علی باغدار دلگشا، پژوهشگر تاریخ در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، بهمناسبت 18 اسفندماه و روز بزرگداشت سیدجمالالدین اسدآبادی، اظهار کرد: سیدجمال اسدآبادی، از دگراندیشان و منتقدان سیاسی ـ اجتماعی دوره ناصری است که بخشی از عمر خود را در ایران، بخشی در عثمانی و بخش دیگرش را در مصر گذرانده است، در خصوص ملیت او این اختلاف وجود داشته که او متولد اسدآباد در همدان یا متولد منطقه اسدآباد افغانستان است.
وی ادامه داد: بهدلیل اینکه او همواره گرایش مذهبی و ملیت خود را مخفی میکرده است، نمیتوان گفت او چه مذهبی داشته است، چراکه هدف او همواره ایجاد وحدت جهان اسلام بوده و معتقد بوده اگر مذهب خود را بیان کند، به هدفش خدشه وارد خواهد شد، با توجه به پژوهشهایی که در یک دهه اخیر انجام شده، میتوان گفت که سیدجمالالدین ایرانیالاصل بوده اما در برخی نوشتههای او از سیدجمالالدین افغانی نام برده شده است.
باغدار دلگشا بیان کرد: در کنار اصلاح ساختار سیاسی حکومت وقت، نگرش دیگری نیز به موازات آن رشد پیدا کرده و آن مفهوم امت اسلام و مسئله وحدت اسلامی است که بین ایران و عثمانی در برابر فرنگ شکل میگیرد. مسئله اصلاح سیاسی سیدجمالالدین اسدآبادی توسط دگراندیشانی مانند عیسی ملکمخان ناصرالدوله در رسالههای آن مطرح شده است، در مطبوعات فارسی زبانی که در خارج از ایران نیز منتشر شدهاند، مانند روزنامههای حکمت ثریا و پرورش در مصر، روزنامه اختر در استانبول و روزنامه حبلالمتین در هند رواج بسیاری پیدا کردند.
وی افزود: براساس این تفکر، سیدجمالالدین نیز روزنامهای با عنوان روزنامه «عروة الوثقی» در لندن و روزنامه دیگری با عنوان روزنامه «خلافت» منتشر کرد. عروة الوثقی به معنای چراغ بیداری است که باعث ایجاد آگاهی و بینش در جامعه میشود و سیدجمالالدین دیدگاه و اندیشههای سیاسی خود را در این روزنامهها بروز میداد.
باغدار دلگشا اظهار کرد: سیدجمالالدین در دوره ناصری ایدهای مبنی بر ساختار بالا به پایین در اصلاحات نظام سیاسی مطرح کرد، به این معنا که ساختار سیاسی حکومت باید از بالا اصلاح شود، اما در اواخر عمرش در روزنامه خلافت این تفکر را رد کرد و گفت گمان میکردم شاه اصلاحپذیر است، اما باید این اصلاحات را از کف جامعه آغاز کنیم.
این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: روزنامه خلافت، گرایش بسیار تندی نسبت به ناصرالدین شاه پیدا کرده بود، تا حدی که در ابتدای امر در همین روزنامه رفتار ناصرالدین شاه با رفتار افرادی مانند یزید مورد مقایسه قرار گرفته بود، این گرایش تند حتی از عنوان «خلافت» در این روزنامه نیز قابل برداشت است و خلافتی که مفهوم وحدت امت اسلامی را در خود جای داده است.
وی ادامه داد: هیچ روزنامهای نه در داخل و نه در خارج از کشور، طرفدار تئوری احیای خلافت نبوده و تنها سیدجمالالدین بهدنبال این مسئله پیشروی میکرده است. او از نظر گرایش فکری با روشنفکران دوره ناصری نیز ارتباط بسیار نزدیکی داشت، برخی از افراد سیدجمالالدین اسدآبادی را فراماسونر میدانند، چراکه عکسی از او در مصر مبنی بر اینکه در لباس فراماسونری بوده، منتشر شده است.
باغدار دلگشا تصریح کرد: آن چیزی که در تفکر سیدجمالالدین نسبت به دیگر ابعاد آن برجسته است، این بوده که او به مسئله وحدت اسلامی گرایش داشته و بهصورت کامل، مسئله احیای خلافت، یکپارچگی امت اسلام و... را مدنظر قرار داده بود، او به سمت ایدههای متجددانه سیاسی مانند تحقق نظام مشروطه، دموکراسی، احزاب سیاسی، مسئله جمهوریت و مسئله برابری زن و مرد نیز گرایش داشته است.
