آيات را بر مردم قرائت مىكردند.
اینکه پیامبر اکرم(ص) چه مقدار از قرآن و در چه زمانی آن را به مردم ابلاغ کنند همه به اذن خدا بود، البته ابلاغ هر قسمت از قرآن همزمان با رخدادها و شرایطی بوده است که شایستگی خطاب به مردم را داشته و بهترین زمینه فراگیری و دریافت هدایت آن از سوی مردم فراهم بوده است.
مفضّل از امام صادق(ع) پرسید كه آيات «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِـيهِ القُرآنُ»، «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنّا كُنّا مُـنْذِرِينَ . فِـيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِـيمٍ . أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنّا كُنّا مُرْسِلِـينَ»؛ «لَوْلا نُـزِّلَ عَلَيْهِ القُـرْآنُ جُـمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُـثَبِّتَ بِهِ فُـؤادَكَ » بيانگر تنزيل قرآن است، حال چگونه وحى طى 23 سال ظاهر شد؟ امام(ع) فرمود: «نَعم يا مفضّل! أعطاه اللّهُ القرآنَ في شهرِ رمضانَ، و كان لا يُبَلِّغه إلاّ في وقتِ اِستحقاق الخطابِ، و لايُؤدّيه إلاّ في وقتِ امرٍ ونهيٍ فهَبطَ جبريلُ(ع) بالوحي فَبلَّغ ما يُؤمَرُ بِهِ، و قوله «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَك َ لِتَعْجَلَ بِهِ»؛ خداوند، قرآن را در ماه رمضان [در شب قدر] به پيامبر اكرم(ص) عطا كرد، ولى آن حضرت بدون اذن الهى، قرآن را ابلاغ نمىكرد. با هبوط جبرئيل و ابلاغ وحى الهى، ايشان آن مقدار از آياتى را كه مأمور به تبليغ آن مىشدند، به مردم ابلاغ مىكردند كه همگام و همزمان با رويدادها و مناسبتهايى بوده كه شايستگى خطاب و ابلاغ را داشته است. سخن خدا: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَك َ لِتَعْجَلَ بِهِ » ناظر بر همين مسئله است.
بنابراين همه رواياتى كه طبق آنها رسول خدا(ص) هنگام دريافت وحى الهى دچار تب و لرز مىشد و احساس سنگينى مىكرد و گاهى از خود بىخود مىشد يا از ترس فراموشى، آنها را تندتند تكرار مىكرد و خداوند با آيه «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَك َ لِتَعْجَلَ بِهِ » ايشان را از اين عمل نهى مىفرمود، مردود است، زيرا در نزول دفعى، خداوند بدون هيچگونه واسطهاى (حتى جبرئيل) قرآن را بر رسولش اِقراء و تعليم و تنزيل فرمود: «وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى القُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ » (نمل، 6) و رسول خدا در كمال آگاهى و بدون هيچگونه اضطراب و نگرانى، قرآن مبين را دريافت كرد: « فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما اَوْحى . ما كَذَبَ الفُؤادُ ما رَأى ... ما زاغَ البَصَرُ وَما طَغى » (نجم، 10ـ11 و 17).
جبرئيل در نزول تدريجى، مأمور ابلاغ وحى الهى است، نه معلّمِ قرآنِ رسول خدا و آن حضرت هنگام دريافت اذن ابلاغ آيات قرآن از جبرئیل، به گوشهاى از آسمان چشم مىدوختند: « قَدْ نَرىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّماءِ » (بقره، 144) [توجّه تو را به آسمان در انتظار رسيدن وحى مىبينيم]. ابن مسعود همراه پیامبر در کشتزاری در مدینه بود که گروهی از یهودیان از رسول خدا(ص) خواستند در مورد روح با آنان سخن بگوید، پیامبر بلند شد و لحظهای به آسمان نگاه کرد، فهمیدم وحی بر ایشان نازل میشود، پس از پایان یافتن وحی خواندند: « الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَما أُوتِيتُمْ مِنَ العِلْمِ إِلاّ قَلِيلاً » (اسراء، 85).
