به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در بینش عرفانی، هر یک از اسماء خداوند، مظهری از مظاهر کمالات الهیاند و اسم اعظم، جامع جمیع کمالات حق است؛ یعنی اسمی است که میتواند همه کمالات حق تعالی را به منصه ظهور برساند و در بین مظاهر اسماء خداوند، آن مظهری که آیینه تمامنما بوده و یکجا حکایتگر همه کمالات و اسماء الهی باشد، انسان کامل است.
مفهوم حقیقت محمدیه نیز در ارتباط با اسم اعظم و انسان کامل، مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت این نتیجه به دست میآید که حقیقت محمدیه، مقام و جایگاهی است که ظهور یافته در انسانی که جامع اسما و صفات الهی باشد و در عین حال، به صورت انسان کامل هر عصری تجلی کرده است.
اسم اعظم به اعتقاد بعضی، یکی از نامهای خداست که با بر زبان آوردن آن، هر خواسته گوینده برآورده میشود، این اسم را کسی نمیداند، اما در طول تاریخ کسانی مدعی دانستن آن شدهاند و روشهایی برای کشف آن پیشنهاد شده است، در میان مردم شایع شده که اسم اعظم به صورت لفظی و از اسامی خدای تعالی است که اگر خدا را به آن بخوانند، دعا مستجاب میشود، و هیچگاه از تأثیر باز نمیماند و چون در میان اسماء حسنای خدا به چنین اسمی دست نیافته و در اسم جلاله(الله) نیز چنین اثری ندیدهاند معتقد شدهاند به اینکه اسم اعظم مرکب از حروفی است که هر کسی آن حروف و نحوه ترکیب آن را نمیداند و اگر کسی به آن دست یابد، همه موجودات در برابرش خاضع شده و به فرمانش درمیآیند.
علامهطباطبایی(ره) در این مورد میگوید: «به نظر اصحاب عزیمت و دعوت، اسم اعظم دارای لفظی است که به حسب طبع دلالت بر آن میکند نه به حسب وضع لغوی». چیزی که هست ترکیب حروف آن به حسب اختلاف مطالب مختلف میشود و برای به دست آوردن آن طرق مخصوصی است که نخست حروف آن، به آن طرق استخراج شده و سپس آن را ترکیب کرده و با آن دعا میکنند و تفصیل آن محتاج مراجعه به آن فن است.
ابن عربی، اسم اعظم را واژەالله به معنای اسم جامع جمیع اسما دانسته و اضافه میکند که اسم اعظم، الله است که اگر الف از آن حذف شود، «لله» باقی میماند و اگر لام حذف شود، «له» باقی میماند و همه اسرار حق در «ها» است، چه معنای «ها»، «هو» است و همه اسماء خدای بزرگ چون حرفی از آن حذف شود، معنایش را از دست میدهند و نمیتوان بدان اشاره کرد به جز کلمه الله.
در قرآن بهطور مستقیم به اسم اعظم خداوند اشاره نشده است، اما با تکیه و استناد به احادیث و روایات میتوان به آیاتی که به اسم اعظم اشاره دارد، دست یافت. شیخ عباس قمی در این مورد به نقل از کتاب کلمه طیب میگوید: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او الله و اختتام او هو است و حروفش نقطه ندارد.
اسم اعظم خداوند در سخنان مأثور از معصومین(ع) از اهمیتی ویژه و جایگاهی خاص برخوردار است، تا جایی که دفع غم و اندوه، برطرف شدن تنگناها، باز شدن درهای بسته آسمان و حتی زنده شدن مردگان و ورود مؤمنان به بهشت رضوان، در سایه این اسم میسر میشود.
