به گزارش ایکنا، هفته دفاع مقدس سالروز حمله رژیم بعث عراق به وطنمان، بهانهای برای یاد آن همه رشادت و ایثار غیر قابل وصف است.
شهدای دوران دفاع مقدس، همگی عاملان به آموزههای قرآن بوده و سیره اهل بیت به ویژه سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) را سرلوحه طریق جاوید خود قرار داده بودند، اما در صف اول این مبارزات، قاریان خوشخوان و حافظان آیات قرآن کریم نیز حضور داشتند که نه تنها جسم خود را در خدمت به وطن وقف کرده بودند، بلکه با صدای خود نیز روحی دیگر به رزمندگان میبخشیدند.
شهید علیاکبر شاهمرادی در اولین روز از مهرماه سال 1339، همزمان با سالروز بعثت رسول اکرم(ص) دیده به جهان گشود. علیاکبر دوران تحصیلات ابتداییاش را در دبستان خطیر، در نزدیکی منزلشان پشت سر گذاشت. هوش سرشار و علاقهاش به درس، از همان ابتدا با نمرات عالیاش کاملا مشهود بود. خانوادهاش راه مسجد را از همان کودکی به او نشان داده بودند. علیاکبر هم با فطرت پاکش این مکان مقدس را با جان و دل پذیرفت و روز به روز علاقهاش بیشتر و رابطه قویتری با محیط مسجد پیدا کرد. علیاکبر از هشتسالگی با قرآن آشنا شد و در همان سال، قرائت را در سطح عالی آموخت و علاوه بر آن به دلیل حافظه بسیار خوبش، سوره بقره را در یک روز حفظ کرد و تا زمان شهادتش موفق به حفظ کل قرآن شد.
جزو قاریان ممتاز بود و در مسابقات قرائت، برنده یک مدال طلا شد. نمرات او در دوران تحصیل بسیار خوب بود به طوری که در سال آخر با معدل بالا قبول شد و توانست در رشته مهندسی برق دانشکده علم و صنعت پذیرفته شود.
انقلاب سنگری برای مبارزه
ورود علیاکبر به دانشگاه، همزمان با آغاز انقلاب اسلامی بود. او برخلاف اکثریت دانشجویان آن زمان، که فقط برای درس خواندن به دانشگاه راه یافته بودند، برای روحیه انقلابیاش دانشگاه را یکی از سنگرهای مبارزه با رژیم ضد اسلامی و ضد مردمی یافت و در حرکتهای دانشجویی و زد و خوردها با مأموران رژیم و برگزاری نماز جماعت دانشگاه، فعال بود.
علیاکبر علاوه بر دانشگاه در تظاهرات خیابانی که به فرمان امام(ره) برپا شده بود، بدون هیچ ترس و واهمهای و با روحیه انقلابی شرکت کرده و به استقبال شهادت میرفت. او در روز تاریخی و حرکتساز عید فطر و برپایی نماز توسط دکتر شهید مفتح به عنوان انتظامات حضور پیدا کرد. علیاکبر پیش از آن هم شهید مفتح را به خوبی میشناخت و از شاگردان ایشان بود. بالاخره با متزلزل شدن پایههای رژیم طاغوت و رجعت امام، علیاکبر با شرکت خود در مبارزات مسلحانه 21 و 22 بهمن و تسخیر کلانتری شش، دِین خود را به انقلاب ادا کرد.
او در هر شرایطی لحظهای فکر فعالیتهای فرهنگی و افشای خطوط فکری انحرافی منافقین، منحرفین، ضد انقلاب، لیبرالها و جبهه متحدشان و شناساندن خط اصیل انقلاب و امام غافل نبود و با شرکت و همکاری با گروههای نمایشی محلی با امکانات محدود و ابتدایی بدون هیچ توقع و انتظاری به برگزاری نمایشنامههای اسلامی پرداخت و به مبارزه خود قوت بخشید.