تقسیم قرآن به هفت حزب
امام صادق(ع) به فضیلت پیامبر(ص) بر دیگر پیامبران خدا با حزب مفصّل تأکید کردهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطىٰ مُحَمَّداً شَرَائِعَ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ... وَ فَضَّلَهُ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ بِخَوَاتِيمِ سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَ الْمُفَصَّل» و فرمودهاند: اينکه در نماز صبح، سورههاى طِوال حزب مفصّل، در نماز ظهر و عشاءِ آخر اوساط حزب مفصّل و در نماز عصر و مغرب سُوَر قِصار آن قرائت شود، اشکالی ندارد؛ «...لَا بَأْسَ أَنْ يُقْرَأَ فِي الْفَجْرِ بِطِوَالِ الْمُفَصَّلِ وَ فِي الظُّهْرِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ بِأَوْسَاطِهِ وَ فِي الْعَصْرِ وَ الْمَغْرِبِ بِقِصَارِهِ». از سورۀ قاف تا ممتحنه، طِوال، از سورۀ صفّ تا نازعات، اَوساط (جمع وَسَط به معناى متوسط) و از عَبَسَ تا آخر قرآن را میتوان، قِصار (جمع قصیر به معناى کوتاه) حزب مفصّل در نظر گرفت.
با تعلیم پيامبر اكرم(ص)، قرآن در حدود رمضان سال نهم هجری به هفت حزب تقسيم شد: سه سوره اوّل (بقره، آل عمران و نساء)، حزب اول، پنج سوره بعدى، حزب دوم، هفت سوره بعدى، حزب سوم، نه سورۀ بعدى، حزب چهارم، يازده سورۀ بعدى، حزب پنجم، سيزده سور بعدى، حزب ششم و «حزب مُفَصَّل» از سوره «قاف» تا «ناس» (شامل 65 سوره) حزب هفتم قرآن است. سوره فاتحةالکتاب بهعنوان «اُمّالقرآن» و «اُمّالکتاب» خارج از حزبهاى قرآن قرار گرفته است.
پيامبر اكرم(ص) در تبيين جايگاه اين حزب در آموزش قرآن، مىفرمايند: «إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ سَناماً [ وأنّ سَنامُ القُرآنِ البَقَرَةُ]، ... وَ اَنَّ لِكُلِّ شَيءٍ باباً وبابُ القُرآنِ المُفَصَّل». هر چيزى نقطه اوج و بلندايى دارد و سوره بقره بلنداى قرآن و هر چيزى باب (مسير ورود) دارد و سورههاى حزب مفصّل، مسير ورود به قرآن است.
بر همین مبنا، آغاز آموزش و تحقيق و تفسیر قرآن از سوره بقره به عنوان «سنام قرآن» صحيح و اصولى نيست، بلكه ابتدا بايد از «باب» و «لباب» قرآن، يعنى حزب مفصّل از سوره ناس آغاز و به سوره بقره ختم كرد. به تصریح آيتاللّه طالقانى «سورهها و آياتى كه در زمانهاى بعد از سالهاى آغاز وحى نازل شده است، در واقع تفصيل و تكميل و بسط سورههاى كوتاه سابق بر آن مىباشد. از اين جهت آشنا شدن و فهميدن مقاصد سورههاى كوچك چون مفتاح براى گشوده شدن درهاى حقايق قرآن و ورود به سراى وسيع آن است».
اسباب نزول و فرازمانی و فرامکانی بودن قرآن
روایات سبب نزول ذیل آیات: «ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا . عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا . یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا . و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا . انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا » همگون و همداستان نیستند. مشهور آن است که پس از بیماری حسنین(ع)، امام علی(ع) به پیشنهاد عمر بن خطّاب که به عیادت آن دو آمده بود، همراه حضرت زهرا(س) و فضّه برای شفای حسنین(ع)، سه روز روزه نذر کردند. با شفایافتن حسنین(ع) وقت ادای نذر رسید، ولی در منزل علی(ع) چيزى براى خوردن وجود نداشت. امير مؤمنان على(ع) سه صاع (حدود سه مَن) جو از شمعون یهودی در عوض رسیدن پشم، قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) يك صاع از آن را آسياب كرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. على(ع) نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامى كه غذا را در برابر خود گذاشتند تا با آن افطار كنند، مسکینی آمد و از آنها كمك خواست، آنها همگى غذاى خود را به او دادند و آن روز و آن شب چيزى نخوردند.