البته باید توجه داشت که اسماء الهی و به ویژه اسم اعظم او هر چند مؤثر در عالم بوده و اسباب و وسائطی برای نزول فیض از ذات خدای تعالی در این عالم مشهودند، اما این تأثیرشان به دلیل حقایقشان است، نه به الفاظی که در هر زبان به معنایی خاص دلالت میکند و نه حتی به معانیای که از هر لفظ فهمیده شده و در ذهن متصور میشود. لذا برخی از علمای اسلامی بر این باورند که اسم اعظم تنها یک واژه نیست، بلکه مقامی است که هر کس به آن مقام برسد میتواند کار خلاف عادت انجام دهد.
در هر حال در مورد اسم اعظم و اینکه کدامیک از اسماءالله اسم اعظماند و آیا اسم خاصی از اسماء الله اعظم است یا نه، اختلاف آرا بسیار است. در این میان، عرفای مسلمان بر مبنای دیدگاه خاصی که دربارە اسماء و صفات خداوند و نقش آنها در ظهور عالم خلقت مطرح کردهاند، نظرات ارزشمندی را در جهت تبیین حکمی و منطقی اسم اعظم و چگونگی تأثیر آن ارائه کردهاند که تنها در صورت آشنایی با مبانی تفکر و اندیشههای عرفانی قابل درک است.
میتوان مدعی شد که حکمت و فلسفه اعتقاد به اسم اعظم تنها در نظام اندیشه عرفانی تبیین میشود.
شناخت اسماء الهی در عرفان نظری از آن جهت اهمیت دارد که در نگاه عرفا، ذات حق تنها از طریق «اسماء » با کائنات ارتباط دارد. اسماء نه تنها مبدأ ظهور در قوس اشیاء نزولاند، بلکه معرفت به حق و سیر سالک طریق حق در قوس صعود نیز تنها از راه اسماء و مظاهر آنها امکانپذیر است. این اسمایند که ارتباط حق را با مخلوقات برقرار میکنند و لذا کثرت عالم به واسطه کثرت اسماء و صفات تبیین میشود. اسماء الهی نسبتهایی هستند که اعیان را ایجاد کرده و علت وجودی عالماند و حق در مرتبه اسماء، سبب وجود عالم میشود.
بر مبنای نظریه وحدت شخصی وجود که محور اصلی اندیشههای عرفانی است، تنها مصداق واحد حقیقت وجود، حق تعالی است که به سبب اطلاق و سعه وجودياش، از وحدت ذاتی برخوردار اسـت؛ یعنی وجود اطلاقی آن حقیقت منفرد، تمام هستی را به خود اختصاص داده و جایی برای غیر باقی نگذاشته تا در رابطهای عرضی یا طولی با او عرض اندام کند.
اما این حقیقت مطلق واحد را شئون، نسبتها، تجلیات و ظهوراتی است و با صفات و اسماء شناخته میشود. صفات، نسبتهای معقولیاند که به حسب کمالات الهی و از جنبههای گوناگون به خداوند اطلاق میشوند. یعنی عناوینی که هریک بیانگر کمالی از کمالات حق تعالی هستند و اسماء عبارتاند از ذات الهی با لحاظ قرار دادن صفتی از صفات.
ذات خداوند به لحاظ صفت قدرت، قادر و به لحاظ صفت علم، عالم و به لحاظ صفت رحمت، رحمان یا رحیم نامیده میشود. ذات واحد با کثرت اسماء و صفات متکثر نمیشود، همانطور که شیای واحد را از دیدگاهها و اضافات مختلف میتوان به عناوین گوناگون نامید. در واقع حق تعالی ذات واحد من جمیع جهات است که دارای اسماء و صفات کثیری است و به حسب این اسماء و صفات در صور جمیع موجودات ظهور مییابد. به این ترتیب، عرفا برای خداوند، صفات و نسبتهایی را اثبات و همین صفات و نسبتها را مصحح صدور کثرت از آن حقیقت واحد تلقی میکنند.
منابع:
Ensani.ir
http://lib.qhu.ac.ir
https://www.sid.ir
isca.ac.ir
انتهای پیام