کد خبر: 4295673
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۵
یادداشت

تحلیل کارکرد آموزه‌های عرفان اسلامی در جهان مدرن

عرفان اسلامی برای درمان بحران معنا، راهکارهایی بنیادین ارائه می‌دهد که مستقیماً ریشه در جهان‌بینی قرآن و سنت دارد. این راهکارها، درک انسان از خود، جهان و خدا را دگرگون ساخته و او را از سطح به عمق رهنمون می‌کند.

عرفان اسلامیانسان مدرن در وضعیتی متناقض و غریب به سر می‌برد. از یک سو، به لطف پیشرفت‌های علمی و فناورانه، در اقیانوسی از امکانات مادی، اطلاعات و سرگرمی‌های دیجیتال غوطه‌ور است و از سوی دیگر، بسیاری از افراد در اعماق وجود خود، خلأیی عمیق، احساس بیگانگی و نوعی بی‌خانمانی کیهانی را تجربه می‌کنند. روان‌شناسان و فیلسوفان اگزیستانسیال، از ویکتور فرانکل گرفته تا اروین یالوم، این بحران معنا را یکی از اصلی‌ترین دردهای بشر امروز تشخیص داده‌اند. در جهانی که به‌نظر می‌رسد هدف غایی، مصرف بیشتر، موفقیت‌های زودگذر و کسب تأیید در شبکه‌های اجتماعی است، پرسش‌های بنیادین من کیستم؟ برای چه اینجا هستم و غایت این زندگی چیست؟ بی‌پاسخ مانده و اضطراب و پوچی را به ارمغان می‌آورد. در همین خصوص رضا ملازاده یامچی، پژوهشگر دینی، یادداشتی در اختیار ایکنای خراسان‌رضوی قرار داده است که در ادامه می‌خوانیم؛
 
عرفان اسلامی اغلب به‌عنوان یک مسیر باستانی، پیچیده و شاید منزویانه تلقی می‌شود که از دغدغه‌های انسان امروزی دور است، اما این مقاله بر آن است تا این تصور را به چالش کشیده و به این پرسش اساسی پاسخ دهد: چگونه می‌توان از گنجینه غنی عرفان اسلامی نه به‌عنوان یک نظریه انتزاعی، بلکه به مثابه یک نقشه راه عملی و شفابخش، برای پاسخ به بحران معنا و بازیابی هدفمندی در زندگی مدرن بهره جست؟ عرفان اسلامی برای درمان بحران معنا، راهکارهایی بنیادین ارائه می‌دهد که مستقیماً ریشه در جهان‌بینی قرآن و سنت دارد. این راهکارها، درک انسان از خود، جهان و خدا را دگرگون ساخته و او را از سطح به عمق رهنمون می‌کند.
 
 در نگاه نخست، هدف خلقت در قرآن «عبادت» معرفی شده است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات، ۵۶)؛ «و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند.» اما عرفا و مفسران ژرف‌اندیشی چون علامه طباطبایی در المیزان، اشاره کرده‌اند که غایت عبادت، «معرفت» (لِیَعرِفون) است. این دیدگاه با حدیث قدسی مشهور که جانمایه عرفان اسلامی است، تأیید می‌شود: «کُنتُ کَنزاً مَخفیاً فَاَحبَبتُ اَن اُعرَف فَخَلَقتُ الخَلق لِکَی اُعرَف؛ من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم که شناخته شوم و آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم».
 
بر این اساس، کل هستی، یک پروژه عظیم معرفتی است که از سر «عشق» خداوند به شناخته شدن آغاز شده است. زندگی دیگر مجموعه‌ای از اتفاقات تصادفی نیست، بلکه فرصتی گران‌بها برای مشارکت در این هدف بزرگ کیهانی است. قرآن نیز با آیاتی چون «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (بقره، ۱۵۶)؛ «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم»، زندگی را یک «سفر بازگشت» به خانه و اصل خویش تعریف می‌کند. این چارچوب، به خودی خود، به زندگی جهت، مبدأ و مقصدی روشن می‌بخشد.
 