آنها روز دوم را نیز روزه گرفتند. حضرت فاطمه(س) صاع ديگرى از آن آرد را نان پخت. هنگامىكه نان را آوردند تا با آن افطار كنند، يتيمى نزد آنها آمد و غذا خواست، آنها هم مانند شب گذشته همه غذاى خود را به او دادند.
سومین روز هم به روزه گرفتن گذشت و هنگام افطار فرا رسید، این بار اسیری آمد و از آنها غذا خواست و آنها هم مطابق روزهای گذشته همه غذای خود را به او دادند.
آنها در اين سه روز چيزى جز آب نخوردند، در روز چهارم حضرت علی(ع)، حسنین(ع) را که از شدت گرسنگی مانند دو جوجه بی بال و پر بر خود میلرزیدند را نزد پیامبر اکرم(ص) بردند. رسول خدا با دیدن این صحنه گریان شدند و به منزل فاطمه(س) رفتند و با دیدن ضعف و گریۀ فاطمه(س) با صدایی گریان این گونه دعا کردند: «اللهمَّ أشبع آل محمد». جبرئيل هبوط کرد و اذن ابلاغ و قرائت آیات «إن الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا عينا يشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا . یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا . و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا . انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا» (انسان، 5-9) را به پیامبر اکرم اعلام کرد....
آیتاللّه معرفت، مفسّر و قرآنپژوه معاصر با بررسی سند و محتوای روایات سبب نزول، فقط روایت علی بن ابراهیم قمی به نقل از امام صادق(ع) در تفسیر قمی را صحیح میداند («حدیث ایثار»، شاخههای شوق، 1386).که بر پایه آن، حضرت زهرا(س) با آرد کردن جو، حلوایی خوشبو و لذیذ به نام «عصیده» درست کردند و هنگامیکه بر سر سفره نهادند، بینوایی آمد و درخواست طعام کرد، مولا امیرمؤمنان(ع) یک سوم آن را به وی داد، سپس بلافاصله یتیمی آمد و یک سوم دیگر را به او عطا کرد و یک سوم پایانی را همان روز به اسیر بخشید. در ادامه روایت، علی بن ابراهیم قمی، 18 آیهای که در سوره انسان در وصف ابرار آمده است را برای هر مؤمنی که مانند مولا علی(ع) برای خدا عمل کند، صادق و جاری میداند: «وَ هِیَ جاریةٌ فی کلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذلِک لِلّهِ عَزَّ وَ جَل».
گفته علیّ بن ابراهیم قمی برگرفته از این تعلیم امام صادق(ع) است که در پاسخ به پرسش عمر بن یزید از آیۀ «الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» فرمودند: «نَزَلَتْ فِي رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ تَكُونُ فِي قَرَابَتِكَ»؛ درباره ضرورت پيوند و پیوستگی با آل محمد نازل شده است، البته درباره لزوم اتصال با خويشاوندان تو نیز هست. ثُمَّ قَالَ: سپس فرمودند: «فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْءِ إِنَّهُ فِي شَيْءٍ وَاحِدٍ»؛ از كسانى مباش كه آيه را به یک مصداق منحصر مىكنند.
دقت کنیم که در حدیث امام صادق(ع)، سخنی از بیماری حسنین(ع)، نذر سه روز روزۀ حضرت علی(ع) و حضرت فاطمۀ زهرا(س) و سه شب غذا را بخشیدن و فقط با آب افطار کردن، قرض گرفتن جو از شمعون یهودی و پختن نان با آن در مقابل ریسیدن پشم نیست. بنابراین، «یوفون بالنذر» یعنی ابرار نسبت به مشکلات و مسائل اطراف خود بیتفاوت نیستند و برای رفع و حل آنها بدون هیچگونه چشمداشتی و فقط برای رضای خدا داوطلبانه اقدام میکنند که در آیه 8 سوره انسان به عنوان مثال از اطعام مسکین و یتیم و اسیر یاد شده است.
