حسین شنوایی(شهاب)، از شاعران آیینی مطرح کشور و مدیر انجمن ادبی سبزوار در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با بیان اینکه یکی از آفتهای شعر معاصر، بیعلاقه بودن شاعران جوان به مطالعات عمیق در آیات و احادیث و در نتیجه کمرنگ شدن ارجاعات دینی و قرآنی و حدیث در اشعار آنهاست، عنوان کرد: ارتباط شاعران جوان معاصر با منابع دینی کمتر از گذشته شده است. شنوایی افزود: جوانان ما حتی شاعران و نویسندگان کمتر به تحقیق و مطالعه میپردازند و در سرایش شعر بیشتر به باورهای خود و مسائل پیرامونی تکیه دارند.
شهاب همچنین با بیان اینکه با گذشت زمان و اقتضائات دورانها، قالبها و مضامین شعری نیز دگرگون میشوند و امروز اشعار آیینی که به ارزشهای اسلامی و ایرانی اشاره دارند، وارثان ادبیات تعلیمی هستند، عنوان کرد: شعر در گذشته کارکردهای مختلف و رسالتهای گوناگونی داشته است.
وی افزود: شعر در گذشته کارکردهایی چون مدح سلاطین، تبیین مفاهیم دینی و علمی و اصطلاحات علوم و فنون را داشته است، حتی به بیان حماسهها و دلاوریها در گونه ادبی حماسی میپرداخته و یا در هزاران بیت مثنویها و قصایدی در بیان یک نکته تعلیمی یا یک داستان و روایت میآمده است. گاه نیز شعر نقش رسانههای گروهی امروز را در اعلام اخبار داشته است.
تغییرشکل گونههای ادبی در روزگار کنونی
شنوایی با بیان اینکه امروز با تحولات علم و فناوری، کارکرد شعر نیز متفاوت شده است، گفت: امروز دیگر کسی از منظومههای بلند عاشقانه استقبال نمیکند و مخاطبان فرصتی برای خواندن یک قصیده یا مثنوی در قالب ادبیات تعلیمی ندارند. امروزه برخی گونههای ادبی تغییر شکل دادهاند و اشعار تعلیمی و حماسی گونهای از ادبیات آیینی و ارزشی ما شدهاند.
وی با بیان اینکه حوزه ادبیات آیینی ما نیز با آسیبهایی مواجه است که باید ریشهشناسی شوند، در ادامه به عوامل مؤثر در ماندگاری شعر اشاره کرد و با بیان اینکه ماندگاری شعر به عوامل متعدد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وابسته است، گفت: زبان پدیده اجتماعی است و جلوتر از ادبیات حرکت میکند. گاهی شاعران به هنجارگریزی و فرار از نرمهای زبانی اقدام میکنند که در شعر بزرگانی چون مولانا و حافظ نتیجه فوران اندیشه و احساس است که مضمون شعری در ظرف زبان نمیگنجد و حتی نمیتوان یک قالب برای آن تشخیص داد. به عنوان نمونه شعر مولانا در غزلیات شمس با مطلع «بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود/ داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود» هم غزل است و هم غزل نیست.