کمالالدین غراب، پژوهشگر و مترجم قرآن کریم، در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، در خصوص تفسیر ساختاری و مفهومی «قُلْ أَعُوذُ» در دو سوره فلق و ناس، اظهار کرد: چنانکه میدانید دو سوره از سورههای آخر قرآن با عبارت «قُلْ أَعُوذُ» آغاز میشود؛ سوره فلق با «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و سوره ناس با «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس» و من گمان میکنم که اصل ماجرا در ابتدای آیات این دو سوره، یعنی در خود عبارت «قُلْ أَعُوذُ» نهفته است.
بیشتر بخوانید:
وی ادامه داد: «قُلْ أَعُوذُ»، یعنی «بگو پناه میبرم، بهدنبال پناهگاه میگردم و چه کسی بهتر از تو ای خدا که مرا پناه دهد». پروردگار مردم، خدای مردم، اله مردم، رب مردم و...؛ رَبِّ النَّاسِ... مَلِكِ النَّاسِ... إِلَهِ النَّاسِ... هم پروردگار مردم، هم پادشاه مردم و هم خدای مردم.
غراب تصریح کرد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، یعنی «خدایی که شکافنده فلق و پروردگار فلق است». من به صفات بعدی کاری ندارم و به تشریح عبارت «قُلْ أَعُوذُ» میپردازم. انسانی که دنبال پناهگاه میگردد و میخواهد به چیزی پناهنده شود، یعنی این انسان از جایی و از چیزی دارد تهدید میشود، این انسان از چیزی ترسیده و چیزی آن را نگران کرده است و حیات این انسان را چیزی دستخوش تهدید قرار داده است و گرنه چرا باید بگریزد و دنبال پناهگاه بگردد، گمان من بر این است که اصل دینداری، از نقطه تهدید وجود انسان آغاز میشود.
این پژوهشگر و مترجم قرآن کریم بیان کرد: انسانی که احساس میکند زندگانیاش مورد تهدید قرار گرفته است، دنبال پناهگاه میگردد و انسانی که چنین احساس، دریافت و فهمی را از زندگی ندارد که این زندگانیاش مورد تهدید قرار گرفته است، او به دنبال پناهگاه هم نمیگردد و با آرامش خیال میخوابد. این انسان، انسانی است که خواب بوده و وجدانش خوابآلوده است، اگر ما از چیزی که زندگیمان را مورد تهدید قرار داده است، احساس نگرانی کنیم، آنوقت است که دنبال پناهگاه میگردیم، اگر نه چرا باید به دنبال پناهگاه بگردیم؟ و این آن جایی است که من گمان میکنم نقطه آغاز دین است. این، آن شعله آتشی است که گمان میکنم پیامبران در جان انسانها میاندازند و باید بیندازند و رسالت پیامبران، بیدارکردن انسانها از خواب است.
وی تصریح کرد: گویند پیامبر اکرم(ص) در آغاز رسالتش بارها و بارها بر روی کوه صفا و یا مروه ایستاد و مردمان را فرا خواند، آنها آمدند و در برابرش قرار گرفتند. پیامبر(ص) به آنها گفت: «مرا میشناسید؟» گفتند: «آری». گفت: «مرا به چه صفتی میشناسید؟» گفتند: «به امانتداری و راستگویی». گفت: «تاکنون از من دروغ شنیدهاید؟» گفتند: «نه». گفت: «پس به شما میگویم: كُنتُم عَلى شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ»، گفت: «اگر به شما بگویم پشت این کوهها لشگرهایی دارند به مکه حمله میکنند آیا باور میکنید؟» گفتند: «آری». گفت: «پس به شما میگویم که شما بر لبه حفرهای از آتش ایستادهاید» و پیامبر با این عبارت خواست آنها را بیدار کند.
غراب بیان کرد: حال اگر ما احساس کنیم بر لبه حفرهای از آتش ایستادهایم و زندگیمان را نابودی تهدید میکند، آنوقت دنبال پناهگاه میگردیم، آنوقت آرام نخواهیم نشست و آرام نخواهیم ماند و این، آن آتشی است که پیامبران در آغاز رسالتشان در جان ملتها و انسانها بر میافروختند، رسالت پیامبران و دین، بیدار کردن انسانهاست و نه خوابآلوده کردن آنها و نه اینکه بر خوابآلودگیشان بیفزایند.
این پژوهشگر و مترجم قرآن کریم گفت: رسالت پیامبران، آتش افکندن در جان انسانهاست. به قول مولوی: در تو گر آتش زنند/این جهان از عطر و ریحان آکنند. اگر این آتش در جان انسان بیفتد و سؤال برایش پیش آید که من کیستم و چه چیزی زندگی و حیاتم را تهدید میکند؟ و سپس بیدار شوم، آنوقت است که ممکن است به جاهایی برسم که جهان را از عطر ریحان بیاکنم و وجود من حیات را عطرآگین کند.
وی اظهار کرد: حال ببینید ما با آیات قرآن چه میکنیم؟ از «قُلْ أَعُوذُ»، چهار قل میسازیم و به جای اینکه به «قُلْ أَعُوذُ» پی ببریم، آن را بهکار میبریم که از آن به عنوان مثال ثواب ببریم، انشاءالله بیدار شویم، چرا که رسالت دین، بیدارگری است، نه اینکه کاری انجام داد که بر خوابآلودگی انسانها افزوده شود.
انتهای پیام