زبان قرآن
به فرموده امام صادق(ع): «إنّ اللّه لم يُنزِله[ القرآن] لزمانٍ دونَ زمانٍ، ولا لناسٍ دون ناسٍ، فهو في كلِّ زمانٍ جديدٌ، وعند كلِّ قومٍ غضٌ إلى يومِ القيامة»؛ خداوند متعال، قرآن را براى زمان و مردم خاصى نازل نكرده است، بلكه قرآن در هر زمانى و نزد هر قوم و اهل هر زبانى، تا روز قيامت طراوت و تازگى دارد.
مطابق بيان قرآن كريم و روايات معتبر نبوى، قرآن كريم به زبان «عربى مبين» نازل شده است، عربى ويژه، خاص و بىنظيرى كه منحصر به هيچ يك از لهجهها و گويشهاى زبان عربى گذشته و حال نيست. زبان قرآن مانند هر زبان ديگر، نظام واژگانى، دستورى و آوايى ويژهاى دارد و نكره آمدن هر سه واژه «لسان»، «عربى» و «مبين» در آيه « بِلِسانٍ عَرَبِىٍّ مُـبِينٍ » آن را از هر عربى ديگرى متمايز مىكند، از اين رو براى شناخت قرآن و تبيين آن بايد زبان ويژه و خاص آن را فرا گرفت و در اين مورد فرقى ميان عرب و غير عرب وجود ندارد، چرا كه ارتباط و فاصله زبان عربى معمولى و ديگر زبانها با عربى مبين همانند فاصله مركز دايره با هر نقطهاى روى محيط آن يكسان است. زبان عربى مبين در بيان امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) چنين توضيح داده شده است: «يُبينُ الاَلسنَ ولا تُبينُه الاَلسنُ»، يعنى زبان قرآن همه زبانها را تبيين و بيان مىكند، ولى هيچ زبانى قادر به تبيين زبان قرآن نيست.
رسالت پيامبر خاتم، جهان شمول و ابدى است و قوم آن حضرت، همه مردم هستند: «يا أَ يُّها النّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِـيعاً » (اعراف، 158)، از این رو، بايد آيات قرآن را بدون عجله و شتاب، و با علم و آگاهى، اِنصات، اِستماع، اِتّباع، قرائت، ترتيل، تلاوت و يادآورى كرد تا در قلب جاى بگيرد و ذكر روز و شب انسان شود. به اين ترتيب زمينه تدبّر و بيان و تبيين و دريافت شِفاء و رحمت قرآن و يادگيرى زبان آن فراهم مىآيد.
خداوند سبحان، قرآن را به رسولش تعليم داد و پيامبر اكرم(ص) آن را فرا گرفت. با آموزش و ترويج تدريجى و پيوسته آيات قرآن در ميان مسلمانان و حاملان قرآن و با وحدت و پيوندى كه به واسطه تعاليم قرآن و تدابير رسول خدا ميان قبايل مختلف عرب ايجاد شد، زبان عربى مبين بر ساير زبانها و لهجههاى گوناگون عرب، تأثيرى شگرف نهاد و موجب وحدت نسبى زبان عربى و پيدايش زبانى مشترك شد، البته زبان و لهجه قبايلى كه ديرتر به اسلام گرويده بودند و قرائت قرآن در آن جا گسترش چندانى نيافته بود، كمتر تحت تأثير قرار گرفته بود.
از همینرو، امامصادق(ع) در تبیین سخن رسول خدا: «تَعلَّموا القرآنَ بعَربيَّتِهِ، وإيّاكم والنَّبرَ فيه» (قرآن را با عربیت خودش، رعايت نظام آوايىاش فرا بگيريد و از نَبْر در قرائت قرآن بپرهيزيد) فرمودند: «الهمزُ زيادةٌ فی القرآن إلاّ الهمز الأصلی، مثل قوله: «أَ لاّ يَسْـجُدُوا لِلّهِ الَّذِى يُخْرِجُ الخَبٔ ... » [نمل، 25] وقوله: «لَكُمْ فِـيها دِفءٌ ...» [نحل، 5] وقوله: «فَادّارَأْتُمْ فِـيها ...» [بقره، 72]؛ غير از همزۀ اصلى در كلماتى مانند «خَبء» و «دِفء»، دیگر همزهها (تبدیل برخی واج های دیگر به همزه) اضافى است.
