حجتالاسلام جعفر شانظری، عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، با بیان اینکه فلسفه غدیرخم به فلسفه اصل دین برمیگردد، اظهار کرد: اگر اصل دین را به مقتضای آیات و روایات هدایت بشر تفسیر کنیم، چه در حوزه شریعت و چه در حوزه معرفت مخاطبش انسان بوده و ضرورتش هدایت انسان است. این هدایت هم به ساحت معرفت و هم به ساحت روان و آرامشبخشی و سلامت جسمی انسان مربوط میشود.
وی افزود: فلسفه امامت در واقع تحققبخشی و تعین دادن به حوزه دین است، یعنی هم گزارههای دینی را به لحاظ معرفتی صحیح تفسیر کند و هم به لحاظ اجرایی، این گزارهها را تحقق ببخشد. قرآن میفرماید: الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور. ولایت خداوند در این است که انسان از جهل و ضعف به دانایی و کمال و تعالی برسد. تبلور ولایت خداوند نیز در ولایت پیامبران و امامان معصوم(ع) است. بنابراین فلسفه غدیر، تحقق بخشیدن به فلسفه دین و تبیین و تفسیر این فلسفه است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: هر موضوع و مسئلهای در حوزه دین و دینپژوهی اگر درست تبیین و تحلیل شود، نه تنها میان شیعه و سنی بلکه میان تمام ادیان و فرقههای مذهبی و حتی در میان کل بشریت مقبول میافتد و قابل پذیرش است؛ ولی اگر آن مسئله را به گونهای تفسیر کنیم یا قرائتهای خاصی از آن به عمل آوریم یا جنبه حبّ و بغض به آن بدهیم، ناخواسته منجر به تنازعات و کشمکشهایی میشود که در طول تاریخ شاهدش بودهایم و دینی که باید منشا وحدت باشد، ناخواسته منشا تفرقه، تشتت، تنازعات و جنگ و خونریزی میشود.
حجتالاسلام شانظری با بیان اینکه موضوع غدیر نیز تابع همین قاعده است، اضافه کرد: همه فرق اسلامی در این خصوص اتفاق نظر دارند که در حجهالوداع ماجرای غدیر رخ داد، چنانچه در حدیث شریفی که پیامبر(ص) هنگام رحلتشان فرمودند، اتفاق نظر دارند: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. من دو چیز گرانبها را به عنوان سرمایه عمرم برای تاریخ بشریت به جا میگذارم، یکی کتاب خدا به عنوان منبع معرفت انسان و دیگری اهلبیت(ع) به عنوان مفسر و مجری احکام این منبع. سپس فرمودند: به این دو تمسک بجویید تا هیچگاه ضلالت پیدا نکنید.
وی ادامه داد: اتفاقی که رخ میدهد، این است که ما از واقعه غدیر و این سخن پیامبر(ص) که فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، این تفسیر را به عمل میآوریم که پیامبر(ص) فرمودند علی و خاندان مرا مورد محبت قرار دهید یا اینکه میگوییم مقصود پیامبر(ص)، مرجعیت دینی بوده است؛ ولی اگر این واقعه را با تمام آیات قرآن و پیام و فلسفه دین نگاه کنیم، این حقیقت آشکار میشود که علی(ع) و اهلبیت(ع) مورد توصیه و محبت پیامبر(ص) بودهاند و کسی منکر آن نیست. اینکه علی(ع) در میان صحابه از نظر علم و تقوا و عدالت و پاکی سرآمد بود، همه این موضوع را نیز قبول دارند، حتی ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغهاش چندین صفحه را به فضایل امیرالمومنین(ع) اختصاص داده است و یکی از این فضایل را علم و معرفت ذکر میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بیان کرد: وقتی همه فرق اسلامی این موضوع را قبول دارند، پس باید واقعه غدیر را درست تفسیر کنیم و بگوییم اگر همه اذعان دارند که علی(ع) به لحاظ معرفت و عدالت و تقوا برتر است، عقل آدمی حکم میکند که چنین شخصی را باید بر دیگران مقدم دانست و ترجیح داد. هیچ عقلی تقدم مفضول بر فاضل را نمیپذیرد. در آیات متعدد قرآن آمده که آیا کسی که هدایتیافته و عالم و عاقل است، با کسی که علم ندارد، یکسان است؟ قطعا اول بر دومی برتری دارد، چون شرافت انسان به علم و تقوا و عدالت است. پس اگر کسی برتر است، بر دیگران مقدم بوده و اگر بر دیگران مقدم است، نباید او را کنار گذاشته و آن کس را که ضعیفتر است انتخاب کنیم. بر فرض هم که بگوییم پیامبر(ص) امیرالمومنین(ع) را به عنوان مرجعیت علمی انتخاب کرد، اگر این را بپذیریم، پس او در مرجعیت اجرایی نیز حق تقدم پیدا میکند. در روایات آمده که در امامت نماز جماعت اگر دو نفر از نظر قرائت و عدالت مساوی باشند، آنکه عالمتر است، باید به عنوان امام جماعت انتخاب شود.
وی افزود: اگر تفسیر جانبی و تک بعدی نکنیم و هر حادثه و واقعهای را با جمیع آیات و روایات یعنی با روح و فلسفه دین نگاه کنیم، همه انسانها میپذیرند که آنکه برتر و عالمتر است، بر دیگران مقدم است. این موضوع برای عدهای تبیین نشده بود، یا توجه نکردند و یا براساس فرهنگ قومی و قبیلهای عمل کردند و فرهنگ شایستهگزینی هنوز در میان آنها نهادینه نشده بود. بنابراین اگر درست نگاه کنیم، نه اختلافی به وجود میآید و نه از اختلاف دم میزنیم، ولی متاسفانه در طول تاریخ در خصوص مسائل دینی، براساس قرائت و تفسیر خودمان و نیز یکسری حبّ و بغضها، جامعه را دچار تفرقه و تشتت ساختیم و هر کدام براساس تعصبات دینی بر فرقه خود پافشاری کردیم و به این تنازعات دامن زدیم؛ در صورتی که اگر به فلسفه و روح دین که اخلاق و معرفت و بها دادن به انسان و حرمت و کرامت اوست و فلسفه امامت نیز رهایی یافتن از جهل و رسیدن به دانایی و معرفت است توجه کنیم، این اختلافات به وجود نمیآید. بنابراین شخصیتهای صاحبنظر باید بر اصول مشترک دین و روح و فلسفه دین که اتحاد و برادری است تاکید کنند تا از این اختلافات دست برداشته شود.