به گزارش ایکنا، عظیم عظیمپور، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم قرآن، شب گذشته، 2 اردیبهشت، در نشست «مفهومشناسی متشابهات لفظی در ترجمههای فارسی معاصر قرآن کریم» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
متشابهات لفظی در ساختار با حروف مشترک هستند، اما در برخی حرکات متفاوت شدهاند که موجب تفاوت در معنا شده و لازم است که مفسرین و مترجمین برای ممانعت اشتباه در معنا، به آن توجه کنند. برای نمونه «یحزُن و یحزَن» دارای تفاوت معنا هستند یا میتوان به واژه «عدل» اشاره کرد که وقتی در مفهوم آن دقت میکنیم، میبینیم چهار معنا از عدل در قرآن استفاده شده است که عبارت از: عدالت مقید (عدالت قلبی، عدالت در نفقه و نیازهای زندگی)، عدالت و برابری، شرک و عوض هستند.
باید دقت کنیم، قرائنی وجود دارد که اینها را از هم متمایز میکند و هرکدام از این واژگان با توجه به قرائنی که وجود دارد، اقتضا میکند معنای درست عدل را از بین معانی مختلف انتخاب کنیم. مهمترین مفهوم عدالت در آیات سوره مبارکه نساء و در آیه سوم: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا» و 129 این سوره: «وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا» آمده است.
اگر این دو آیه را کنار هم بگذاریم شبهه میشود که بین اینها اختلاف هست. ابتدا میگوید که اگر بیم دارید قسط و عدل را در مورد دختران یتیم برقرار نکنید، با آنها ازدواج نکنید و با غیر زنان یتیم ازدواج کنید. اما اگر بیم آن را دارید که عدالت برقرار نکنید، به یک همسر بسنده کنید. اما آیه 129 سوره نساء میگوید شما هرگز نمیتوانید بین زنانی که در عقد و ازدواج شما هستند، عدالت برقرار کنید. نتیجه اینکه، ابتدا گفت که اگر عدالت برقرار نمیکنید یک زن بگیرید و اینجا میگوید نمیتوانید عدالت برقرار کنید؛ لذا تعدد زوجات منتفی است. پاسخ این شبهه این است که در روایتی آمده عدالت اول که در آیه سوم آمده، عدالت در نفقه و عدالت دوم، عدالت در قلب است؛ لذا عدالت در نفقه امکانپذیر است، اما عدالت در قلب را نمیشود به صورت یکسان برقرار کرد.
پس اینکه میگوید نمیتوانید عدالت را برقرار کنید؛ یعنی نمیتوانید عدالت قلبی را اجرا کنید و هیچ منافاتی با آیه نخست ندارد. خیلی از مترجمین این آیات را به صورت معمولی معنا کردهاند، اما باید توجه کرد که این ترجمه در اختیار دیگران قرار میگیرد و اگر کسی این عدالتها را تفکیک نکند، مخاطب به اشتباه خواهد افتاد. پس مترجم باید این مطلب را اضافه کند که در آیه نخست، عدالت در نفقه و در آیه بعدی، عدالت قلبی مراد است.
در کتاب کافی روایت شده است که ابن ابی العوجا از هشام بن حکم که از شاگردان برجسته امام صادق(ع) است، پرسید مگر خدا حکیم نیست؟ هشام گفت: خدا احکم الحاکمین است، سپس ابن ابی العوجا این دو آیه را خواند و گفت بین آنها اختلاف وجود دارد. هشام پاسخی نداشت و نزد امام(ع) حاضر شد. امام(ع) فرمود: در آیه سوم مراد عدالت در نفقه است، اما در آیه 129، مراد عدالت در محبت و عدالت قلبی است. وقتی هشام پاسخ را به ابن ابی العوجا رسانید، این فرد متوجه شد که پاسخ از طرف امام صادق(ع) و نه هشام. بنابراین این مسئله مهم است و با یک مفهوم عدالت مقید، این شبهه بزرگ حل میشود.
همچنین عدالت به معانی مختلفی آمده است و در سوره انعام میخوانیم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ»؛ یعنی این کافران برای پروردگارشان عدل و برابری قائل میشوند و ارتباط «یعدلون» با شرک به همین صورت است. پس قرینه آیه نشان میدهد، «یعدلون» به معنای «یشرکون» است. در آیه 150 سوره انعام: «قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» نیز «یعدلون» به معنای «یشرکون» است.
در آیه 95 سوره مائده آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ»، که «عَدْلُ ذَلِكَ» یعنی اگر جایگزین و معادل طعام مسکین را ندارند، روزه بگیرند و اینجا عدل به معنای مقابل و جایگزین است؛ لذا ضمن اینکه عدالت حالت مقید دارد، وجوه متعددی هم دارد یا عدالتی که به معنای برابری است را داریم که میگوید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا».
موضوع دیگر که به عنوان نمونه میتوان به آن استناد کرد، کلمه «قسط» است. «ق س ط»، 27 بار در قرآن استفاده شده و از رهگذر تأمل در بسامد این واژگان میفهمیم که هر کجا قسط بر وزن فِعل باشد، عدل است و هر کجا از ساختار آن در ثلاثی استفاده شده، به معنای قاسط و ظلم و جور است، اما مُقسِط به معنای برقرارکننده قسط و عدل است. البته «قَسَطَ – قِسطاً»، به معنای جور و ستم است، اما در قرآن «قَسط» نیامده است. اصل معنای این واژه را نیز ابن فارس در معجم خود آورده که «قاف و سین و طا» بر دو معنا دلالت میکند که ضد هم هستند؛ یعنی هم به معنای عدل و هم به معنای ظلم و جور است.
نتجیه این است که اگر «بالقسط» استعمال شده باشد، همیشه جار و مجرور، برای بیان امری است که در مسیر عدالت باشد و از این دست مسائل فراوان است. برای نمونه رعایت پیمانه و رسیدن به امور یتیمان در قرآن با همین ترکیب آمده است و در آیه: «وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ». اما قاسط در ثلاثی مجرد به معنای ظالم است و در باب افعال، به معنای برپاکننده قسط و عدل. البته اگر در قالب اسم تفضیل هم باشد، معنای ممدوح و عدالت را دارد.
انتهای پیام