همچنین، امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) میفرمایند: «اِنَّ الرَّجلَ الاَعجمی مِن اُمَّتی لَیقرأ القرآنَ بِعَجَمیتهِ، فَتَرفَعَهُ المَلائِکةُ علی عَربیَّتِه»؛ یعنی طبیعی است فرد عجمی [غیرعرب] از اُمّت من قرآن را عجمی [مطابق لهجه و زبان مادری] تلاوت کند [لکن ایرادی ندارد]؛ زیرا فرشتگان آن را با عربی قرآن، بالا میبرند. بنابراین، قرآن خواندن با هر لهجه و زبانی در مقام تعلیم و تعلّم و یادگیری و انس با قرآن، درست و قابل تقدیر است و خواندن با صوت و لحن عربی برای غیر عرب، نه واجب است و نه مستحبّ.
زوجیت سورههای قرآن
از این آموزه امام صادق(ع) که فرمودند: «مَنْ مَضَتْ لَهُ جُمْعَةٌ وَ لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِقُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ عَلَى دِينِ أَبِي لَهَبٍ» (هر كس جمعهاى بر او بگذرد و سورۀ «قل هو اللّه احد» را در آن مدت نخوانده باشد و بميرد، بر دين ابولهب مرده است) و دیگر تعالیم پیامبر اکرم، ائمۀ طاهرین(ع) و صحابه که بر تلاوت دو سوره پی در پی تأکید کردهاند یا به اشتراک مضمونی دو سوره اشارت نموده یا عنوان مشترکی بر دو سوره نهادهاند، میتوان زوجیت سورههای قرآن را استنباط نمود.
56 زوج سورۀ قرآن کریم در ترتیب جاودانۀ مصحف شریف (ترتیب تلاوت) عبارتند از: بقره و آل عمران، نساء و مائده، انعام و اعراف، انفال و توبه، یونس و هود، یوسف و رعد، ابراهیم و حجر نحل و اسراء، کهف و مریم، طاها و انبیا، حجّ و مؤمنون، نور و فرقان، شعراء و نمل، قَصص و عنکبوت، روم و لقمان، سجده و احزاب، سبأ و ملائکه (فاطر)، یاسین و صافّات، صاد و زمر، مؤمن (غافر) و فصّلت، شورا و زخرف، دخان و جاثیه، احقاف و قتال(محمّد)، فتح و حجرات، ذاریات و طور، نجم و قمر، رحمان و واقعه، حدید و مجادله، حشر و ممتحنه، صفّ و جمعه، منافقون و تغابن، نساء قصریٰ(طلاق) و تحریم، ملک و قلم، حاقّه و معارج، نوح و جنّ، مزّمّل و مدّثّر، قیامت و انسان، مرسلات و نبأ، نازعات و عبس، تکویر و انفطار، مطفّفین و انشقاق، بروج و طارق، اعلیٰ و غاشیه، فجر و بلد، شمس و لیل، ضحیٰ و انشراح، تین و علق، قدر و بیّنه، زلزال و عادیات، قارعه و تکاثر، عصر و همزه، فیل و قریش، ماعون و کوثر، کافرون و نصر، تبّت (مسد) و اخلاص، فلق و ناس. بنابراین، حمد و سورۀ قاف زوج ندارند
رسول خدا دو سورۀ بقره و آل عمران را «زَهراوَین» (دو سورۀ بسیار درخشنده)، و ناس و فلق را «مُعَوِّذَتَین» (دو سورهای که انسان را در پناه خدا قرار میدهند) نامیدهاند و بر قرائت آن دو زوج سفارش کردهاند. زوج سورهها تصاویر بسیاری از مضامین دو سوره را به نمایش میگذارند و یکدیگر را تفسیر و تبیین میکنند، به عنوان نمونه بررسی زوج سورۀ کوثر و ماعون نشان میدهد که یک دسته از «شانئ»های رسول خدا و «کوثر» عطاشده به ایشان، مکذّبان دین (منافقانی) هستند که در پوشش مناسک دینی و با ریا و نمایش، «ماعون»هایی را که باید در دسترس «یتیمان»، «مسکینان» و نیازمندان قرار گیرد، به نفع خود مصادره میکنند و از هر گونه «عطا» و بخشش، و «نحرِ» آنچه که موجب «اطعامِ» محرومان جامعه میشود، دریغ میورزند. از اینرو، هشدار «فویلٌ للمصلّین» بر آنان فرود میآید، در حالیکه شماری از مسلمانان حقیقی نماز و زکات را خالصانه برای رضای خدا اقامه میکنند: «فصلّ لربّک و انحر» و به این ترتیب زمینه بهرهمندی از کوثر عطاشده به پیامبر اکرم و خودشان را فراهم میکنند و کید و مکر شانیء ها و بدخواهان نمی تواند آنان را از صراط مستقیم بندگی خدا منحرف کند.
