زمانیکه محمدحسین مهدویان، اولین فیلم سینمایی خود «ایستاده در غبار» را سال 94 روی پرده بود، کاملاً مشخص بود، فیلمسازی جوان و خوشفکر پا به عرصه فیلمسازی گذاشته است. این سینماگر جوان در دومین تجربه خود «ماجرای نیمروز» باز هم اهالی سینما را شگفتزده کرد. این کار با نگاهی به تاریخ انقلاب پرده از اتفاقاتی که در دهه 60 رخ داد، برداشت. در ادامه امسال نیز مهدویان با فیلم «لاتاری» نظر علاقهمندان به سینما را جذب خود کرد و نشان داد، سینما ابزاری است که میتوان با آن بسیاری از ارزشهای ملی و انقلابی را بازگو کرد.
در لاتاری، مهدویان قصه جوانی را روایت میکند که عشق خود را از دست داده است، زیرا عشق وی در کشوری دیگر قربانی هوسرانی عدهای در کشورهای حاشیهنشین خلیج فارس شده است. این اتفاق باعث میشود غیرت ایرانی این جوان بیدار شده و به همراه مربی خود که یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است در پی مجازات عوامل این اتفاق بیفتد. داستان این فیلم که اساسش بر انتقام است، حواشی بسیاری در جشنواره سیوششم فجر داشت. عدهای از مخاطبان فیلم به هر دلیلی این اقدام قهرمان فیلم را نپسندیدند، چون باورشان این بود که مجازات فردی، روشی متمدانه در دنیای امروز نیست.
عدهای دیگر نیز با فیلم موافق بودند، چون باور داشتند وقتی قانون، قادر به اعاده حیثیت افراد نیست، خود فرد باید از شرف و غیرت خود دفاع کند، به ویژه کسانی که شرف آنها را تاراج کرده، بیگانگانی هستند که چشم به عزت این سرزمین دارند، البته ما نمیخواهیم قضاوتی پیرامون دو تفکر موجود درباره فیلم داشته باشیم، چون ممکن است هر یک از دریچه نگاه خود به موضوع نگاهی صحیح داشته باشند، برای همین هر آنچه در این مطلب بیان میشود، نظر شخصی نگارنده است.
در زمان حال، فضای مجازی دنیای جدیدی را تحت سیطره خود در آورده است و به نوعی همه تحت تاثیر آن هستند. در چنین شرایطی شاید بسیاری از تعصبات دینی و ملی کم رنگ شود، اما وقتی ما در فیلمی میبینیم که این غیرت به شکلی با شکوه تصویر میشود از دیدن آن لذت میبریم، چون همیشه در سینما دفاع از ناموس و اخلاق برای تماشاگران جذاب است. اتفاقی که در بسیاری از فیلمهای هالیوودی دستآویز بسیاری از فیلمها و سریالهای تلویزیونی است، پس چرا ما نباید از این فاکتور جذاب برای بیان ارزشهای ملی و بومی خود سود ببریم؟ لازم به ذکر است، لاتاری قصه یک فرد به خصوص نیست، بلکه متاسفانه اتفاقی است که مشابه آن، این روزها رخ میدهد، اما بنا به دلایلی ما چشمان خود را به روی آن بستهایم!
از دیگر نکات جذاب این فیلم میشود به بحثهایی اشاره کرد که به صورت حاشیه در فیلم مطرح میشود. برای مثال ما سه رزمنده را میبینیم که یکی از آنها(هادی حجازیفر) مربی فوتبال، یکی دیگر مامور امنیتی (حمید فرخنژاد) و دیگری راننده تاکسی (نادر سلیمانی) در دبی است. سرنوشت این سه، سوالاتی را در ذهن پیش میآورد که به نوعی نقد به شرایط موجود است. به ویژه در بخشهایی از فیلم وقتی ما بحث این سه دوست را با هم پیرامون رفتارشان مشاهده میکنیم درمییابیم که در سالهایی که گذشت چه اشتباهاتی داشتهایم.
در ادامه بحث فوق، موضوعی دیگر در فیلم مطرح میشود. آنهم اینکه هادی حجازیفر بازیگر نقش رزمنده و مربی قهرمان فیلم به ساعد سهیلی (بازیگر نقش اول) میگوید من هیچگاه مال حرام وارد زندگی خود نکردهام و همیشه حواسم به حلال و حرام زندگیم بوده است، اما این به تنهایی کافی نیست، چون نسبت به پیرامون خود بیتفاوت بودم. اشتباه بزرگی که میخواهم آن را جبران کنم. این مطلب در حقیقت تاکیدی به روی غرور ملی است که ما را نهیب میزند تنها به خود توجه نکنیم، بلکه بخشی از راه مسلمان زندگی کردن توجه به پیرامون خود است.
جدا از مباحث معنایی، لاتاری در بحث ساختار هم اتفاقی خوب در سینمای ایران است، چون در تمامی بخشها نگاهی کاملا سینمایی و پخته را در فیلم میبینیم، به نحوی که نمیتوان از آن ایراد بزرگی گرفت. فیلمنامه دارای نقاط اوج و فرود خوبی است و شوکهای که در طول قصه به کار وارد میشود، باعث جذابتر شدن کار میشود. در این کار سینمایی ما لحظات زیبایی را در بازیگری شاهد هستیم. به ویژه ساعد سهیلی و هادی حجازیفر بازی خیرهکننده دارند. این بازیهای جذاب وقتی با بیتفاوتی هیئت داوران جشنواره فیلم فجر روبهرو میشود این سوال در ذهن پیش میآید، چگونه هیئت داوران چشمش را به روی چنین بازیهایی بسته است؟
بیتوجهی هیئت داوران جشنواره فیلم فجر، تنها به بازیگری خلاصه نمیشود، بلکه در بسیاری از بخشها دیگر فیلم نیز، این مسئله قابل لمس است. نکته عجیبتر اینکه رسول صدرعاملی (یکی از اعضای هیئت داوران) درباره ندیدن بخشهای فنی فیلم میگوید، چون داستان فیلم را دوست نداشته، چشمانش را به روی داشتههای فنی فیلم بسته است! این توجیه را باید یکی از بیپایهترین دلایل در قضاوت یک فیلم سینمایی نام برد، چون در سینما وقتی بحث قضاوت پیش میآید، نمیتوان فرم را با معنا یکی کرد، پس اگر ما قصهای را نمیپسندیم، حق نداریم داشتههای معنایی فیلم را نادیده بگیریم.
در انتها باید گفت، فیلمهایی نظیر لاتاری جواب خود را از مردم خواهد گرفت، چون فیلمی است که تماشاگر آن را میبیند و از دین آن احساس غرور و لذت میکند، اما افسوس در برخی بخشهای سینما، داشتن چنین ارزشهایی رنگ باخته و تنها قهرمانان خنثی و منفعل محبوب آنان است، چون به نوعی بیتفاوتی آنها را پیرامون اتفاقات جامعه توجیه میکند.
به قلم داود کنشلو
انتهای پیام