سروش مظفرمقدم، نویسنده و شاعر مشهدی، در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی به مناسبت 14 تیرماه و روز قلم اظهار کرد: وضعیت اقتصادی نویسندگان به دلایل مختلف به هیچ وجه خوب نیست. در طول سالهای گذشته نویسندگی به عنوان یک شغل دارای پشتوانه اجتماعی و اقتصادی نبوده است. نویسندگان در تعامل با ناشران دچار مشکل بودند و بعضاً حق تالیفهایی که برای کتابها پرداخت میشده، بسیار ناچیز بوده که عمدتاً 6 ماه تا یک سال بعد از انتشار پرداخت میشده است و این وضعیت اقتصادی نویسندگان را بسیار شکننده میکرد. هیچگاه صنفی برای استیفای حقوق نویسندگان در کشور به صورت منسجم وجود نداشته است و اگر بوده نیز با محدودیتهایی رو به رو بوده است. اوضاع اقتصادی نویسندگان در بهترین شرایط خوب نبوده در حال حاضر که با بحران کاغذ و گرانی کتاب مواجه شدیم وضعیت آنان شکنندهتر نیز شده است.
وی ادامه داد: بنابراین نویسندهای نمیشناسیم که از طریق حق تالیف آثارش بتواند زندگی کند، مانند همه جای دنیا که نویسندگان دو یا سه کتاب چاپ میکنند سپس این کتابها تجدید چاپهای مکرر دارد و آنها میتوانند از طریق حق تالیف کتابها حتی تا چند سال زندگی خوبی داشته باشند. قانون کپی رایت نیز در این کشورها وجود دارد. در سایر نقاط دنیا یک جامعه کتابخوان نسبتاً منسجم وجود دارد که مخاطب آثار فرهنگی ادبی هستند و نویسنده میتواند حساب کند که اگر یک یا دو اثرش چاپ شود و یک توفیق نسبی نیز کسب کند، میتواند به خوبی زندگی کند.
این نویسنده و شاعر عنوان کرد: در ایران همیشه ادبیات و نویسندگی شغل دوم و سوم هم نبوده، بلکه یک نوع علاقه و عشق بوده است. بازده اقتصادی و مالی نویسندگی بسیار اندک بوده یا عمدتاً نداشته است. بسیاری از استعدادهای خوب و درخشان در حوزه ادبیات به دلیل همین موضوع نتوانستند کار کنند زیرا وقتی فرد نتواند معیشت حداقلی خود را از طریق کار ادبیات تامین کند طبیعتاً ذهن درگیر میشود، مشاغل دوم و سوم مطرح میشود و تمام ذهن نویسنده که باید بخش عمدهای از آن درگیر خلق ادبی و هنری خود باشد، درگیر مسائل اقتصادی، معیشتی و حاشیههای آن میشود.
مظفرمقدم افزود: موانعی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر سر راه نویسندگان به وجود میآورد نیز یک مشکل عمده است. مشاهده میکنید که کتابی برای مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میرود و مدتها آنجا میماند. در نهایت نیز یا مجوز دریافت نمیکند یا تحریفهای بسیار زیادی در کتاب انجام میشود. ارشاد که باید متولی ماجرا باشد و کار فرهنگی را در کشور تسهیل کند، گاهی اوقات با اعمال سلیقههای عجیب و غریب مانع از این میشوند که نویسنده بتواند حاصل زحمات خود را که به صورت گسسته و پیوسته انجام داده است به منصه ظهور برساند یا منتشر کند. در این شرایط، بسیاری از افراد ناامید میشوند و افرادی که کار میکنند نیز به دلیل عشق به ادبیات است. اما کارشان بسیار گسسته میشود. مثلاً فردی کتاب خوبی منتشر کرده است اما تا چند سال بعد خبری از این نویسنده نداریم، زیرا درگیر مسائل اجتماعی و اشتغال خود است.