برخی از احادیث حاکی از زوجیت سورهها در فقه امامیّه نیز بازتاب یافته است، مانند وجوب قرائت زوج سورۀ فیل و قریش و انشراح و ضحی پس از حمد در نمازهای واجب.
آداب نوشتن قرآن و تهیه مصحف
نگارش قرآن و استفاده از نسخۀ مکتوب با رعایت آداب و شرایط آن، موجب انس عمیقتر با قرآن و تمرکز و تدبّر در تلاوت و تثبیت و تحکیم آموختهها در قلب قرآنآموز مىشود. براى این منظور، مسلمانان نزد پیامبر اکرم میرفتند و آیات و سورههایی را که فراگرفته بودند، مینوشتند.
در مدینه، رسول خدا صحیفههاى قرآن را در مسجد قرار مىدادند تا قرآنآموزان بتوانند از روى آنها نسخهبرداری کنند. روح بن عبدالرحیم از امام صادق(ع) دربارۀ خرید و فروش مصحفها پرسید و امام فرمود: «ورقهاى قرآن کنار منبر قرار داده مىشد ... افراد براى نوشتن به آنجا مىآمدند و از روى آن مىنوشتند ... گفتم: نظر شما دربارۀ پرداخت مزد کتابت چیست؟ فرمودند: اشکالى ندارد، ولى صحابه آنگونه که گفتم عمل مىکردند». این مکان میان منبر و قبله به «موضع مکان المصحف» (جایگاه مصحف) مشهور بوده است.
رسول خدا نگارش آیات و سورههای قرآن و روخوانی آنها را زمانی توصیه میکردند که قرآنآموزان آنها را در قلبشان حمل و حفظ کرده و ذکر و زمزمۀ زبان خود کرده بودند. عُقبَة بن عامر روایت مىکند: خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ یَوْمَاً ونَحنُ فِى المسجدِ نَتَدارَسُ القرآنَ فَقالَ: «تَعَلَّموا کتابَ اللّهِ عَزَّ وَجلَّ وَاقتَنوهُ وَتَغَنَّوْا بِهِ، فَوَالّذی نَفسی بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَلُّتاً مِنَ المَخاضِ مِنَ العُقُل»؛ گروهى از ما در حال تدریس و آموختن و تکرار و تمرین قرآن در مسجد بودیم که رسول خدا بر جمع ما وارد شد و فرمود: کتاب خدا را یاد بگیرید، و آن را در قلب و ذهنتان مستقر کنید تا جزئی از وجودتان گردد و به قرآن تغنّی کنید، زیرا سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، فراگرفتن قرآن از شتر جوانى که پاى او را بستهاند و با این حال، تلاش مىکند که خود را بِرَهاند، فرّارتر است، یعنی اگر به شیوهاى درست، قرائت قرآن تکرار و تمرین نشود تا ذکر و زمزمه زبان گردد و اگر قرآن به نگارش درنیاید و قرآنآموز از مصحف استفاده نکند، قرآن در وجود او تثبیت نخواهد شد.
