قلم؛ بیانگر آگاهی و اندیشه انسان است
کد خبر: 3615676
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۳

قلم؛ بیانگر آگاهی و اندیشه انسان است

گروه معارف: قلم؛ تجلی و بیانگر آگاهی و اندیشه انسان است و تمام جهد و جهاد صاحب قلم به‌عنوان یک رسالت بزرگ، حفظ امانت الهی و پاسداشت ارزش‌ها و کرامت والای انسان‌ها است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، 14 تیرماه به نام روز قلم نام‌گذاری شده است تا این روز بهانه‌ای باشد برای پی‌بردن به ارزش قلم و تجلیل از صاحبان قلم.
در بیان ارزش، جایگاه و اهمیت قلم همان بس که قرآن فرموده است «ن والقلم مایسطرون؛ سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد». و چه زیبا و بزرگ است این قلم که خدا بر آن سوگند یاد می‌کند. قلمی که نگارنده حقیقت وجود و عدم و نگارنده خط عشق است.
مفسران قرآن کریم در ذیل آیه «ن والقلم مایسطرون»، تفاسیر مختلفی داشته‌اند که هر کدام براساس روش‌ها و پیش فرض‌های خاصی این آیه نورانی را تفسیر نموده‌اند.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه «ن والقلم مایسطرون» می‌نویسند«(ن) از حروف مقطعه و رموز قرآن است که گفته شده اشاره به نصرت خداست. (قلم) وسیله نوشتن و (سطر) صفی از کلمات نوشته شده است. می‌فرماید: قسم به قلم و آنچه با آن می‌نویسند، و این امر از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی است که موجب حفظ معارف بشری می‌شود. البته بعضی مفسرین مراد از قلم را قلم اعلی یا قلم آفرینش دانسته و (مایسطرون) را به اعمالی که فرشتگان کرام الکاتبین می‌نویسند تفسیر نموده‌اند و بعضی دیگر آن را به لوح محفوظ تعبیر کرده‌اند».
آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌نویسند« این سوره تنها سوره‏اى است که با حرف مقطع«ن» آغاز شده است، مى‏فرماید: (ن) و در باره تفسیر حروف مقطعه بارها مخصوصا در آغاز سوره«بقره»، و «آل عمران» و« اعراف» (جلد 1- 2- 6) بحث کرده‏ایم، چیزى که در اینجا باید بیفزائیم این است که بعضى در اینجا «ن» را مخفف کلمه «رحمان» و اشاره به آن دانسته‏اند و بعضى آن را به معنى«لوح» یا به معنى«دوات» و یا «نهرى» در بهشت تفسیر کرده‏اند، ولى هیچ یک از این تفسیرها قرینه و شاهد روشنى ندارد».
«بنابر این تفسیر این حرف مقطع از تفسیر کل حروف مقطعه که در بالا اشاره کردیم جدا نیست. سپس به دو موضوع از مهم‌ترین مسائل زندگى بشر سوگند یاد کرده، مى‏افزاید: سوگند به «قلم و آنچه را با قلم مى‏نویسند» (وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ)».
«چه سوگند عجیبى؟ در واقع آنچه به آن در اینجا سوگند یاد شده است ظاهرا موضوع کوچکى است: یک قطعه نى، و یا چیزى شبیه به آن، و کمى ماده سیاه رنگ، و سپس سطورى که بر صفحه کاغذ ناچیز رقم زده مى‏شود.
اما در واقع این همان چیزى است که سرچشمه پیدایش تمام تمدن‌هاى انسانى، و پیشرفت و تکامل علوم، و بیدارى اندیشه‏ها و افکار، و شکل گرفتن مذهب‌ها، و سرچشمه هدایت و آگاهى بشر است، تا آنجا که دوران زندگى بشر را به دو دوران تقسیم مى‏کند «دوران تاریخ» و «دوران قبل از تاریخ»، دوران تاریخ بشر از زمانى شروع مى‏شود که خط اختراع شد، و انسان توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات نقش کند، و یا به تعبیر دیگر دورانى است که انسان دست به قلم گردید، و از او «ما یَسْطُرُونَ» یادگار ماند».
«عظمت این سوگند هنگامى آشکارتر مى‏شود که توجه داشته باشیم آن روزى که این آیات نازل گشت، نویسنده و ارباب قلمى در آن محیط وجود نداشت، و اگر کسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در کل سرزمین مکه که مرکز عبادى و سیاسى و اقتصادى حجاز بود به بیست نفر نمى‏رسید، آرى سوگند به قلم یاد کردن در چنین محیطى عظمت خاصى دارد».
«بعضى از مفسران«قلم» را در اینجا به قلمى تفسیر کرده‏اند که فرشتگان بزرگ خدا وحى آسمانى را با آن مى‏نویسند، و یا نامه اعمال آدمیان را با آن رقم مى‏زنند، ولى مسلما آیه مفهوم گسترده‏اى دارد که این تفسیر بیان یکى از مصداق‌هاى آن است، همانگونه که«ما یَسْطُرُونَ» نیز مفهوم وسیعى دارد، و تمام آنچه را در طریق هدایت و تکامل فکرى و اخلاقى و عملى بشر به رشته تحریر مى‏آورند شامل مى‏شود و منحصر به وحى آسمانى یا اعمال انسان‌ها نیست» . 
قلم و نوشتن به انسان و جامعه انسانی فضلیت و رستگاری می‌بخشد، آن هم زمانی که این نوشتن با انگیزه‌های معنوی و اخلاقی پیوند داشته باشد. نویسندگان و محققان جامعه اسلامی باید با تاسی از آموزه‌های قرآنی و بهره‌گیری از سیره اهل بیت(ع) و با تعهد، در شرایط حال حاضر که مکاتب، ایدئولوژی‌ها و نحله‌های مختلف فکری و فلسفی در جهان ظهور پیدا کرده است؛ قلم خود را در راه احیای اندیشه دینی و تبیین و حفظ ارزش‌ها و کرامت انسان‌ها، بیداری و نجات آن‌ها از چنگال شرک و جهالت بکار گیرند.
علی شریعتی که قلم را توتم خود می‌دانست، می‌گفت« قلم توتم من است، او نمی‌گذارد که فراموش کنم، که فراموش شوم، که با شب خو کنم، که از آفتاب نگویم، که دیروزم را از یاد ببرم، که فردا را بیاد نیارم، که از «انتظار» چشم پوشم، که تسلیم شوم، نومید شوم، به خوشبختی رو کنم، به تسلیم خو کنم، که ... !»
captcha