حجتالاسلام جواد معین، مدرس حوزه علمیه خراسان و دانشگاه، در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، اظهار کرد: متون دینی میتواند از شیوههای گوناگونی مورد بررسی قرار گیرد، از جمله این شیوهها، شیوه «بینامتنیت» بین دو یا چند متن دینی است که خوشبختانه اخیراً به آن توجه بیشتری شده است، سخن «بینامتنیّت» این است که هر متنی، با پیش فرضهای متنی دیگری آفریده شده، یعنی بطور خودآگاه یا ناخودآگاه از متن دیگری الگو پذیرفته است.
وی ادامه داد: در زبان عربی از رابطه بین دو متن به «التناص» تعبیر شده است، این واژه در زبان عربی که بر مفاعله دلالت میکند، یعنی آنچه از چند جهت به هم مربوط میشوند، هر متنی جزیرهای جدا از دیگر متون نیست، هر متن در نسبت با متون دیگر است که وجود دارد و ارتباط یک متن با متون دیگر از ارتباط آن با پدیده آورندهاش بیشتر است، متون، بافتها و سیاقهایی را فراهم میآورند که از درون آنها میتوان متون دیگر را خلق و تفسیر کرد.
این مدرس حوزه و دانشگاه گفت: قرآنکریم به عنوان اولین و اصلیترین «متن دینی- اسلامی»، پس از تحتتأثیر قرار دادن سنت، بهشدت مورد توجه اندیشمندان اسلامی قرار گرفت، بهطوری که آن اندیشمندان از جهات مختلف (تفسیری، ادبی، بلاغی و...) به آن پرداختند. قرآن کریم همچنین در آفرینش گفتارها و نوشتارهای معصومان(ع) نقش بسزایی داشت، تا جایی که ملاک ارزشی سخن یک معصوم(ع)، به وابستگی آن سخن با «متن قرآن کریم» بستگی داشت. از میان فرمایشات معصومان(ع) میتوان به سخنان حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه اشاره کرد که سراسر آن، از زیباییهای لفظی و معنایی قرآنی موج میزند، وجود معنوی آن حضرت با روح قرآن آمیخته شده بود، «علیٌ مع القرآن و القرآن مع علی»، آنچه میگفت، چون دری گرانبها بود که نورانیت قرآن زیور شده بود.
این مدرس حوزه و دانشگاه گفت: خطبه «قاصعه»، شماره 192 نهجالبلاغه، براساس نسخه صبحی صالح است، که در آن، نکوهش خودبرتربینی شیطان شده است، واژه «قاصعه» از ریشه «قصع» جدا شده و به معنای «فرودادن آب»، «برطرف ساختن تشنگی» و «خوار کردن» آمده است. ابنمنظور میگوید: «قَصَعْتُ الرجلَ قَصْعاً: صَغَّرْتُه و حَقَّرْتُه». یعنی آن مرد را خوار و پست کردم، نویسنده الصحاح این واژه را به معنای «نشخوار کردن» دانسته است. در وجه نامگذاری این خطبه، چند دیدگاه آمده است: «چون حضرت در هنگام قرائت این خطبه، سوار بر ناقهاى بود كه نشخوار میکرد»، «چون در اين خطبه، شيطان متكبر و هرکسی که صفات او را داشته باشد، تحقير شده است»، «چون خودخواهى متكبران را فرو مى نشاند، مانند آبی كه تشنگى و عطش را فرو مى نشاند.»
معین بیان کرد: متن موجود از خطبه قاصعه: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ»؛ « ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديدهها باز داشت» است و در متن پنهان در قرآن کریم: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»(تغابن/1)؛ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براى خدا تسبيح مىگويند مالكيت و حكومت از آن اوست و ستايش از آن او و او بر همه چيز تواناست آورده شده» است.