ابوعبید قاسم بن سلّام (د224ق)، «واقتنوه» را با استناد به کاربرد آن در «تَقتَنونَ الأَموال» به معنای «اجعلوه مالکم» میداند، یعنی قرآن را جزئی از وجود خود کنید؛ اگر «واقتنوه» را «واتقَنوه» بدانیم، یعنی قرآن را درست و متقن بیاموزید و اگر آن را «وَأَفْشوهُ» بخوانیم، یعنی آن را آشکار و ترویج کنید. با توجه به کاربرد عبارتهایی همچون «دمٌ قاتِنٌ» (خونی که کاملاً خشک و سیاه شود) میتوان «واتقنوه» را به معنای قرآن را سیاه و پررنگ بنویسید نیز دانست؛ قرطبی (د671ق)، «واقتنوه» را «واکتبوه» معنا و روایت کرده است: «تَعَلَّموا القُرآنَ، وَغَنُّوا بِهِ، واکتُبوهُ، فَوَالَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّیاً مِنَ المَخاضِ فِی العُقُلِ».
برای «تغنّی» با استشهاد به دیگر احادیث و اشعار عربی این معانی ارائه شده است: با جهر (صدای بلند و آشکار) خواندن قرآن، استغنا و بینیازی، تلاوت قرآن با صدای نیکو و حزین، قرآن را شیرین و گوارا یافتن و لذّت بردن از قرائت قرآن. سیّد مرتضی (د436ق) با ترجیح معنای استغنا بر دیگر معانی، با اشاره به آیۀ «كَأَن لَم يَغنَوا فيها» (هود، 68و95؛ اعراف، 92) که دربارۀ هلاکت قوم ثمود و اهل مدین آمده است، تغنّی در حدیث «لیسَ مِنّا مَن لَم یَتَغَنَّ بِالقُرآن» را به «اقامت داشتن» معنا میکند، یعنی هر کس قرآن را اقامتگاه، منزلگاه و سرای خویش قرار ندهد [زمان لازم و کافی را به تلاوت و فهم قرآن اختصاص ندهد] و به غیر آن روی آورد، از ما نیست. ابناعرابی (د231ق) با استناد به اینکه اَعراب به هنگام سوارکاری یا نشستن در حیاط و خیلی مواقع دیگر، به آواز رُکبانی (خواندن سرود با کش و قوس دادن صدا) تغنّی میکردند، بر آن است که پیامبر اکرم [از این زمینۀ فرهنگی استفاده کردند و] از مسلمانان خواستند بهجای تغنّی به آن اشعار، قرآن را ذکر و زمزمۀ زبان خود کنند.
نوشتن و کتابت قرآن و تهیه و تدوین مصحف، آداب و شروطی دارد که به یک ادب آن از منظر امام صادق(ع) اشاره میشود. محمّد بن ورّاق، متن مکتوبی از قرآن که در پایان آن سورهای با رنگ طلايى نگاشته شده بود را به امام صادق(ع) نشان داد، امام(ع) فرمود: «لَا يُعْجِبُنِي أَنْ يُكْتَبَ الْقُرْآنُ إِلَّا بِالسَّوَادِ كَمَا كُتِبَ أَوَّلَ مَرَّةٍ»؛ خوش ندارم قرآن جز با رنگ سياه ـ همان طور كه اوّلين مرتبه با رنگ سياه كتابت شد ـ نوشته شود.
علم قصهپردازی در قرآن
حسین بن مُيَسِّر از امام صادق(ع) دربارۀ جنّت آدم پرسید، امام فرمود: «جَنَّةٌ مِن جِنانِ الدُّنْيا تَطلُعُ فِيها الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ لَوْ كانَت مِن جِنَانِ الآخِرَةِ ما خَرَجَ مِنها اَبَداً»؛ باغى از باغهاى دنیا بود كه خورشید و ماه بر آن مىتابید و اگر آن باغ از باغهای آخرت بود هرگز آدم از آن خارج نمىشد، زیرا بهشتیان در بهشت موعود جاویدانند: «وَ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ سَنُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فِيها اَبَدًا» (بقره،57)؛ «وَما هُم مِنها بِمُخرَجين» ﴿حجر،٤٨﴾.