عرفان صرفاً یک جهان‌بینی زیبا نیست، بلکه یک روش و مسیر (سیر و سلوک) است که ابزارهایی عملی برای معنابخشی به زندگی ارائه می‌دهد: 
 
_ از بیگانگی تا یگانگی (نگاه توحیدی): انسان مدرن غالباً خود را جزیره‌ای تنها در یک جهان بی‌تفاوت احساس می‌کند. عرفان، با طرح اصل وحدت وجود (که نظریه‌پرداز بزرگ آن محیی‌الدین ابن عربی است)، این بیگانگی را ریشه‌کن می‌کند. از این منظر، کثرت موجود در عالم، چیزی جز تجلیات و شئون آن «وجود واحد» یعنی خداوند نیست. جهان، یک ماشین سرد و بی‌روح نیست، بلکه جلوه‌گاه اسما و صفات زیبای الهی است. با این نگاه، هر پدیده، از طلوع خورشید تا لبخند یک کودک و حتی چالش‌های سخت زندگی، تبدیل به یک «آیت» و نشانه برای دیدن معشوق ازلی می‌شود. سالک، یاد می‌گیرد که در هر ذره، وجه او را ببیند و با کل هستی احساس خویشاوندی و اتصال کند و این نگاه، عمیق‌ترین پادزهر برای احساس تنهایی و بیگانگی است.
 
_ از سرگشتگی تا هدفمندی (سیر و سلوک و انسان کامل): بحران معنا، همان بحران بی‌هدفی است. عرفان یک هدف غایی و بی‌نهایت متعالی برای زندگی تعریف می‌کند: تبدیل شدن به انسان کامل. انسان کامل، آینه‌ تمام‌نمای صفات الهی است، او کسی است که استعدادهای الهی نهفته در وجودش را (که با نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي؛ «از روح خود در او دمیدم» در او به ودیعه نهاده شده) به فعلیت رسانده است. مسیر رسیدن به این هدف، «سیر و سلوک» نام دارد. ابزارهای عملی این مسیر مانند ذکر (یاد کردن مداوم)، فکر (اندیشیدن در آیات الهی در آفاق و انفس) و مراقبه (پاسبانی از دل و اعمال)، تکنیک‌هایی قدرتمند برای تمرکز بخشیدن به ذهن مشوش و پراکنده انسان مدرن هستند. این اعمال، زندگی روزمره را از یکنواختی خارج کرده و هر لحظه را به پله‌ای برای عروج معنوی بدل می‌سازند.
 
_ از لذت‌گرایی تا عشق حقیقی (عشق):  دنیای مدرن، «لذت» را به‌عنوان جایگزین «معنا» معرفی می‌کند، اما لذت‌های مادی ذاتاً گذرا و سیری‌ناپذیرند. عرفان و در رأس آن شاعران عارفی چون مولانا جلال‌الدین رومی، «عشق» را به‌عنوان موتور محرک هستی و معنابخش غایی زندگی معرفی می‌کنند. این عشق، فراتر از احساسات انسانی، یک جاذبه وجودی به‌سوی کمال مطلق است. وقتی هدف زندگی، جلب رضایت و وصال «معشوقی» بی‌نهایت زیبا، بخشنده و باقی باشد، دیگر فراز و نشیب‌های زندگی فرد را دچار پوچی نمی‌کند. چنانکه حافظ می‌گوید: «دست از طلب ندارم تا کام من برآید  یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید.» این عشق، به رنج‌ها معنا می‌بخشد، به شادی‌ها عمق می‌دهد و یک منبع انرژی لایزال برای حرکت است.
 