اعزام به غرب
علاقه وافر علیاکبر به کارهای نظامی، او را جذب فعالیتهای نظامی کرد. به همین دلیل قبل از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سعی در فراگیری آموزشهای کوتاه و بلند مدت نظامی کرد. بعد از تشکیل سپاه، علیاکبر جایگاه واقعی خود را یافت و در واحد عملیات سپاه، پذیرفته و فعالیت خود را از آنجا آغاز کرد.
خلاقیت و قدرت یادگیری مطالب باعث شد تا به عنوان مربی آموزش نظامی انتخاب شود اما شغل جدیدش همزمان با شروع جنگ تحمیلی بود. علیاکبر با شور و هیجانی که داشت، نمیتوانست بپذیرد که دشمن متجاوز در خاکش باشد و او دور از آنها بماند برای همین خیلی سریع همراه با اولین گردانهای اعزامی به غرب کشور، برای نبرد به آنجا اعزام شد.
یک ماه از حضور در جبهه نگذشته بود که در عملیات بازیدراز، زخمی شد. او را به تهران بازگردانند، اما رشادتی که در بازیدراز از خود نشان داد، زبانزد دوستان و همرزمانش شد. به طوری که همراه چند نفر دیگر در انتهای حمله با خستگی و مشکلات دیگر توانسته بودند مقاومت دشمن را در هم شکسته و ارتفاعات بازیدراز را فتح کند. با این توصیف زخمیشدن علیاکبر، توجیهی برای ماندنش نشد و برای او انقلاب و اسلام ارزش بیشتری داشت تا بازوی شکستهاش لذا بدون عمل و بدون توجه به زخم بازو، با بهبودی مختصر مجددا به جبهه بازگشت و این بار به عنوان فرمانده گردان هشت الحدید لشکر 27، در جبهه به کار خود ادامه داد. در بازگشتهای سهماههاش، افتخار مسئولیت حفاظت بیت امام و مجلس شورای اسلامی را هم برعهده داشت.
فرماندهی علیاکبر، گویی برگرفته از تعالیم قرآنی بود در جبهه به جای تنبیه نظامی بچهها به آنان میگفت سورههای قرآنی را حفظ کنید. همه دستورات قرآنی را در جبهه جاری میساخت. علیاکبر عامل به قرآن بود. شجاعت و شهامتش در میدان نبرد، تعبد و خلوصش در محراب عبادت از او یک انسان نمونه و الگو ساخته بود.
خصوصیات بارز اخلاقی او آنچنان افراد را تحت تأثیر قرار میداد که وقتی برای آموزش نظامی دانشآموزان یک اردوی یک هفتهای پیش آنها رفته بود به هنگام بازگشت همه دانشآموزان را متأثر کرده و در فراقش بیتابی میکردند.
ایشان در خردادماه سال 1361 در عملیات بیتالمقدس در خرمشهر در سن بیستسالگی سر بر خاک نهاد و جانش را نثار کرد.
فرازی از وصیتنامه شهید
ای پدر و مادر عزیزم که حق بزرگی بر من دارید، واسطه الهی در خلق من بودید. میدانم که نتوانستم کمترین دِینی نسبت به شما ادا نمایم. چون از بنده عاصی و گنهکار که شکر نعمت خدا را به جا نمیآورد، چه انتظار میتوان داشت. ولی بدانید فرزند سرافکنده شما را لطف الهی، شامل حال شد و با چشم باز در راهی که ولیامر عظیم الشأن به ما نمایاند، قدم برداشت و جان باخت.
با اینکه نمیتوانم در تمام عمرم سراغ عملی را گیرم که بوی خلوص بدهد و تعفن زیاد، سالوس و عجب از آن برنیاید شاید سرخی خونم، بدنم را جزو شهدا محسوب نماید. از خواهرانم میخواهم در تهذیب نفس و تربیت اولاد بیشتر بکوشند و عفت و عصمت را از بانوی بزرگ اسلامی، فاطمه زهرا(س) درس بگیرند و سعی کنند فرزندانشان را از پیروان امام و حزباللهی اصلی تربیت نمایند تا شهد عبادت را بچشند که شیرینی شهادت بر آن کام، خوشایندتر است.
انتهای پیام