به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، کتاب «پژوهشی جدید دربارۀ آیۀ تطهیر» تالیف آقای دکتر عبدالرحمن باقرزاده است که در سال 1391 توسط موسسه بوستان کتاب منتشر شده است. این کتاب در همان سال به عنوان کتاب برگزیده کتاب فصل و در سال 1393 نیز به عنوان رتبۀ سوم در جشنوارۀ فارابی معرفی شده است.
فصول و هدف کتاب
کتاب «پژوهشی جدید دربارۀ آیۀ تطهیر» در 840 صفحه و چهار بخش سامان یافته است. این چهار بخش عبارتند از: «نسیم فضیلت، دورنمای حقیقت»، «آیۀ تطهیر و نگاههای متفاوت»، «اهل بیت واقعی را بشناسیم» و «مهمترین پیامهای آیۀ شریفه».
در بخش اول، مولف به جایگاه اهلبیت در احادیث پیامبر(ص) و مفهومشناسی و بررسی واژگان آیۀ تطهیر پرداخته است. در بخش دوم نیز نظریات مختلف در مصادیق آیه شریفه مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش سوم عناوین اصلی مورد نظر مولف عبارتند از: شأن نزول و محل نزول آیه در روایات، حدیث کساء، تعیین مصادیق انحصاری در سیرۀ گفتاری و رفتاری رسول الله، اعتراف جمعی از دانشمندان عامه بر اختصاص آیه به خمسۀ طیبه، شهادت تاریخ یا احتجاج و استشهاد به آیۀ تطهیر و شبهات وارد بر نظریۀ انحصار و پاسخ به آنها. مشخص است که در این بخش نیز مولف محترم بر آن است تا با شیوههای مختلف به بیان مصادیق انحصاری آیه بپردازد. در بخش چهارم سه پیام به عنوان پیامهای اصلی آیه مورد نظر بوده است: «عصمت اهل بیت(ع)»، «آیۀ تطهیر گلواژۀ امامت» و «آیۀ تطهیر و مرجعیت علمی اهل بیت (ع)».
سوال اساسی که مولف محترم برای تدوین این کتاب مد نظر داشتهاند این است که آیا آیۀ تطهیر میتواند برای اثبات معتقدات شیعه دلیل قاطع و محکمی باشد؟ سوالات فرعی مورد نظر او نیز عبارتند از: منظور از ارادۀ الهی چیست؟ ارادۀ تکوینی یا تشریعی؟ مراد از اذهاب و رجس در عبارت «إذهاب رجس» چیست؟ منظور از تطهیر در آیه چیست؟ مفاد این تطهیر چیست و دامنۀ شمول آن تا کجاست؟ آیا از آیۀ شریفه، عصمت مطلق مصادیق آن قابل برداشت است؟ و ... . روش مولف نیز بنا به تصریح ایشان در مقدمه این کتاب، کتابخانهای معرفی شده است.
رویکرد بدون نوآوری و ژورنالیستی
نگاهی اجمالی به عناوین فرعی و اصلی کتاب و همچنین سوالات اصلی و فرعی مولف نشان میدهد که اساساً پژوهش جدیدی اتفاق نیافتاده است و صرفاً با جمعآوری خوبی از پژوهشهای صورت گرفته پیرامون آیۀ تطهیر مواجه هستیم. جمعآوری که از الگوی مناسبی تبعیت نکرده است و تلفیقی است از رویکرد پژوهشی و رویکردِ ژورنالیستی و ادبی. نگاهی گذرا بر عناوین انتخاب شده برای بخشها، فصلها و زیرفصلها این مطلب را به خوبی نشان میدهد. عناوینی چون: «نسیم فضیلت، دورنمای حقیقت»، «اهل بیت واقعی را بشناسیم»، «تو هم هستی!»، «من هم وارد شدم!»، «انشاء الله تو هم هستی!»، «این هم بهانهای است!»، «عایشه، عایشه است!»، «زخم زبانهای عایشه» و ... نگرشِ ژورنالیستی مولف را بهخوبی نشان میدهد.
تصور نگارنده از روش تحقیق نادرست است
این اثر حتی از نظر روشی نیز پژوهشی جدید به حساب نمیآید. مولف محترم با بیان روش «کتابخانهای» به عنوان روش پژوهش خود نشان داده است که اساساً تصور درستی از روش ندارد. زیرا «کتابخانهای» شیوۀ گردآوری اطلاعات است و نه روش تحقیق. در متنِ این کتاب نیز نمیتوان روش معیاری را برای بررسی و تحلیل دادهها یافت. بنابراین آنچه که نتوانست مطالعۀ ابتدا تا انتهای این کتاب پاسخی یابد این بود که جدید بودن و نوآوری این پژوهش چیست؟ مطلبی که مولف محترم مدعی آن است و آن را عنوان اثر خود قرار داده است.