این پژوهشگر تاریخ مطرح کرد: بسیاری از دگراندیشان این دوره نسبت به هویت ایران باستان در قالب ایران قبل از اسلام توجه ویژهای داشتند و به همین خاطر میرزا محکمخان در رساله «نوم و یصرع» اولین بار از شکوه و عظمت ایران باستان صحبت به میان آورده است و بعدها میرزا آقاخان کرمانی و همچنین میرزا فتحعلی آخوندزاده نیز ایران باستان و شکوه آن را مطرح کردند، اما سیدجمالالدین اسدآبادی به مسئله ایران، هویت ایرانی، ایران باستان و تاریخ ایران توجهی از خود نشان نداده و تمرکزش را بیشتر بر روی مسئله هویت اسلام، تاریخ اسلام، وحدت جهان اسلام و... قرار داده بود.
وی اظهار کرد: وقتی از تجدد سخن میگوییم، گمان میکنیم ریشههای آن از غرب و یا از جایی جز جایی که هستیم، نشئت گرفتهاند؛ این مفهوم تجدد، فرق آن را با مدرنیسم بیان میکند، فرقی که همواره وجود داشته است، افرادی مانند میرزا محکمخان و حتی بعدها افرادی مانند شیخ حسن تقیزاده، دگراندیشان شاخص دوره ناصری و منتقدان اجتماعی و حتی دگراندیشان اسلامگرای نیز از مفهوم تجدد غربی استفاده کردند.
باغدار دلگشا تصریح کرد: بنابراین زمانی خواستگاه تجددخواهی، بن مایه خارج از ایران و خارج از مرزهای ایران را پیدا میکند که ما بهعنوان یک الگوی مقایسهای میبینیم و محوریترین واژه در مطبوعات دوره مشروطه و پر تکرارترین واژهای که در میان تمام کشورها در مطبوعات آن دوره استفاده شد، واژه «هارال» و «فرانسه» است و بنابراین استفاده از این دو واژه نشان میدهد که چقدر الگوی مقایسه را در قالب تجدد و مدرنیزه در اصول انقلاب ۱۷۸۹ پیاده میکنند و آن شعار برابری، برادری و اخوتی که در انقلاب کبیر مطرح میشود، کاملاً اسلامی است.
این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: سیدجمال مفهوم تجدد و مفهوم مدرنیزیشن را در قالب بومی و اسلامی خود مورد تأکید قرار داد و شاید بتوان گفت دیدگاههایی که سیدجمال مطرح کرد، بهنوعی تحت تاثیر دیدگاه افرادی مانند سعدی است چرا که آنها معتقد بودند، وحدت جهان اسلام باید حفظ شود. او طرفدار انقلاب کردن نبود، تجددی که نیاز است از نظر سیدجمال شکل گیرد، باید یک تجدد بومی باشد، به معنای آن که باید اسلامی و دینی باشد، نه فرنگی.
وی افزود: سیدجمالالدین در ظرف زمانی خود بر دگراندیشان بسیار اثرگذار بوده است؛ حتی بر روی دگراندیشانی که هیچ اعتقادی به مفهوم اتحاد جهان اسلام نداشتهاند، یکی از این افراد میرزا ملکمخان ناظمالدوله است، میرزاملکمخان، اصلاً مسلمان نبوده و الگوی تجدد را در قالب تجدد فرنگی میبیند و تأثیر افکار او در روزنامه «قانون» قابل مشاهده است.
باغدار دلگشا اظهار کرد: تفکرات سیدجمالالدین به اندازهای رشد پیدا کرد، که میرزا ملکمخان ناظمالدوله برای اولین بار از اصطلاح تأسیس یک دولت شرعی و یک حکومت اسلامی در روزنامه قانون سخن به میان آورد و بیان کرد که رهبر ما میرزای شیرازی است و اوست که باید فتوا دهد و بنابراین نخستین تئوریهای ولی و ولیفقیه در قالب دولت توسط او مطرح شد.