کمرنگ شدن جایگاه ادبیات به عنوان یک عنصر زنده در جامعه
وی تصریح کرد: نویسندگان بیمه و بازنشستگی ندارند، تحت پوشش تامین اجتماعی نیستند، حقالتالیفها همیشه قلیل است و با توجه به تیراژ کتاب بین 10 تا 12 درصد قیمت پشت جلد کتاب محاسبه میشود، اکنون ما در زمانی هستیم که تیراژ کتاب به 200 تا 300 نسخه رسیده است و این فاجعه است. در دهه 40 که جمعیت ایران یک سوم جمعیت کنونی بود و سطح باسوادان جامعه نیز کم بود تیراژ کتاب بین 2000 تا 5000 نسخه بود. ادبیات جایگاه خود را به عنوان عنصر زنده در جامعه دارد از دست میدهد و این بزرگترین معضلی است که ما در حوزه فرهنگ داریم.
این روزنامهنگار بیان کرد: نهادهای متولی و مسئول در راستای توسعه و رواج کار فرهنگی قدمی برنمیدارند. در هر جامعهای مکانهای خاصی برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی در نظر میگیرند، در مکانهای عمومی جایی برای عرضه و خرید و فروش کتاب وجود دارد، روزهایی برای دیدارهای چهره به چهره مخاطبین با نویسنده در نظر گرفته میشود و رسانههای عمومی مانند تلویزیون، رادیو و مطبوعات بخشی از کارشان این است که در پربینندهترین ساعات برنامههای خود از نویسندگان و منتقدین، بدون خطکشیهای جناحی، سیاسی یا سلیقهای دعوت میکنند تا راجع به کارهای جدید خود صحبت کنند.
مظفرمقدم افزود: در صدا و سیمای ایران چند برنامه وجود دارد که بیطرفانه و برحسب ارزش ادبی و هنری مولفین، مصنفین یا مترجمین را برای معرفی کتاب خود دعوت کند؟ تقریباً میتوان گفت چنین برنامهای نداریم و اگر باشد نیز در شبکههایی مانند آموزش و چهار است که در ساعات مرده و با حضور چهرههایی خاص پخش میشود. در حوزه معرفی و ترویج فرهنگ کتابخوانی هیچ قدمی برداشته نمیشود. گاهی با خود تصور میکنم ارادهای از سوی برخی از متولیان وجود دارد که بحث فرهنگ و ادبیات به محاق برود.
وی گفت: جامعهای که در آن وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم به پایینترین سطح ممکن برسد مخاطب حتی اگر علاقهمند باشد نیز دیگر بودجهای ندارد که در سبد خرید خود برای کتاب منظور کند. جامعهای میتواند از محصولات فرهنگی و ادبی نهایت استفاده را ببرد که از لحاظ سطح اقتصادی به معیشت خوبی رسیده باشد و دغدغههای ثانویه او این باشد که کتاب بخرم و بخوانم و این دغدغه به واسطه مسائل فرهنگی، شناخت، آگاهی و مسائل اقتصادی برای او ایجاد شده باشد. در چنین شرایطی چرخ اقتصادی بحث فرهنگ نیز از حرکت میایستد و این مربوط به اکنون نیست. چندین سال است که این موضوع را در سطح کلان رصد میکنم، با ناشران، مترجمان و نویسندگان در ارتباط تنگاتنگ هستم و این را میبینم که جامعه به این سمت حرکت میکند و باعث تاسف ماست.
یک مملکت به فرهنگ خود زنده است
این نویسنده و شاعر اظهار کرد: از مسئولین حوزه فرهنگ میخواهیم کمتر در بحث فرهنگی دخالت کنند و اگر خدمتی نمیکنند در حق افراد فرهنگی، سنگاندازی نیز نکنند. این افراد باید کمک کار حوزه فرهنگ باشند نه اینکه انواع تزریقات محدودیت از جمله ممیزی، وضعیت کاغذ، چاپ، نشر و... را بر گرده شکننده و ضعیف قشر فرهنگی تحمیل کنند. یک مملکت به فرهنگ خود زنده است. در طول گذشت چندین قرن از حیات ایران، یکی از دستاوردهای اصلی ایرانیان ادبیات و نظم و نثر آن بوده است. ما اکنون تاریخ بیهقی، شاهنامه فردوسی، اشعار حافظ، سعدی و... داریم. در خارج از ایران برخی ایران را به خیام و سعدی میشناسند یعنی یکی از دستاوردهای مهم ملت در این قرون همین مسئله ذوق و قریحه هنری بوده است و امروزه این چراغ در حال رفتن به سمت خاموشی است.
