کد خبر: 2346451
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۹
سبزواری:

شعر «خمينی ای امام» را سال 42 سرودم

6.5 بار با يك جمع 30 نفره خدمت حضرت امام رسيدم.امام اصلا اين حوصله‌ها را نداشت. ايت‌الله خامنه‌ای موضوع‌شان فرق می‌كند. ايشان در جريان كارهای ادبی بودند و به كارهايم اشراف داشتند.

*تعريف شما از شعر انقلاب چيست؟
شعر انقلاب، شعر دگرگونی جامعه است. شاعر بايد به چيزهايی بپردازد كه مردم به آن دسترسی ندارند در آن زمينه شعر بگويد، مردم را آگاه كند و نتيجه اين آگاهی تلاش برای دگرگونی فكر و انديشه مردم است.
شاعر وقتی در تنگنا قرار می‌گيرد و همه درها را به روی خود و مردمش بسته می‌بيند، مقابل ناروايی‌ها زبان به اعتراض باز می‌كند و اين اعتراض در شعرش منعكس می‌شود. آرمانخواهی، توجه به مسائل عاطفی و انسانی و مبارزه با ستمگری از ويژگی‌های شعر انقلاب است. معنی شعر انقلاب در خودش نهفته است. بعضی از شاعران بی‌هدف شعر می‌گويند، بعضی مردم را نصيحت می‌كنند وعده‌ای هم از نفسانيات خود می‌گويند، اين مدل شعر گفتن خجالت‌آور است، اما شعر انقلاب مردم را وادار به حركت می‌كند. با حركت مردم، شاعر به آرمانش می‌رسد و مردم به جايگاهی كه حقشان است. پيش از انقلاب مردم ما سركوب شده بودند.
شاه برگزيده مردم نبود، پدرش هم با كودتا سركار آمد. زمان رضاخان، حاكم اصلی انگليسی‌ها بودند و زمان پسرش آمريكايی‌ها و ملت ما در محروميت به سر می‌بردند.

*پس از پيروزی انقلاب هم می‌توانيم شعر انقلابی داشته باشيم؟
شعر انقلابی پس از انقلاب بايد با آرمان‌هايی آميخته باشد كه بتواند هدف‌های ملی را محقق كند تا مردم قدم‌های بزرگ‌تری بردارند و مملكت خود را آباد كنند.
در هر كشوری هميشه عده‌ای هستند كه ضد ملت حركت می‌كنند حتی پس از انقلاب! اينها معمولا از سوی كشورهای ديگر خريده می‌شوند بنابر اين تا وقتی ملتی وجود دارد، دشمن‌های خارجی هم وجود دارند، پس شعر انقلاب بايد وجود داشته باشد تا مردم مهيای حفظ حقوق و دفاع از حقشان باشند، شاعر يا نويسنده فرقی نمی‌كند. برای حفظ منافع ملی در به روی كسی بسته نيست. همه وظيفه دارند، هر كس فكر می‌كند و آگاه است بايد بگويد.

*شعر انقلاب ايران می تواند مخاطب غير ايرانی داشته باشد؟
بله، الان با وسايل ارتباط جمعی چيزی از مردم دنيا پوشيده نيست. مردم اين دوره را با دوره‌های گذشته نمی‌شود مقايسه كرد. مردم هر لحظه با راديو و تلويزيون و ماهواره در جريان آخرين خبرهای دنيا قرار می‌گيرند. برخورد حق و باطل، ظالم و مظلوم در همه جا وجود دارد و آرمان‌ها برای مردم كشورهای ديگر هم قابل درك است.

**شعرهای انقلابی ما برای مردم عراق هم آموزنده است.

*ترجمه شعر انقلاب به شكل و محتوای شعر آسيب نمی‌زند؟
اگر در ترجمه خيانت نشود، نه! مثلا كتاب‌های انقلاب فرانسه و انقلاب اكتبر روسيه در كتابخانه‌های ما بود و ما آنها را می‌فهميديم و از آنها استفاده می‌كرديم. شعرهای انقلابی ما برای مردم عراق هم آموزنده است. جبهه‌ ما جبهه هشياری مردم است. نبايد بگذاريم مردم بخواند يا غرق دنيا شوند، منتها شكل شعر در زمان‌های متفاوت فرق می‌كند به ويژه اينكه ما مسلمانيم. پيامبران نمی‌توانستند پرواز كنند اما با كلامشان پيام الهی را به همه می‌رساندند. زبان انقلاب اسلامی، انسانی است؛ حركت ملتی كه برای ملت‌های ديگر درس شد.