این پژوهشگر تاریخ تصریح کرد: سیدجمالالدین اسدآبادی بر روی دگراندیشان نیز تأثیر داشت و بهعنوان مثال میتوان به میرزا آقاخان کرمانی، روشنفکر ملیگرا و بسیار افراطی دوره ناصری اشاره کرد و به این معناست که در ظرف زمانی خود بسیار اثرگذار بوده است، این اثرگذاری نه تنها صادقانه نبوده، بلکه بهصورت فرصتطلبانه شکل گرفته است، اما فارغ از فرصتطلبانه بودن آن، استفاده روشنفکران از اندیشههای سیدجمال اسدآبادی، نشان از جایگاه مهم و برجسته آن دارد، بنابراین سیدجمال علاوه بر فکر کردن به اندیشه اصلاحات نظام سیاسی در ایران، به این مسئله در عثمانی نیز فکر میکرد. بهدنبال این تأثیرگذاری، سیدجمالالدین اسدآبادی، همواره در تلاش بوده تا بر کشورهای اسلامی نیز تأثیرگذار باشد، اما قدرت گرفتن ترکان جوان، که نگرش آنها نسبت به مسائل دینی کاملاً متفاوت بوده، باعث شد تا او نتواند ایدهها و تفکرات خود را ایجاد و گسترش دهد.
وی تصریح کرد: برخی از محورهایی که در قالب تفکرات اخوانالمسلمین ـ جنبش فراملی اسلامگرای اهل سنت میبینید، نمونههای بارزی از تعاملات و تفکرات سیدجمالالدین اسدآبادی است، تأثیرگذاری سیدجمالالدین در ایران، حدوداً از دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی به بعد رشد پیدا میکند و از افرادی که تحتتأثیر تفکرات و عقاید سیدجمال رشد کردند، میتوان به جلالآلاحمد و علی شریعتی اشاره کرد. مناسک باید نسبت به این دو فرد نگاهی کاملاً انتقادی داشته باشند، چراکه جلال آلاحمد به هیچ وجه، فردی باسواد در حوزه علم تاریخ نبوده، اطلاعاتی در این زمینه نداشته است و تفکرات و عقاید سیدجمالالدین را تنها بهصورت احساساتی دریافت میکرد.
باغدار دلگشا تصریح کرد: جلال آلاحمد، سیدجمالالدین را از سردمداران تفکرات اسلامی میداند و به موازات آن میرزا ملکمخان ناظمالدوله را بهعنوان فردی فرنگی که جامعه ایران را به سمت انتزاع میکشاند، معرفی میکند، اما نمیدانست اگرچه میرزا ملکمخان ناظمالدوله تفکرات و عقاید سیدجمالالدین را مطرح میکرد، اگرچه که این مطرح کردن، سوءاستفادهگرایانه باشد. دکتر علی شریعتی نیز در جملهای معروف بیان میکند: «من از دو «ت» بیزارم، یکی تاریخ و دیگری تقیزاده و به دو «ج» علاقهمندم، جلال و جمال»، جلال به معنای جلال آل احمد و جمال به معنای سیدجمالالدین اسدآبادی است و آثار دکتر شریعتی در قالب مفهوم وحدت اسلامی نشاندهنده تأثیر سیدجمالالدین اسدآبادی بر اوست.
این پژوهشگر تاریخ گفت: در نقد سیدجمالالدین میتوان به این مفهوم اشاره کرد که مسئله وحدت جهان اسلام در تعارض و تضاد با مفهوم دموکراسی و ملیتگرایی است و سیدجمالالدین به هیچ وجه مسئله جمهوری و دموکراسی را مطرح نمیکرد و به آنها معتقد نبود، البته که نقد سیدجمالالدین بیانصافی است، اما باید این را مدنظر قرار داد که نظام خلافتی که سقوط کرد، دیگر قابلیت ظهور و بروز نداشته است.
وی مطرح کرد: یکی از مسائل اصلی در جامعه ایران در دوره مشروطه این است که همه افراد ملت بر سرنوشت خود تأثیرگذار باشند، در حالی که سیدجمالالدین مسئله وحدت امت اسلامی را بیان میکند، او به سمت گزارههایی میرود که افرادی چون امام محمد غزالی در نصیحةالملوک و سعدی در سیاستنامه به سمت آن رفتند.
انتهای پیام