آینده تیر و تار ادبیات و فرهنگ
مظفرمقدم اضافه کرد: از مسئولین میخواهم این برخوردهای سلیقهای، سیاسی و جناحی را با حوزه هنر نداشته باشند. اخیراً در سرمقاله ماهنامه بارثاوا نوشتم که هرگونه برخورد امنیتی، سیاسی یا جناحی با فرهنگ سم مهلک است، افراد تصور میکنند که کاری صورت میگیرد اما با نحیفتر و نزارتر شدن حوزه ادبیات به جامعه خیانت میکنند. جامعهای که در آن فرهنگ، ادبیات و هنر نباشد جامعهای خشن و بیعاطفه است، سطح جرم و جنایت و بزهکاری در آن بالا میرود، ناامیدی جای امیدواری را میگیرد، ناآگاهی و جهل و خرافات و تعصبات جای آگاهی و روشنایی ذهنی را میگیرد. افرادی تصور میکنند که دارند به عقیده و آرمان خود خدمت میکنند در صورتی که در حال سوراخ کردن کشتیای هستند که همه بر آن سواریم. من آینده ادبیات و فرهنگ را با توجه به شرایطی که در آن هستیم بسیار تیره و تار میبینم.
ممیزی؛ آفت هنر و اندیشه
وی عنوان کرد: برای رفع ممیزی بارها صحبت کردیم، نامههای سرگشاده فرستادیم و صحبتهای شفاهی و مکتوبی داشتیم که ممیزی یا سانسور برای ادبیات سم است. مطالبات ملت ایران در انقلاب 57 و انقلاب مشروطیت یا جنبشهای اجتماعی که بعد به وجود آمد بخشی از آن به دلیل آزادی بیان بوده است. کتاب بمب نیست که در دست کسی بترکد بلکه کتاب روشنایی و آگاهی است. حتی اگر کسی مطلبی را منتشر کند که خلاف روندهای کلی اجتماع باشد میشود بسیار متمدنانه با آن نویسنده صحبت کرد. اندیشه را با اندیشه باید پاسخ داد. جامعهای که در آن گفتوگو نباشد و اگر کسی حرفی بزند خود یا اثرش را حذف بکنند جامعه مریضی میشود. بنابراین یکی از مطالبات اصلی یا درصدر مطالبات نویسندگان، برچیده شدن مطلق ممیزی به هر شکلی است. ممیزی آفت هنر و اندیشه است.
این روزنامهنگار درخصوص سرقت ادبی بیان کرد: سرقت ادبی همیشه وجود داشته است. اگر فردی بخشی از متن فرد دیگری را کپی کند و به نام خود منتشر کند در دادگاههای ثالث قابلیت پیگیری دارد اما اگر کسی باتوجه به تاثیری که از یک کتاب نوشته مطلبی نوشته باشد قابل پیگیری نیست زیرا فرد سرقت نکرده است. یکی از راهکارهایی که میتوان برای مقابله با سرقت ادبی انجام داد این است که جامعه هدف، نویسندگان و روشنفکران را رصد کنند که انسانهای سودجویی نباشند. برای مثال وجود 30 ترجمه از یک کتاب اصلاً مبنا ندارد. مثلاً از شازده کوچولو 50 ترجمه وجود دارد در حالی که اولین ترجمه، ترجمه محمد قاضی، اصل مطلب را ادا کرده است. این کارها کتاب سازی و کپی کاری است.
مظفرمقدم درخصوص شعارهای حمایتی گفت: مسئولین گاهی دچار برقگرفتگی میشوند و مسائلی را مطرح میکنند که ما این کارها را میکنیم اما این کارها فقط روی کاغذ یا در حد صحبت است. اگر حمایتی نیز به کسی تعلق گرفته انسانهای خاص بودند که ارتباطات خاص داشتند یا زد و بندهایی داشتند که توانستند با توجه به اینکه دستشان به رانت میرسیده از آن استفاده کنند اما از طیف اصلی و مستقل ادبیات ایران که افراد شریفی نیز هستند هیچ حمایتی تاکنون صورت نگرفته است.