فصلبندی کتاب قابل مناقشه است
در فصلبندی این کتاب نیز مناقشۀ اساسیای وجود دارد. آن هم عبارت است از اینکه بخش دوم و سوم این کتاب قسیم یکدیگر نبوده و در عمل یک کار را انجام دادهاند. مولف محترم در بخش دوم به نقد و بررسی نظریات مختلف پیرامون مصادیق آیۀ تطهیر پرداخته است. پرواضح است که چنین بررسیای گویای مصادیق اصلی اهل بیت میباشد. بنابراین چه لزومی داشت که «اهل بیت واقعی» به عنوان بخشی مستقل مورد نظر قرار بگیرد؟! همین امر موجب شده است که مولف دچار آسیب تکرار شود و در بخش سوم خود، فصلی را با عنوان «شبهاتِ وارد بر نظریۀ انحصار و پاسخ به آنها» مفتوح کند. سوال اساسی این است که وقتی بخشی با عنوان نقد و بررسی نظریات مختلف پیرامون مصادیق آیۀ تطهیر وجود دارد، چه نیازی است که در بخشی دیگر عنوانی مشابه وجود داشته باشد؟!
اشکالات محتوایی
فارغ از این ابهاماتِ اساسی و بنیادی که در نوآوری، روش پژوهش و تدوین این کتاب وجود دارد، نکات زیادی نیز در متن کتاب وجود دارد که توجه به آنها خالی از لطف نیست:
1- در موارد زیادی ادعاهایی مطرح شده است بدون آنکه دلایل کافی برای اثبات آنها مطرح شده باشد. به دو نمونه اشاره مینماییم: الف- مولف در صفحه 184 با آوردن نقلی از عکرمه در تفسیر القرآن العظیم ابن ابی حاتم، بدون ذکر هیچ مستندی آن را جعلی و دروغین دانسته است. پژوهشگرانی که در حوزۀ حدیث اندک اطلاعی دارند نیز میدانند که اثبات جعلی بودنِ یک خبر نیاز به دلایل متقن و قوی دارد و به راحتی میسر نیست. ولی در اینجا میبینیم که مولف محترم بدون هیچ دلیل قانعکنندهای بهراحتی به دروغین بودن روایت حکم کرده است؛ ب- مولف محترم برای ابراز مخالفت با استقلال معنایی آیه، به سیاق قرار گرفتن آیه اشاره کرده است و در انتها نیز اقوال معتقدینِ استقلال آیه را آوره است که در میانِ آنها نظر علامه طباطبایی نیز دیده میشود. علامه طباطبایی امکان قرار گرفتن این آیه در بینِ آیات مربوط به همسران پیامبر توسط صحابه را مطرح کرده است. مشخص است که اعتقاد به چنین چیزی مساوقِ با اعتقاد به تحریف جابجایی است. لیکن مولف کتاب «پژوهشی جدید دربارۀ آیه تطهیر» بدون توجه به این مطلب گفته است: «چنانچه جابجایی آیات بعد از پیامبر(ص)، تحریف در آیات قرآن و چینش آن را تداعی کند، مخالف و ناسازگار با نظریۀ شیعه بوده و مردود میباشد، چراکه شیعه به دلایل مختلف، قرآن کریم را مصون از هرگونه تحریف میداند.»(ص206) مولف محترم در این عبارت بهگونهای سخن رانده است که انگار هیچ شناختی نسبت به تاریخ شیعه ندارد. چگونه میتوان به این راحتی یک حکم کلی در مورد شیعیان نسبت به بحث تحریف قرآن داد حال آنکه میدانید علمای بزرگی در شیعه بودهاند که اعتقاد به تحریف را مردود نمیدانستهاند. بسیاری از اخباریان و همچنین محدث نوری چنین چیزی را پذیرفتهاند و علامه طباطبایی نیز با نقلی که در مورد آیۀ تطهیر داشتهاند، امکان تحریف به جابجایی را محتمل دانسته است. با این وجود سوال این است که چگونه مولف «پژوهشی جدید دربارۀ آیۀ تطهیر» بسیار سادهانگارانه حکم داده است که شیعه قرآن کریم را از تحریف مصون دانسته است! آیا علامه طباطبایی که این احتمال را مطرح کرده است شیعه نیست؟!
متاسفانه نمونههای دیگری از این استدلالهای سادهانگارانه و بیدلیل را در این کتاب میتوان یافت.