_ یک تصور غلط رایج آن است که عرفان به معنای انزوا، گوشه‌گیری و شانه خالی کردن از مسئولیت‌های اجتماعی است. این، تصویر یک عرفان ناقص و تحریف‌شده است. عرفان حقیقی با از بین بردن حجاب «خودبینی»، به یک «دیگرخواهی» عمیق می‌رسد. وقتی سالک در هر انسان، جلوه‌ای از حق را می‌بیند، چگونه می‌تواند نسبت به رنج او بی‌تفاوت باشد؟ عشق به خالق، به عشق به خلق می‌انجامد. تاریخ، سرشار از عارفانی است که در عین غرقگی در معنویت، پناهگاه مردم و منشأ خدمات بزرگ اجتماعی بوده‌اند. عرفان، فرار از جهان نیست، بلکه زیستن در جهان با چشمانی باز و دلی بیدار است.
 

عرفان؛ هنر زیستن معنادار

 
در پاسخ به پرسش آغازین، باید گفت عرفان اسلامی نه تنها برای بحران معنای انسان مدرن پاسخی درخور دارد، بلکه شاید ضروری‌ترین و عمیق‌ترین درمان باشد. عرفان، با بازتعریف جهان به مثابه جلوه‌گاه حق، بازتعریف زندگی به مثابه سفر بازگشت به اصل خویش و بازتعریف انگیزه به‌عنوان عشق به کمال مطلق، مستقیماً به ریشه پوچی حمله می‌کند.
 
این مسیر، به انسان یاد می‌دهد که معنا را نباید در بیرون و در موفقیت‌های مادی جست‌وجو، بلکه باید آن را در درون و در تحول نگاه خود «کشف» کرد. آموزه‌های عرفانی به ما کمک می‌کنند تا از سطح پدیده‌ها عبور کرده و به لایه ژرف‌تر هستی متصل شویم، جایی که هر چیزی معنادار است و هیچ تلاشی بیهوده نیست.
 
پیام نهایی این است که راه ورود به این اقیانوس، پیچیده و دور از دسترس نیست. این راه با یک «خواستن» صادقانه و یک «نگاه» نو به زندگی آغاز می‌شود. این دعوتی است به همه جویندگان معنا تا در لابه‌لای روزمرگی‌های خود، به صدای آن «گنج پنهان» گوش سپارند که مشتاق شناخته شدن در آینه وجود ماست.
 
منابع:
 
1. قرآن کریم:  به‌عنوان منبع اصلی و حیاتی عرفان نظری و عملی
 سوره ذاریات، آیه ۵۶؛ در باب هدف خلقت
 سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ در باب بازگشت به خدا
 سوره حجر، آیه ۲۹ و سوره ص، آیه ۷۲؛ در باب روح الهی در انسان
 سوره ق، آیه ۱۶؛ در باب قرب خداوند
 
2. احادیث قدسی: به‌ویژه حدیث «کنزاً مخفیاً» و حدیث «نوافل» که در آن خداوند می‌فرماید با انجام مستحبات، محبوب بنده خود شده و چشم و گوش او می‌شود.
 
3. تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن: تألیف علامه سید محمدحسین طباطبایی. برای فهم ابعاد باطنی و عرفانی آیات.
 
4. آثار کلیدی بزرگان عرفان: محیی‌الدین ابن عربی:  به‌ویژه کتاب فصوص الحکم برای درک نظریه وحدت وجود.
مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (رومی):  کتاب گرانسنگ مثنوی معنوی که دائرةالمعارف عرفان عملی و مبتنی بر عشق است.
شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی:  دیوان حافظ که سرشار از مفاهیم بلند عرفانی در باب عشق، رندی و سلوک است.
 
5. آثار مرتبط با روان‌شناسی اگزیستانسیال: انسان در جست‌وجوی معنا: اثر ویکتور فرانکل، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آثار در تبیین بحران معنا در دوران مدرن که چهارچوب مسئله را روشن می‌سازد.
انتهای پیام
captcha