احمد مهرمشهدی(افخمی)، پیشکسوت قرآن کریم در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی در مورد برنامههای قرآنی خود برای سال آینده، ابتدا به معرفی برخی از فعالیتهای قرآنی خود پرداخت و اظهار کرد: از سال 1322 تلاوت قرآن مجید را در مکتبخانههای سنتی مشهد با تشویق پدر و مادرم آغاز کردم.
وی ضمن یادآوری این نکته به دلیل صوت خوشی که از آن برخوردار بوده، در سال 1328 به رادیو برای تلاوت قرآن دعوت شده است، ابراز کرد: همچنین از سال 1329 مؤذن رسمی مسجد گوهرشاد شدم و از محضر اساتید محدودی که در آن دوران بودند، استفاده کردم و سالها نیز در حسینیهای صاحب محفل قرآن بودم.
رهبری، منشأ ترویج برکات قرآن در مشهد و کشورمهرمشهدی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب، منشأ ترویج برکات قرآن در مشهد و کشور شدهاند، افزود: ما در حال حاضر در میان سایر ملل مسلمان، حرف نخست تلاوت و دیگر علوم و رشتههای قرآنی را میزنیم که این مهم با تشویقها و حمایتهای معظمله و سازمانهای مرتبط با قرآن میسر شده است.
وی با اشاره به اینکه قریب 72 سال شاگرد قرآن بوده است، عنوان کرد: هفت دهه از عمرم را در شهر مشهد به اداره جلسات قرآنی گذراندم، در این مدت بارها اعزامهایی به خارج از کشور به منظور داوری مسابقات و قرائت قرآن کریم داشتهام.
این مؤذن پیشکسوت حرم رضوی با اظهار رضایت از عملکرد امروز مسئولان قرآنی استان خراسان رضوی، اظهار کرد: در جامعه قرآنی گذشته، حتی پنج حافظ کل قرآن کریم نداشتیم، اما امروز به برکت رهبر معظم انقلاب و همت متولیان امر صدها حافظ در اختیار داریم.
وی با قدردانی از تلاش نهادها و سازمانهای قرآنی، ادامه داد: در درجه نخست مردم باید قدرشناس این امکانات مربوط به حوزه قرآن در کشور باشند و در وهله بعدی فرزندانشان را برای آموزش قرآن مجید تشویق کنند چرا که آنچه لازمه رشد و ترویج قرآن کریم است، امروز به برکت نظام اسلامی در اختیار داریم.
وی با اشاره به شیرینترین و تلخترین خاطرات خود در سال 94 نیز تصریح کرد: ما هدفی بالاتر از قرآن نداریم، پس رشد جامعه و نسل جدید قرآنی برای ما شیرین است و رخداد فاجعه منا در حج امسال، گرانترین خاطره قرآنی بود.
این استاد قرآن خاطرهای شیرین از نخستین روزهای مؤذن شدنش در ایام جوانی را اینگونه بیان کرد: حدود 40 سال مؤذن حرم رضوی هستم و بعد از من، پسرم به این خدمت مفتخر است، خوب به یاد دارم اولین شبهای ماه مبارک رمضان سال 1336 بود که من برای سحرگاه، مؤذن شهر مشهد از مأذنه حرم رضوی شدم.
10 دقیقه تا اذان وقت بود ...وی با آب و تاب خاصی که حاصل یادآوری آن دوران بود، ادامه داد: شبها از ترس خواب ماندن، خواب به چشمانم نمیآمد، ساعت را کوک میکردم تا برای مناجاتخوانی و اذان بیدار شوم؛ یک شب از همین شبها، از دلواپسی خواب ماندن، چندین بار تا صبح از خواب پریدم و دوباره به خواب رفتم، یکوقت بیدار شدم، دیدم تنها 10 دقیقه تا اذان وقت باقی است.
مهرمشهدی با ذکر اینکه از منزل پدری تا حرم مطهر نیز 10 دقیقه راه بود، اضافه کرد: فوراً با دوچرخه خودم را به حرم رساندم؛ از ترس عرق زیادی بر سر و رویم نشسته بود، به محض اینکه رسیدم، یکی از مسئولان کشیک شب پیشم آمد و گفت، حالا میآیی؟!
«من با عجله جواب دادم، خواب ماندم ولی خودم را فوری رساندم، هنوزم که 10 دقیقه تا اذان مانده است، الان حاضر میشوم» این را مهرمشهدی جوان گفت و افزود: یکباره با خنده سرکشیک روبرو شدم، دلیل را که جویا شدم گفت: دو ساعت و 10 دقیقه به اذان صبح مانده است نه 10 دقیقه؛ با این حرف گویی یک آب سرد بر سرم ریخته شده، سر پا خشکم زد و صفحه ساعت را به یاد آوردم، از ترس و خوابآلودگی عقربههای ساعتشمار را ندیده بودم و برخلاف تصورم زودتر از زمان معین شده به حرم رسیده بودم.