*زمان انقلاب، شعر چقدر روی مردم تاثير می‌گذاشت؟
تاثير شعر انقلاب را بايد از حركت انقلابی مردم درك كنيد. تنها شعر انقلابی نبود، شعر يك حوزه بود حوزه ديگر منبرها و عالمانی بودند كه در تكيه‌ها و مسجد‌ها حرف می‌زدند يا معلم‌هايی كه شاگردها را آماده می‌كردند. آنهايی كه از جهان‌بينی بيشتری برخوردار بودند و احساس وظيفه می‌كردند، بروز می‌دادند. كسانی هم كه دلشان را به اندك كمك دشمن خوش كرده بودند ساكت می‌ماندند. ما بايد خادم را از خائن بشناسيم.

*در مبارزه‌های انقلابی هم شركت داشتيد؟
من هيچ شعری را از روی هوس نگفتم. از نظر تفكر به جايی رسيدم كه احساس كردم مردم شعری را می‌خواهند كه در شعر شاعران متقدم نيست. ديدم مردم وطن دنبال اسلحه است. صاحب كلمه‌ها می‌تواند كار يك سرباز را انجام دهد حتی گاهی نقش يك فرمانده را بازی می‌كند.

*اولين شعری كه درباره انقلاب سروديد چه بود؟
مدت‌ها قبل از حادثه‌های انقلاب اسلامی شعر انقلابی گفتم. زمانی كه صنعت نفت را ملی كردند، باز هم منافع دست بيگانگان بود و ثروت مردم را می‌بردند شعری گفتم با اين مطلع«نفت ملی وطن گرو رفته» البته نتوانستم اين شعر را جايی چاپ كنم. آن زمان معلم بودم. به من خاتمه خدمت دادند و در مشهد محاكمه شدم. بيست و يكی، دو سالی داشتم. پس از مدتی بانك تجارت سبزوار افتتاح شد. در بانك امتحان دادم و قبول شدم و به عنوان معاون شعبه مشغول كار شدم اما عده‌ای با همكاری رئيس بانك، از پول‌ها برداشت غيرقانونی كرده و در بازار سبزوار هم كاری‌های خلاف مالی می‌كردند به مركز گزارش دادم. رئيس عوض شد رئيس بعدی هم به دليل گزارش‌هايی كه به مركز می‌دادم از اول با من خوب نبود. به من گفتند با اين وضعيت و روحيه نمی‌توانی در سبزوار بمانی و پيشنهاد دادند به مشهد يا تهران بروم. مشهد زمين داشتم اما به خاطر فاميل‌های خانمم كه تهران بودند، به تهران آمديم. در تهران هم شعر می‌گفتم. آرشيو شعرهايم را می‌توانيد در نشريه اداره‌ها پيدا كنيد.


*دليل سرود گونه بودن شعرهای شما چيست؟
دليل سرود گونه بودن شعرهايم مشق‌های موسيقی دوران دبستانم است. قلندريان معلم موسيقی من بود. از كلاس پنجم موسيقی می‌دانستم. اولين شعرم را هم در همين سن گفتم. جد و پدرم و پدر بزرگم هم شاعر بودند. مثلا پدربزرگم در معدن كار می‌كرد و درباره معادن شعر می‌گفت. به قسمت های مختلف كشور هم سفر می‌كرد و ديده‌هايش را در قالب شعر می‌ريخت. يكی از شعرهای او با اين بيت شروع می‌شد:«معدناتی كه كشف شد به جهان / قم و كاشان و يزد تا كرمان»
در دوران كودكی پدرم تشويقم می‌كرد كه در اعياد و مناسبت‌ها درباره امامان معصوم(ع) شعر بگويم. من هم شعر می‌گفتم ولی آن سروده‌ها خيلی ضعيف بود. امدن به تهران و شركت در جلسه‌های ادبی خيلی به قوام شعرم كمك كرد.
تا ديپلم بيشتر درس نخواندم. فكر كردم عربی بيشتر به كارم می‌آيد؛ به همين دليل عربی خواندم در محضر آدم هايی مانند حبيب جوينی كه خدا رحمتش كند. فرد ديگری هم كه بسيار به من كمك كرد، هاشم تقديری بود. الان ايشان آيت‌الله شده و در غرب كشور زندگی می‌كند. زمانی كه جوان بودم آيت‌الله تقديری در سبزوار كفاشی می‌كرد؛ يعنی هم درس می‌خواند و هم از راه كفاشی زندگی‌اش را می‌گذراند. پشت دستگاه كفاشی‌اش يك دنيا دانش بود و من از او درس می‌گرفتم.

