به گزارش ایکنا؛ حبیبالله دعایی، خیّر قرآنی است که طی بهمنماه سال ۹۶ در دوازدهمین مراسم ملی تکریم چهرههای قرآنی که از سوی سازمان دارالقرآن الکریم برگزار شد، مورد تجلیل و قدردانی قرار گرفت. وی در راستای اقدامات خیّرانه خود طی سال ۹۵ زمینی به متراژ دو هزار متر مربع و ارزش ۱۰ میلیارد ریال را در راه خدمت به قرآن کریم اعطا کرده که از این میزان مبلغ دویست میلیون ریال بابت تأمین هزینههای مؤسسه قرآنی ریحانةالنبی (ص) اعم از پرداخت حقالزحمه کارکنان و فعالیتهای آموزشی اختصاص داده شده است.
این خیّر قرآنی در گفتوگو با خبرنگار ایکنا طی سخنانی در رابطه با زندگی و فعالیتهای خود که در راه قرآن انجام داده است، ضمن معرفی خود، اظهار کرد: بنده در بیستم تیرماه سال ۱۳۲۹ که مقارن با نیمه رمضانالمبارک (شب میلاد امام حسن مجتبی (ع)) بود، در شهرستان فردوس (استان خراسان) متولد شدم. از یک سوی رمضان و ازسوی دیگر نیمه چله بزرگ تابستان و همانند بسیاری از کودکان زندگی در دنیا را با گریه آغاز کردم.
وی ادامه داد:، چون در ماه میهمانی خداوند به دنیا آمدم، نامم را حبیبالله گذاشتند. پدر بزرگ پدری اهل علم و دانش و حکیم بود که نام خانوادگی بر اساس این ویژگی گرفتم و مادر بزرگ پدری معلم قرآن. از طرف مادر نیز مادربزرگم علاوه بر اینکه معلم قرآن بود، به لحاظ تقوا و پرهیزگاری زبانزد خاص و عام و مشهور به بیبی آخوند بود؛ بنابراین محیط خانوادگی ما، محیطی مذهبی و سرشار از معنویت بود. نتیجه این خانواده چهار پسر و پنج دختر بود و من سومین فرزند بودم که از کل این فرزندان دو نفر درجه دکترا، یک نفر کارشناسی ارشد، دو نفر کارشناسی و یک نفر دارای مدرک دیپلم هستند.
دعایی ادامه داد: از دوران قبل از دبستان چیز زیادی به خاطر ندارم. شاید مانند هر کودک دیگر سرگرم شیطنتهای کودکانه بودم تا به سن ورود به دبستان رسیدم. دوران ابتدایی را در دبستان نجفی فردوس گذراندم. در این مدت سعی میکردم در فعالیتهای مدرسه شرکت کنم. یادم میآید که به همراه دو نفر دیگر از بچهها قرار بود در مراسمی برای مردم شعر بابای پیر را بخوانیم. بعد از اینکه شعر را خواندیم، ما را تشویق کردند من هم سرم را انداختم پایین و بدون تشکر راه افتادم، که یادم آمد باید تعظیم میکردم پس همانجا تعظیم کردم که موجب شد همه بخندند. تا جایی که بخاطر دارم در طول دوران دبستان شاگرد منظم و مؤدبی بوده و برای درسهایم ارزش زیادی قائل بودم.
این خیّر قرآنی تصریح کرد: با تمام شیرینیهای کودکی و نوجوانی دوران ابتدایی تمام شد و من وارد دبیرستان شدم. در شهر خودمان یک دبیرستان بود به نام دبیرستان فردوسی که در همانجا این دوره جدید را با نگاه دیگری به آینده آغاز کردم. علاقه زیادی به دروس ریاضی داشتم و دوست داشتم همان رشته را ادامه دهم، اما، چون فقط رشته تجربی (طبیعی) را داشت در نتیجه در همان رشته ادامه تحصیل دادم. سال اول را که خواندم، به دلیل مشکلات مالی خانوادگی ادامه تحصیل با مشکل مواجه شد و به توصیه یکی از افراد فامیل قرار شد ترک تحصیل کنم و در یک دفتر خانه مشغول به کار شدم، اما دو ماه نگذشته بود که با مخالفت مادرم و خودم مشغول تحصیل شدم. این غیبت دوماهه تأثیر منفی بر روند یاد بگیریم داشت و نمراتم کم شد و رتبهام پایین آمد، اما این تلخی را با شیرینی درس خواندن عوض کردم و از اینکه دوباره کنار میز و نیمکتها و با کتابهایم بودم، بسیار خوشحال و شاکر بودم.