2- شیوۀ ارجاع و منابع مورد استفاده در مواردی بسیار مبتدیانه، آماتور و بدون توجیه است. به عنوان مثال برای اثبات حصر در «انّما» (صص 48-55) در کتب لغوی به لسان العربِ ابن منظور، مغنی اللبیب ابن هشام و الاتقان سیوطی ارجاع داده است؛ حال آنکه کتب متقدمتر قابل اعتمادتری در این زمینه وجود دارد. میتوان به «مقاییس اللغه» ابن فارس و «العین» خلیلبن احمد فراهیدی. همچنین مولف اساساً هیچ اشارهای نیز نکرده است که به معنای «انما» باید به عنوان یک بحث لغوی نگریست و یا بلاغی و یا تفسیری؟ از همین روست که با عنوان «نظریۀ علمای اهل سنت» نظریۀ اهل لغت، تفسیر، بلاغت و اصول را یکجا جمع کرده است؛ جمعی که بدون هیچ ضابطهای در کنار هم قرار گرفتهاند و کاملا نیز گزینشی است. ایشان سپس به سراغ علمای شیعه میرود و در میان علمای شیعه نیز به سراغ علامه حلی، آخوند خراسانی، سید محمد باقر صدر و آیت الله خویی میرود. به نظر میرسد که این گزینش در نوع خود بینظیر است. هیج وجه مشترکِ قابلِ قبولی برای کنار هم قرار دادن این افراد نمیتوان در نظر گرفت کما اینکه دلیلی نیز نمیتوان یافت که برای بیان معنای انّما در شیعه ابتدائا به دنبال این افراد رفت. با وجود علمایی چون: طبرسی، طوسی، سید مرتضی، طریحی و ... چرا باید به علمایی چون علامه حلی و ... ارجاع داد. به نظر میرسد که چنین کاری به جز آشفتگی روشیِ مولف از چیز دیگری حکایت نکند.
متاسفانه چنین نقصی در قسمتهای دیگر کتاب نیز مشهود است. مولف محترم در بخش سوم کتاب نیز مجدداً به معنای واژه «انما» میپردازد و در آنجا نیز همین اشکال اساسی مشهود است. (نک: صص470-474)
در قسمت دیگری از کتاب نیز برای تعریف صنعت ادبیِ «استطراد» به ابن ابی الحدید ارجاع داده شده است. (ص213) مشخص نیست که چرا باید زمانی که علمایی چون: سیوطی، ابن هشام و صدها عالمِ دیگر در بلاغت وجود دارند به ابن ابی الحدیدی ارجاع داد که به هیچ شکلی نمیتوان او را جزء ادبا و اهل بلاغت قرار داد؟
3- نقص روشی دیگری که باید به آن اشاره نماییم این است که برای نشان دادن این مطلب که خمسۀ طیبه مصادیق حقیقی آیۀ تطهیر هستند، با توجه به این مطلب که شیعه در این موضوع ذینفع هستند، میبایست به سراغ منابعی رفت که مورد اتفاق مخالفین نیز هست و استفاده از کتب شیعه و همچنین فرمایشات ائمه معصومین مصادره به مطلوب میباشد. ولی در این کتاب و در برخی موارد، استدلالها به قدری درونمذهبی است که خود مولف نیز به ضعف آنها اعتراف میکند: «گرچه ممکن است ابتدا چنین به نظر آید که این استشهادات صرفاً مورد قبول شیعه باشد ... »(ص450) جالب است که مولف محترم توجیهِ آوردن چنین استدلالهایی را در این میداند که هرگز سخنی خلاف اینها به میان نیامده که نشانگر انکار آن از سوی مخالفان باشد. (نک: همان) حال سوالی که بسیار خودنمایی میکند این است که مخالفتهای بسیاری که مولف بر اساس آن دست به تالیف این اثر زده است مخالفت محسوب نمیشوند؟!! در طول تاریخ اسلام بسیاری از اهل سنت بر آن بودهاند تا مصادیق اهل بیت در آیه تطهیر را از خمسۀ طیبه منحرف کنند. خود مولف نیز به گوشهای از این مخالفتها اشاره کرده است. با این وجود چگونه چنین توجیه سطحی و سادهای را ارائه میکند؟! این اشکال، اشکالِ روشیِ بزرگی برای یک اثر پژوهشی به حساب میآید.
پژوهشی در حد یک نوآوری ساده؛ برگزیده جشنواره فارابی!
اشکالاتِ متعددی که از پیش رو گذشت به انضمام بسیاری دیگر از نقایص که در این مختصر امکانِ پرداختنِ به آن وجود ندارد، این سوال را پدید میآورد که چگونه چنین اثری حائز رتبۀ سوم جشنوارۀ فارابی گشته است؟! به عبارت دیگر، وجود اشکال و نقص برای هر پژوهشی امری بدیهی است، ولی چرا باید با وجود ضوابط سختگیرانۀ هیئت داوران در جشنوارۀ فارابی که غالباً هیچ اثری را حائز رتبه اول نمیدانند و بیشتر به اعلان شایستۀ تقدیر اکتفا مینمایند، این کتاب که مملو از نقایص و اشکالات است به رتبۀ سوم دست یابد. بگذریم از اینکه وقتی این کتاب را با دیگر پژوهشها که در همین دوره شایسته تقدیر شدهاند مقایسه میکنید بسیاری از این اشکالات را در آنها نمیبینید. آیا چنین داوریای، عدالت هیئت داوران در انتخاب منتخبین را با ابهام مواجه نمیکند؟
قاسم درزی