ابوالقاسم بلخی (د319 ق)، ابومسلم اصفهانی (د322ق) و شیخ صدوق (د381ق) از عالمان، مفسّران و محدّثان متقدّم معتقدند که «جنّة» باغی در روی زمین، و هبوط آدم انتقال از آن باغ به بیرون از باغ بر روی زمین بوده است، همچنانکه در قصّۀ موسی(ع) و بنیاسرائیل آمده است: «وَإِذْ قُلْتُمْ: يَا مُوسَىٰ لَن نَّصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا؛ قَالَ: أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ؟! اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ» ﴿بقره،٦١﴾. «هبط» در فرهنگنامههای عربی نیز به معنای «نقص و کاستی» و «انتقال و جابجایی» است که در آن «استخفاف و تحقیری» وجود ندارد.
در قرآن کلمۀ «جَنّة»، 69 بار به کار رفته که 13 مرتبه به معنای باغی بر روی زمین است؛ همانطور که از 14 بار کاربرد «اصحاب الجنة»، 13 مرتبه به معنای بهشتیان است و یک بار در سورۀ قلم آیۀ 17: «اِنّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ» به معنای صاحبان باغی بر روی زمین است.
متأسّفانه در مجموعۀ علوم قرآنی متداول از جمله در آثاری مثل الاتقان فی علوم القرآن، البرهان فی علوم القرآن و التمهید فی علوم القرآن معمولاً علم قصص قرآن، علم مغفول و مقفولی است. این علم از دیرباز چنان از مجموعۀ علوم قرآنی طرد و تبعید شده که به قول بزرگ اندیشمند علوم قرآنی در عصر حاضر، زنده یاد دکتر محمدعلی لسانی فشارکی، همه بنا را بر این گذاشتهاند که اصلاً علم قصص قرآن در مجموعۀ علوم قرآنی وجود ندارد. فقط آیت الله سیّدمحمدباقر صدر و آیت الله سیّدمحمّدباقر حکیم از بزرگان حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف به این مهم در علوم قرآنی پرداختهاند. این دو عالم مجاهد موضوع قصّه در قرآن را ذیل سه عنوان مطرح کردهاند: تفاوت قصّههاى قرآن با قصّههاى ديگر، اهداف قصّهپردازى در قرآن كريم و شاخصهاى كلّى داستانهاى قرآن قرآن كريم.
قصه يكى از مهمترين شيوههاى بيان در قرآن كريم است. قرآن، اين قصّهها را به منظور بازگويى تاريخ گذشتگان و ثبت اوضاع و احوال و امور اجتماعى آنان، چنان كه مورّخان عمل مىكنند، يادآور نشده است. «قصّه» وقتى در قرآن كريم مطرح مىشود، معنايش اين است كه قصّه و داستان مىخواهد در مجموعه شيوههايى كه قرآن كريم در جهت تحقّق بخشيدن به اهداف و مقاصد دينى خود پيش گرفته است، سهيم گردد.
متأسّفانه در بیان قصص قرآن، مسلمانان تحت تأثیر گزارشهای نادرست عهدین و روایات جعلی قُصّاص قرار دارند، بنابراین، همۀ قصّههای قرآن از نو باید بازخوانی و بازفهم شوند تا از سیطرۀ مشهورات دروغین عهدین و روایات ساختگی خارج شوند. به عنوان مثال، شهید سیّدمحمّدباقر حکیم به درستی آورده است: «هبوط آدم و اخراج وى از باغ نیز سرآغاز دوران تحمّل مسئولیت و رنج و كوشش براى زندگى و ادامۀ زندگى بوده است، بنابراین، آدم از همان آغاز بر روى زمین بوده است، اما در جایگاهى كه رنج و دشوارى در آن نبوده و تمامى وسایل زندگى و آسایش و آرامش براى وى فراهم بوده است، پس از نافرمانى، زندگى جدیدى براى او آغاز گردید كه با زندگى سابق او متفاوت بود، و مشخّصات و مختصّات دیگرى داشت». و به تعبیر آیتالله سیّدمحمّدباقر صدر (د1359ش)، دوران زیست آندو در باغ با آن امکانات مانند گذران دورۀ نوزادی و شیرخوارگى هر انسانی است که همۀ شرایط را پدر و مادر فراهم میکنند تا این مرحلۀ حساس به خوبی طی شود. آن باغ به منظور تربیت احساس اخلاقى در وجود انسان و احساس مسئولیت و ریشهدار كردن آن در وجود آدمى پدید آمده بود.
محسن رجبی قدسی، استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
انتهای پیام