وی ادامه داد: در طول دوران دبیرستان در فصل تابستان به عنوان شاگرد در مغازهها مشغول کار میشدم و اگر برنامه ساختمانسازی و بنایی برای خودمان داشتیم، به آن نیز کمک میکردم. در مورد مطالعه کتاب باید بگویم که فقط به کتب درسی اکتفا نمیکردم و همیشه همراه من کتاب غیر درسی بود بطوریکه اغلب کتابهای کتابخانه دبیرستان را مطالعه کرده بودم. گاهی دوستان و اطرافیان به عنوان شوخی به من میگفتند که بیشتر از وزن خودت کتاب بر میداری. با تمام مشکلات و سختیها بالاخره در سال ۱۳۴۷ موفق به اخذ مدرک دیپلم شدم و در دبیرستان رتبه سوم را کسب کردم. در شهریور ماه ۱۳۴۷ زلزله فاجعهآمیز فردوس رخ داد که تعداد زیادی از دوستان و همشهریان جان خود را از دست دادند. تعداد کشتهشدگان به حدی زیاد بود که به جای غسل آنها را تیمم میدادند، چون هوا گرم بود و کمکم اجساد متعفن میشدند. موقع زلزله من در اتاقی نشسته بودم که اگر یک ثانیه دیرتر میجنبیدم، سقف روی سرم خراب میشد و زیر آوار میماندم. خوشبختانه از خانواده ما کسی بر اثر زلزله فوت نشد، اما دوستان و همشهریان زیادی را از دست دادیم.
دعایی افزود: در همان سال در کنکور شرکت کردم اما موفق نشدم. چون برای رفتن به سربازی دو سال فرصت داشتم در نتیجه تصمیم جدی گرفتم با تلاش بیشتر بار دیگر در کنکور شرکت کنم. با توجه به مشکلات مالی، عدم کار مناسب و آغاز بازسازی فردوس به عنوان کارگری ساده مشغول به کار شدم. به دلیل استعداد و خلاقیتی که داشتم در ظرف یک هفته کمک بنا شدم. در همان زمان مهندسین سازمان مسکن تهران به فردوس آمده بودند، جهت پیاده کردن نقشه اولین ساختمان. من نیز به همراه معمار به محل مذکور رفتیم. وقتی مهندسان فهمیدند من دیپلم دارم مرا به عنوان مسئول دفتر خودشان و به عبارت دیگر مدیر داخلی انتخاب کردند. تا اواسط فروردین 1349 در همین جا مشغول بودم. در مدت این پانزده ماه تجربه مفید اندوختم و تصمیم گرفتم که باقی مدت مانده تا کنکور را فقط صرف مطالعه کنم. بنابراین به توصیه و راهنمایی ارزنده مهندس افتخاری که از مهندسین سازمان مسکن در پروژه نوسازی فردوس بود، در مورد درس خواندن توجه کردم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به نزد برادرم که در تهران ساکن بود بروم و در آنجا مطالعه کنم.
وی گفت: یازدهم فروردینماه 1349 به تهران عزیمت کردم و به صورت جدی شروع به درس خواندن کردم. حدود هجده ساعت در روز را درس میخواندم. بالاخره روز امتحان فرارسید. در بیست تیر ماه 1349، در کنکور سراسری دانشگاه شرکت کردم و بیصبرانه منتظر بودم تا نتیجه تلاشم را ببینم. نتایج کنکور اعلام شد و من به آرزوی دیرینهام برای تحصیل در مدرسه عالی بازرگانی تهران رسیدم. در آن زمان فرم انتخاب رشته برای 10 رشته بود و این انتخاب سوم من بود. پس از اعلام نتایج مجدداً به فردوس مراجعت کردم و دو ماهی را که تا آغاز تحصیل مانده بود دوباره در سازمان مسکن و به کار پرداختم و نهایتاً با ذخیره اندکی که پس انداز کرده بودم به تهران بازگشتم تا به تحصیل ادامه دهم.
این خیّر قرآنی افزود: در طول مدت تحصیل برای تأمین هزینه زندگی به کارهای دانشجویی میپرداختم. از خاطرات خوش این دوره شرکت در جلسات سخنرانی دکتر علی شریعتی در حسینه ارشاد بود که یک هفته در میان در عصر جمعه برگزار میشد. در خرداد ماه1353 موفق به أخذ کارشناسی شدم و در آذر ماه همان سال به خدمت سربازی اعزام شدم. در این فاصله به عنوان آمارگر با طرح سر شماری کارگاهی مراکز استان خراسان همکاری کردم. دوران خدمت سربازی را در مرکز پیاده شیراز گذراندم و بعد از دوره آموزش، محل خدمتم گردان پاسدار نیروی هوایی مشهد تعیین شد و به آرزوی دیرینه که همجواری با حضرت ثامنالحجج(ع) بود رسیدم. در این ایام توفیق این را داشتم که در جلسات سخنرانی مقام معظم رهبری که در مسجد امام حسن(ع) در رمضان 1356 تشکیل میشد، شرکت کنم.