وی افزود: اکنون نویسندگانی داریم که در شرایط وخیم اقتصادی صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتهاند. چارچوبهای نهادهای متولی آنقدر تنگ است و آنقدر نگاه آنها نسبت به هنر و ادبیات محدود است که عملاً جایی برای ورود افراد دیگر باز نمیگذارد. یعنی مدام دایره خودی و غیر خودی خود را تنگتر میکنند و یا از اندک افرادی حمایت میکنند که سفارش گیرنده و همسو با سیاست خودشان هستند. اینکه میگویند حمایت میکنیم یک دروغ بزرگ است. در دورههایی وضعیت فرهنگ وهنر درحال بهبود بود اما متوقف شد و در دورههای بعدی چشم خود را بستند و منکر وجود نویسنده و هنرمند در کشور شدند.
این نویسنده و شاعر تصریح کرد: در همه جای دنیا برای اینکه از قشر خواننده کتاب حمایتی شده باشد یکسری سوبسیتهایی در قیمت کاغذ و قیمت تمام شده کتاب در نظر گرفته میشود، به افراد کارتهای هدیه و تخفیفات ویژه میدهند و آنها را تشویق میکنند و مکانیسمهای حمایتی دارند. در طول سالهای اخیر این طرحها یک یا دو مورد محدود بود. با توجه به شرایط کنونی و گران شدن سرسامآور قیمت کتاب این سبدها و مکانیسمهای حمایتی به جای پررنگتر شدن کلاً متوقف شدهاند. دولت، مسئولین و نهادهای متولی در مدت گذشته هیچ کاری در این حوزه انجام ندادهاند و بیشتر سعی کردند مانعتراشی کنند. میتوانم بگویم اکنون در تیر ماه 1398 دیگر مکانیسم حمایتی نداریم و این بسیار به ضرر جامعه کتابخوان ایران است.
ارتباط بالقوه و بالفعل نویسنده با مخاطب خود
این روزنامهنگار درخصوص مهمترین وظایف نویسندگان گفت: مهمترین مسئولیت ما نوشتن است. مهمترین مسئولیت ما امروز این است که کار را رها نکنیم، نباید زمانی دست از قلم بکشیم. دومین و بزرگترین مسئولیت نویسنده این است که ارتباط خود را با مخاطب بالقوه و بالفعل خود بتواند حفظ کند حتی اگر آثارش نیز به دلیل مشکلاتی چاپ نشد، بتواند حضور داشته باشد و با مخاطبین ادبیات صحبت کند و در راستای بالا بردن سطح آنها اقدامی انجام بدهد. این بزرگترین رسالت نویسنده در شرایط کنونی کشور است که شرایط روشنی نیست. این کشتی فرهنگ در حال به گل نشستن است.
مظفرمقدم اظهار کرد: از مخاطبینی که با وجود تمام دشواریهایی که در حوزه فرهنگ است باقی ماندند و از ادبیات این مملکت قطع حمایت نکردند و با وجود تمام مشکلات کتاب میخرند، در جلسات حضور پیدا میکنند و علاقه دارند با نویسندگان ارتباط بگیرند تشکر میکنم. از آنها میخواهم که به حمایتهای خود ادامه بدهند زیرا فرهنگ متعلق به یک دوره خاص یا وضعیت سیاسی خاص نیست و متعلق به تمام تاریخ است. از همه همکارانم که با تمام تزریقات کماکان در سنگر قلم حضور دارند و قلم میزنند نیز تشکر میکنم و میگویم تنها چاره ما در این شرایط امیدواری است به اینکه بتوانیم ثابت قدم باشیم. امیدوارم کسانی که خود را متولی خودخواسته فرهنگ میدانند به خودشان آمده و بدانند که در حال ارتکاب اشتباه مهلکی هستند و سعی کنند از این دخالتها و سنگاندازیها پرهیزند، مانند این دوبیتی از باباطاهر«اگر نوشم نهای نیشم چرایی/ نمکپاش دل ریشم چرایی؟».
انتهای پیام