*اولين شعری كه برای نهضت مردمی امام خمينی(ره) سروديد چه بود؟
قبل از اينكه حضرت امام بيايند، يكسری شعرهای انقلابی می‌گفتم كه زمينه‌ساز انقلاب بود. در جلسه‌های هفتگی خانه آيت‌الله طالقانی شركت می‌كردم و در محضر ايشان شعر می‌خواندم. يك بار به قدری از شعرم خوششان آمد كه حاج احمد خياط را صدا كرد و گفت كت و شلواری برای اين آقا بدوز كه من گفتم لزومی ندارد و لباس دارم اما ايشان اصرار كردند. يكی از شعرهايی كه خدمت ايشان خواندم چنين جمله‌هايی در آن داشت: « نيك مردان بسته زندان، دردها بسيار، دردمندان تشنه درمان، دور، دور ريزه خواران است و ...»


*به دليل شركت در اين جلسه‌ها، از طرف رژيم مشكلی برای شما پيش نمی‌آمد؟
زمانی كه خدمت آيت‌الله طالقانی می‌رفتم، كسی مرا نمی‌شناخت. بعد از مدتی ديدم كه با داشتن كار دولتی نمی‌توانم شعر انقلابی بگويم و بالاخره روزی از كار بركنار خواهم شد به همين دليل خودم را بازنشسته كردم. آن زمان معاون شعبه لاله‌زار بانك تجارت بودم؛ چون می‌دانستم اگر گير می‌افتادم ديگر نمی‌توانستم هيچ كاری انجام دهم.


*بالاخره چه شد، دستگير شديد يا نه؟
هميشه عده‌ای خانه را زير نظر داشتند. چند مرتبه هم بازجويی شدم اما در جريان نهضت امام حتی بسياری از ماموران حكومت هم دل خوشی از رژيم نداشتند.

*از كجا می‌دانيد؟
اين نارضايتی‌ها كاملا در رفتارشان ديده می‌شد. روشنگری‌های آيت‌الله طالقانی را نمی‌شود فراموش كرد. صحبت‌های ايشان مقدمه حركت بود. اين ماموران هم چيزهايی می‌ديدند اما رو بر می‌گرداندند و خود را به نديدن می‌زدند اما حضرت امام طور ديگری بودند. همه پرده‌ها را از جلوی چشم مردم برداشتند. آنچه مخفی بود را نشان می‌دادند و شاه را رسوا می‌كردند. امام برای همه برنامه داشت. مردم هم آگاه می‌شدند و می‌ديدند دسترنج‌شان تباه می‌شود. با شروع نهضت امام بسياری در ساواك خود را كنار كشيدند. يادم می‌ايد سال 56 از تهران به سبزوار رفتيم تا به دروازه شهر رسيديم، قطاری از ماشين‌های ارتش را ديديم كه پشت دروازه صف بسته بودند، حتی شنيدم كه دستور تير هم داشتند. وارد شهر كه شديم همه جا خون بود.
خيابان‌ها پر از مجروح و شهيد بود. شيشه‌های شكسته نشان از درگيری شديدی می‌دادند. به قدری منقلب شدم كه با گريه به خانه رفتم و شعر گفتم. بيشتر شعرهای كتاب سرود درد من مال همان سال‌ها بود.


*قبل از انقلاب جريان شعری و جلسات شعری چگونه بود؟
من در انجمن‌های ادبی شركت می‌كردم.در انجمن گاهی شعری از من چاپ می‌شد در انجمن صائب شعرهايی از من هست. اوايل كسی جرات نمی‌كرد حرف انقلابی بزند اما من اول شعر انقلابی می‌گفتم يا به گونه‌ای اشاره‌ای می‌كردم. جلسه‌ها در خانه اعضای انجمن تشكيل می‌شد هر كس شعر خودش را می‌خواند.اما رفتار ساير اعضای انجمن به دليل سرودن شعرهای انقلابی با من درست نبود. در انجمن شعر و شاعر انقلابی وجود نداشت. از اعضای انجمن هم، روشن كردستانی، مشتاق كاشانی، محمدعلی مردانی و مزوجی را يادم می‌آيد.