وی تصریح کرد: قبل از به پایان رسیدن دوره آموزش در شیراز، والده برایم آستین بالا زد و دختر یکی از اقوام که از سادات هم بودند را برایم در نظر گرفتند و در تاریخ 5 تیرماه 1354 ازدواج کردیم که حاصل این ازدواج یک دختر و سه پسر به نامهای سمیه، یاسر، میثم و علیرضا است که هماکنون سه نفر از آنها تحصیلات عالیه را میگذرانند. در اوائل سال 1355 به دنبال کار میگشتم، تا با پایان یافتن دوره سربازی سریعاً مشغول به کار شدم که توانستم در دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان کارشناس حساب در ادارهکل امور مالی دانشگاه شروع به کار کنم. بعد از ظهر نیز در شرکت نان رضوی که وابسته به آستان قدس رضوی است، مشغول به کار شدم. کمکم شعلههای انقلاب فروزانتر میشد و اعتراضات اوج میگرفت. من مانند هر ایرانی مسلمان دیگر سعی کردم نقشی داشته باشم و به همین منظور به صورت فعال در مبادله پیامهای امام خمینی(ره) مشارکت داشتم.
وی ادامه داد: در آبانماه 1357 به اتفاق چند نفر از همکاران دانشگاهی جلسهای در اتاق کارم تشکیل شد و اولین درخواست و دعوت به اعتصاب کارکنان دانشگاه را تنظیم کردیم. این اعتراض سیزده بند داشت. بعد از تدوین و تکثیر آن را به همه واحدهای دانشگاهی از طریق اسناد مالی ارسال کردیم و همه کارکنان دانشگاه بر اساس این اطلاعیه دست از کار کشیدند و در باشگاه دانشگاه که اکنون به عنوان مسجد دانشگاه در محوطه بیمارستان قائم است تجمع کردند و به دنبال آن دو روز سیاسی اعلام شد. بسیاری از علمای اعلام از جمله مقام معظم رهبری، آیتالله واعظ طبسی، حجتالاسلام هاشمینژاد، حجتالاسلام شهید کامیاب و سایر اقشار مردم برای ابراز همبستگی به دانشگاه آمدند و این شد که آنجا یکی از پایگاههای انقلاب مردم مشهد شد.
دعایی اظهار کرد: در یکی از همین روزها رفتم عکس شاه را از سردر ساختمان مسجد دانشگاه پایین آوردم و عکس امام را نصب کردم. یکی از جیرهخواران رژیم طاغوتی به من گفت که تو سوءسابقه چندانی نداری و فقط عکس شاه را پایین آوردی و به جای آن عکس امام را گذاشتی که اگر پیروز نشوید همین عمل برای اعدام تو کافی است. در یکی از روزهای بهمن 1357 با خبر شدیم که قرار است لشکر 77 خراسان به تهران عزیمت کند تا مردم را سرکوب کند. بنابراین با تعدادی از انقلابیون در زیرزمین بیمارستان قائم جمع شدیم تا برای جلوگیری از حرکت این لشکر برنامهریزی کنیم. میخواستیم با تعداد محدودی تفنگ این کار را انجام دهیم که بیانگر رشادت، ازخودگذشتگی، احساس وظیفه کردن اعضاء جلسه بود. با پیروزی انقلاب اسلامی کار کردن رنگ و بوی دیگری گرفت. از یک طرف کار کردن و از طرف دیگر مقابله با گروهکها و طرفداران آنها در دانشگاه بود که نهایتاً منجر به از کار بر کنار شدن من و عده دیگری از همکاران شد و در اختیار دادگاه اداری قرار گرفتیم.