وی ادامه داد: «حمد» به معنای ستایش کسی است از جهاتی که فضائلی بس بیشمار دارد، واژه «کبریاء» را به معنای بزرگی و عظمت دانستهاند و واژه «العز» را به عزت، قوت و چیرگی معنا کردهاند، در متن، «العزّ» و «الکبریاء» بهکار رفته است که هر سه آنها در متن پنهان نیز استفاده شدهاند. حضرت علی(ع) در این فراز خواستهاند به این مهم توجه دهند که حمد و عزت و کبریایی، تنها از آن خداوند است و هیچ کسی را جز او نشاید، جالب این که در متن موجود نیز همانند متن پنهان، بر انحصار «حمد و عزت و کبریایی» برای ذات خدای متعال، تأکید میشود. در متن موجود حضرت میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ» که حمد را با «لله» برای خداوند اختصاص داده و عزت و کبریاء را با عبارت «اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ» مختص به خدا ساخت و از سوی دیگر در متن پنهان میبینیم که با سه عبارت «لَهُ الْحَمْدُ»، «الْعِزَّةَ لِلَّهِ» و «لَهُ الْكِبْرِياءُ» صفات مورد نظر را منحصرا به ذات ایزد متعال نسبت داده است.
وی اظهار کرد: متن موجود در خطبه قاصعه: «هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ»، «او از آنچه در دلهاست و از اسرار نهان آگاه است» است و متن پنهان در قرآن کریم این است: «إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»(آل عمران/119)، «خداوند دانای به اسرار درون است» و «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما في قُلُوبِكُمْ»(احزاب/51)، «و خداوند میداند آنچه را در دلهای شماست».
معین تصریح کرد: واژه «علم» و مشتقات آن در نهجالبلاغه بسیار بهکار رفته است، اما آنچه که در این فراز مورد بحث قرار میگیرد، علم خداوند نسبت به نیتها و اسرار درون آدمیان است، در جریان ارتباط بین دو متن موجود و پنهان، حضرت امیرالمومنین(ع) به علمی از خداوند اشاره دارد که تمام نهان و آشکار را شامل میشود. در قرآن کریم نیز همین گستردگی علم خداوند نسبت به موجودات و آنچه که در سینه دارند بارها و بارها مورد توجه قرار میگیرد. در هر دو متن نیز، گونه «تأکید» برای رساندن اهمیت و غلبه علم خداوند بر دلهای آدمیان، قابل توجه است، در متن نهجالبلاغه جمله به صورت اسمیه آمده که خود از نشانههای تاکید بهشمار میرود و در متن قرآن کریم نیز، جملات به صورت اسمیه بیان شده که بیانگر همان تأکید است.
وی افزود: متن موجود در خطبه قاصعه: «فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ»، «تكبر و خودپرستى در دل مسلمان از آفتهاى شيطان، غرورها، و كششها و وسوسه هاى اوست» است و متن پنهان در قرآن کریم: «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»(فلق/4)، «و از شر آنها كه با افسون در گره ها مى دمند، آورده شده» است و همچنین «وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليم»(فصلت/36 )، «و هر گاه وسوسههايى از شيطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه كه او شنونده و داناست».
وی ادامه داد: دو واژه «نزغات» و «نفثات» در این فراز مورد نظر است. «نزغ» به معنای تباه ساختن بین دو نفر از راه فریبکاری و وسوسه دادن آمده است. واژه «نفث» در اصل به معنای دمیدن است اما مجازاً به معنای «الهام» و «القاء» به کار میرود. «النَّفْث: الإِلْهَامُ و الإِلْقَاءُ». متن موجود در پی این است که برخی از آثار وسوسههای شیطان را معرفی کند و در این راستا بهطور ویژه به تکبر و خودپسندی اشاره میکند. حضرت امیرالمومنین(ع) در این فراز میخواهد از وسوسهها و القائات شیطان و پیامدهای خطرناک آن، انسانها را برحذر دارد.
معین در پایان گفت: وقتی به متن پنهان قرآن کریم مراجعه میکنیم، مشاهده میکنیم که قرآن کریم نیز انسانها را از وسوسههای شیطان آگاه ساخته و هشدار میدهد، در سوره ناس میگوید: «ای پیامبر از شر وسوسههای شیطان به خدا پناه ببر» و در سوره فصلت نیز از پیامبرش میخواهد به هنگام نزدیک شدن وسوسهها و الهامات شیطانی، به خداوند خویش پناه برد. نکته قابل توجه این است که در هر دو آیه، «استعاذه» به خدای متعال از شر وسوسههای شیطانی، متوجه پیامبرش میشود، گویی آنقدر خطر نزدیک و قوی هست که حتی پیامبر معصوم نیز باید «استعاذه» پیدا کند و شاید از همین سو در متن نهجالبلاغه با تعبیر «خطرات الشیطان» به این نوع وسوسهها اشاره و آدمی را منع می کند.
انتهای پیام