**در و پنجره‌ها را پتو می‌زديم و بچه‌ها سرود خمينی ای انقلاب تمرين می‌كردند

*شعرهايتان چه طور تبديل به سرود شد؟ آن هم سرودی كه برای استقبال از امام خوانده شود؟
شمسايی و ديگران شعرهای مرا در نشريه صائب ديدند و سراغم آمدند. شمسايی رابط من با اين بچه‌ها بود كه شعرها را پيش امام خواندند. اولين بار كه خواست از شعرهايم استفاده كند، به او گفتم بايد آنها را بدون كم و كاست بخوانی. شعرهای من گوشه‌‌هايی داشت. اين بچه‌ها كه شعر خمينی‌ای امام را مقابل حضرت امام اجرا كردند، چند باری هم به خانه ما آمدند. در و پنجره‌ها را می‌بستيم و پتو می‌زديم.
آن موقع اينجا (قلهك) دور تا دور باغ بود. ضبط صوت می‌آوردند و شعر تمرين می‌كردند.

*خمينی ای امام را همان روزها يعنی در بحبوحه انقلاب سروديد؟
شعر خمينی ای امام را سال 42 سرودم. زمانی كه حضرت امام(ره) از ايران به عراق تبعيد شدند، اما 13 سال زمان لازم بود تا اين شعر در محضر امام(ره) خوانده شود؛ يعنی روز 12 بهمن سال 57؛من 12 بهمن در 4‌ـ 3 كيلومتری فرودگاه مانده بودم و نتوانستم اجرای شعرم را مقابل امام ببينم! البته من در بحبوحه انقلاب و به مناسبت‌های گوناگون هم شعر می‌سرودم؛ يكی از حادثه‌هايی كه دل همه مردم ايران را به دردآورد و عمق بی‌رحمی رژيم شاهنشاهی را نشان داف قيام نوزدهم دی بود.ددر قيام نوزدهم دی سال 56 پس از كشتار تظاهرات كنندگان در قم، مردم شهرهای ديگر، اربعين شهيدان قم را برگزار كردند و اين قيام‌ها به پيروزی سال 57 منتهی شد. من هم در رسای شهيدان قم شعری گفتم و در شعر ساحل خاموش اين اتفاق را زمينه انقلاب پيش‌بينی كردم.

*اولين باری كه امام، كسی كه برايش شعرها سروده بوديد، را ديد كی بود؟
اولين باری كه امام را ديدم هيچ وقت فراموش نمی‌كنم. دوستانی كه در حزب تمدن اسلامی بودند به من زنگ زدند و گفتند آقای سبزواری اگر می‌خواهی امام را ببينی الان وقتش است.
شعرهای من در روزنامه اين حزب چاپ می‌شد. من هم با خوشحالی همراه آنها به ديدن حضرت امام رفتم. حدود 30 نفر می‌شديم. در آن جلسه از تبسم امام و لطفی كه نسبت به ما داشتند، خوشم آمد و همان موقع هم شعر «خوش آمدی امام ما» را سرودم.

**آيت الله خامنه‌ای گفت: آقای حميد! چرا شعرهايت را چاپ نمی‌كنی؟


*در محضر امام هم شعر خوانده‌ايد؟
خير اصلا وقت نمی‌شد. 6.5 بار با يك جمع 30 نفره خدمت حضرت امام رسيدم.امام اصلا اين حوصله‌ها را نداشت. ايت‌الله خامنه‌ای موضوع‌شان فرق می‌كند. ايشان در جريان كارهای ادبی بودند و به كارهايم اشراف داشتند.

*ارتباط و مقام معظم رهبری با شما و واكنش ايشان نسبت به شعرهای شما چگونه است؟
حضرت آيت‌الله خامنه‌ای هم از قبل انقلاب شعرهای مرا دنبال می‌كرد سال 62 زمانی كه رئيس جمهور بودن به من گفتند: آقای حميد! چرا شعرهايت را چاپ نمی‌كنی؟ به شوخی جواب دادم: آقا! منتظر دست خط شماست. ايشان فرمودند: برای هيچ كس اين كار را نكردم، اما برای شما می‌كنم. بعد هم مقدمه كتاب سرود درد را خطاطی شده برای من فرستادند. در مقدمه كتاب آمده: انتشار آثار شاعر انقلابی و مخلص جناب اقای حميد سبزواری، پيشگامی برای غنی‌سازی گنجينه ادبيات انقلاب و عرضه آن به مشتاقان و هنر شناسان است.
منبع:سايت اهل بصر
به كوشش:راضيه سادات عمادی خواه

captcha