وی افزود: در این زمان رئیس دانشگاه که دکتر ادریسیان بود جلو جمع به ما گفت: «من لیدر (رهبر) جناح چپ جبهه ملی در استان خراسان هستم و تا شماها را حذف نکنم از پا نخواهم نشست». ما هم گفتیم «بجنگ تا بجنگیم». برای اعلام این مشکل دانشگاه در فروردینماه ۵۹ به اتفاق چند نفر از دوستان به تهران عزیمت کردیم و در ساختمانی که شورای انقلاب تشکیل میشد با وزیر علوم و آموزش عالی وقت ملاقات کردیم و مطالب و مشکلات دانشگاه را مطرح کردیم. ایشان گفتند که «من رئیس دانشگاه شما را از فرانسه میشناسم، بهتر از کف دستم، ولی وقتی شورای شما او را انتخاب و معرفی کرده من هم بالاجبار حکم ریاست او را امضاء کردم و با پست عادی فرستادم». اکنون شما بروید و او را بیرون کنید و درب دانشگاه را ببندید». به مشهد مراجعه کردیم و به کمک دانشجویان در اردیبهشت ۵۹، درب دانشگاه را بستیم. از ویژگیهای انقلاب فرهنگی دانشگاه مشهد این بود که بر خلاف همه جای کشور درب سازمان مرکزی دانشگاه نیز بسته شد و رئیس وقت دانشگاه نیز به فرانسه گریخت. با بسته شدن درب سازمان مرکزی دانشگاه من به اتفاق دو نفر دیگر از همکاران نماینده دادستان مشهد، به عنوان ناظر بر دانشگاه به رتق و فتق امور پرداختیم. پس از سازماندهی جدید سازمان مرکزی به عنوان مدیر امور مالی دانشگاه و سپس به عنوان مدیر امور امور طرح و بودجه و تشکیلات دانشگاه تا اوائل سال ۱۳۶۳ مشغول کار بودم. مدت یکسال و اندی همزمان مسئولیت مالی و اداری استانداری خراسان را نیز به عهده داشتم.
این خیّر قرآنی اظهار کرد: در تابستان ۱۳۶۳ در آزمون دانشگاه تربیت مدرس شرکت کردم و پس از موفقیت در آزمون از مهرماه همان سال شروع به تحصیل در دوره کارشناسی ارشد مدیریت کردم و همزمان با آن به عنوان رئیس دفتر وزیر نیرو مشغول به کار شدم. در سال ۱۳۶۶ به عنوان نماینده تامالاختیار رئیس دانشگاه اقدام به اخذ مجوز تأسیس دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد کردم که سرانجام در سال ۱۳۶۷ این مجوز اخذ و دانشکده مزبور را با سه رشته مدیریت بازرگانی، اقتصاد و حسابداری راه اندازی نمودم. در همان سال اولین نفری بودم از مجموعه دانشجویان دوره سوم، که از رساله خود دفاع کردم و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شدم. از خاطرات این دوره هم میتوانم مجروح شدنم در انفجار نماز جمعه تهران یاد کنم.
وی گفت: در سال ۱۳۶۸ در آزمون دکترای مدیریت دانشگاه تهران شرکت کردم و پس از موفقیت شروع به تحصیل کردم که نهایتاً در سال ۱۳۷۲ اولین نفری بودم که در این دوره از رساله خود دفاع کردم و این دوره را به پایان رساندم. در همین سال، یعنی سال ۱۳۷۲ برای فرصت مطالعاتی به مرکز مطالعات بینالمللی مدیریت (هلند) عزیمت کردم، که این دوره چهار ماه طول کشید و تجربه بسیار ذیقیمتی بود. بعد از بازگشت از این سفر در مشهد مقدس ساکن شدم و به عنوان معاون پژوهشی دانشکده شروع به کار کردم که این مسئولیت را تا سال ۱۳۷۹ دارا بودم. در سال ۱۳۷۸ به عنوان پژوهشگر نمونه استان انتخاب شدم و لوح تقدیر از مقام عالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کردم.
دعایی بیان کرد: در فروردینماه ۱۳۸۰ به یک مسافرت ششماهه به کشور استرالیا جهت فرصت مطالعاتی رفتم و به امر تحقیق و پژوهش در دانشگاه ولنگونگ (Wollongong) مشغول شدم. همچنین، تألیفاتی که تاکنون داشتم نیز از این قرار است. مدیریت منابع انسانی که چهار بار تجدید چاپ شده است، بهسازی منابع انسانی که باتفاق کریم مردانه تألیف شد، مبانی مدیریت اسلامی که با همکاری استاد محمدعلی انصاری و دکتر سعید مرتضوی تألیف شد و دوبار تجدید چاپ شده است. سیستمهای خرید و مدیریت انبارداری و توزیع، سه کتاب تجربه ارتباطات در روابط انسانی، نقشههای ذهنی مدیران و فروشندگی هوشمندانه را نیز ترجمه کردهام. از جمله فعالیتهای پژوهشی که داشتم نیز میتوانم به ۱۴ طرح پژوهشی در سطح کشور و استان خراسان اشاره کنم. استاد راهنمای بیش از ۷۰ رساله کارشناسی ارشد، استاد مشاور بیش از ۶۰ رساله کارشناسی ارشد، استاد داور بیش از ۸۰ رساله کارشناسی ارشد را نیز عهده دار بودم.
این خیّر قرآنی در ادامه در پاسخ به این سؤال که به نظر شما در حال حاضر همیاری مردم در امور قرآنی در چه شرایطی قرار دارد؟، گفت: اهمیت خود قرآن برای اکثریت مردم هنوز درک نشده است؛ لذا همیاری زیادی در این زمینه دیده نمیشود از طرف دیگر اکثر مردم به شکل جزایر پراکنده در امر قرآن همکاری دارند که این همکاری به شکل جلسات قرآن، جلسات تلاوت قرآن، جلسات تفسیر قرآن و ... است.
وی ادامه داد: پیشنهاد میشود تا سازمانهای ذیربط با نگاه سیستمنگر استراتژیک در امر برنامهریزی راهبردی و انسجام و هدایت این فعالیتها به دور از سیاسیکاری و فرصتطلبی اقدام کنند. در قالب این برنامه راهبردی شرایط و زمینه مناسب برای همه افراد از جمله خیّران فراهم میشود.
دعایی در ادامه در پاسخ به این سؤال که چرا میزان مشارکت مردم در امور قرآنی کمتر از اموری همچون ایام عزاداری اهل بیت (ع) است، گفت: در مراسم مذهبی و بهویژه عزاداری بر اساس احساسات افراد ابزار انگیزشی قوی در طول اعصار گذشته فراهم شده است؛ لذا باید در امر برنامهریزی راهبردی فعالیتهای قرآنی نیز به امر توجه شود؛ به عنوان مثال در جامعه ما بها و ارزشی که داده شده است به مداح و اشک ریختن برای ائمه(ع) است. مثلا بسیار گفته میشود که قطره اشکی برای حضرت اباعبدلله(ع) خاموشکننده آتش جهنم است و با این طرز فکر مردم در ایام سال هرطور که خواستند زندگی میکنند به امید اشکی برای حضرت که پاک کننده است نه اینکه نباشد، اما متأسفانه سیاستی که پیشگرفته شده برای این امور جای بسی تأمل دارد.
این خیّر قرآنی با بیان اینکه برنامهریزی استراتژیک مشارکت جمعی را میطلبد و اگر این امر رسانهای شود، همه افراد از جمله خیّران در تدوین آن مشارکت خواهند کرد، افزود: تشویق و جذب نخبگان برای فهم دقیق قرآن و شناسایی استعدادها و آشنا کردن آنها با سبک زندگی اسلامی و تخصصی کردن فعالیتهای قرآنی از خردسالی تا بزرگسالی میتواند از اولویتهای فعالان قرآنی و نیز خیّران قرآنی باشد. بزرگترین خدمت به قرآن وارد کردن قرآن به صورت عملی در زندگی جاری و روزانه مردم است تا حقیقت آن برایشان روشن شود.
دعایی در ادامه در پاسخ به این سؤال که آیا به دخالت نهادهای دولتی در انسجام امور خیّران قرآنی نیازی وجود دارد یا خیر؟ تصریح کرد: در این رابطه سازمانهای متعددی ایجاد شده است که متاسفانه بهجای همافزایی در این امر به صورت منفرد فعالیت میکنند و همانطور که قبلا اشاره کردم نیاز به وحدت رهبری، برنامهریزی راهبردی، وحدت مدیریت و فرماندهی و نظارت و ارشاد است.
این خیّر قرآنی در ادامه سخنان خود در این زمینه با اشاره به اینکه قاعدتا سازمان دارالقرآنالکریم باید هماهنگ کننده و هدایتگر این قبیل امور خیر باشد، اظهار کرد: البته این امر مشروط به این است که این سازمان قرآنی از پشتوانه قانونی قوی و محکم در این زمینه برخوردار باشد.
دعایی در پایان سخنان خود در این زمینه در پاسخ به این سؤال که تاکنون در چه امور قرآنی مشارکت داشتهاید نیز تصریح کرد؟ بنده تاکنون فعالیتهایی در مرکز فرهنگی بیان هدایت نور و نیز مؤسسه ریحانةالنبی شهرستان فردوس استان خراسان جنوبی انجام دادهام که امیدوار هستم مورد قبول و عنایت حضرت حقتعالی قرار گیرد.
انتهای پیام