به گزارش ایکنا، مراسم گرامیداشت بیستوسومین سالگرد ارتحال علامه محمدتقی جعفری(ره)، شب گذشته، 24 آبان، به همت موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمدتقی جعفری و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد.
در ادامه مشروح سخنان محمدرضا اسدی، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی(ره)، را در این نشست میخوانید که با موضوع «جایگاه دین، علم و فلسفه در حیات معقول در مقایسه با جایگاه دین، علم و فلسفه در حیات سکولار» ارائه شده است.
علامه جعفری از جمله اندیشمندان معاصری بودند که دغدغه توجه کردن به مسائل روز را همیشه داشتند و کوشش میکردند که نسبت به مسائل روزآمد خودشان به عنوان یک عالم دینی زمانهشناس بیتفاوت نباشند و در این بحث نشان میدهم که ایشان از چه منظری به دنیای معاصر و به تعبیری جهان غرب نظر دارند. مولانا میگوید: روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم/ از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم.
آقای جعفری این پرسشها را به شش پرسش ارتقا دادند و گفتند که اینها پرسشهایی اساسی برای انسان در هر زمان و مکانی است؛ اینکه من کیستم، از کجا آمدهام، به کجا آمدهام، برای چه آمدهام، با کیستم و به کجا میروم. در حقیقت آن سه پرسش را به این شش پرسش ارتقا دادند و اعتقادشان این بود که در حیات معقول این شش پرسش به واسطه همکاری دین، علم و فلسفه پاسخ داده میشود. برخی از این پرسشها در محدوده پاسخگویی علم نیست. این سوال که از کجا آمدهام یا به کجا میروم پرسشهایی هستند که دست علم از رسیدن به آنها کوتاه است و علم حداکثر یک بیگبنگ را به شما میدهد که آغاز هستی است؛ آن هم آغاز هستی مادی و نهایتاً هم در علم فیزیک و نجوم گفته میشود که پس از چند صد میلیون سال، خورشید به خاموشی میرود و کهکشانها فرومیپاشند. در حقیقت حداکثر پاسخی که علم به شما میدهد این است که ابتدا و انتهای جهان هستی را توضیح میدهد اما جهان هستی بسی فراختر از امتداد جهان مادی است.
فلسفه هم میتواند کمک کند و کلیات جهان هستی را برای شما توضیح دهد، اما پاسخ به این پرسش که انسان قبل از دنیا کجا بوده و از کجا آمده و بعد از این دنیا به کجا میرود و توضیح دادن جزئیات اینکه حیات انسان امتدادی فوق حیات مادی دارد و اختتام به ماده پیدا نمیکند در حوزه علم و فلسفه نیست و دین به تفصیل انسان قبل و بعد از دنیا را توضیح میدهد. به تعبیر علامه جعفری، دین اسلام مجموعه عقاید و اخلاقیات و احکامی است که از طرف خداوند برای هدایت بشر آمده تا انسان را در مسیر جاذبه ربوبی راهنمایی کند. چنین دینی در مورد قبل و بعد از دنیا و خود دنیا سخنهای ناب و بکری دارد و در این میان علم و فلسفه میتوانند به کمک دین بیایند؛ آن هم با محوریت دین و به بال گشودن حیات انسان کمک کنند.
به اعتقاد علامه جعفری، حیات معقول سه رکن اساسی دارد که علم، دین و فلسفه هستند و محوریت با دین است و میتواند بر علم پرتو افشانی کند و تذکر بدهد که اگر میخواهی انسان و طبیعت را بشناسی، انسان محدود به این طبیعیات صرف نیست. دین میتواند فلسفه را هم هدایت و پرتوافکنی کند، بدون اینکه باری بر پای فلسفه باشد و به فلسفه هم تذکر بدهد که حیات بشری بر مبادی و اصول الهی تکیه کرده است و اگر آن مبادی و اصول الهی در حیات انضمانی انسان لحاظ نشود، آن حیات از اعتبار و ارزش واقعی ساقط است.
بنابراین در حیات معقول که نظر استاد است و مفصل در این زمینه بحثهایی را دارند جایگاه علم و جایگاه فلسفه در هماهنگی با دین کاملا تعریف شده است و از نگاه ایشان اگر بخواهیم در معارف دینی برای حیات معقول عبارتی پیدا کنیم، حیات طیب است که ایشان این تعبیر را با اشاره به آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» تعبیر میکرد و میگفت که حیات طیبهای که قرآن میگوید، همان حیات معقول است یا میگفت مستند حیات حقیقی آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» است. اگر شما دعوت الهی و پیامبران الهی را اجابت کنید، به حیات حقیقی که معقول است دست مییابید. این شش پرسش در چارچوب فکری حیات معقول استاد میتواند از سوی علم، فلسفه و دین پاسخ داده شود و البته با محوریت دین.
در حیات سکولار محوریت با علم و عقل است؛ آن هم عقل و علم خودبنیاد. دین هم در حاشیه قرار دارد و محوریتی ندارد، بلکه محوریت با علم و عقلی است که از وحی بریده شده و علم و عقل مدعی هستند که حیات انسان را تدبیر میکنند، اما این حیات سکولار با پرسش بزرگی مواجه است و آن اینکه اگر حیات بشر را تدبیر میکنید، وقتی که دست شما از آن کوتاه است که از کجا آمدهام و چنین پرسشهایی را توضیح میدهید، چطور میتوانید بگویید من وقتی در اینجا هستم چطور باید باشم.
استاد به این شعر تکیه میکرد که از نگاه علمی «اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است» و علم میتواند اول و آخر کتاب هستی را توصیف و تبیین کند. در این فضا علم و عقل چطور میتواند یک حیات معقول و طبیعی را که منجر به شکوفایی انسان شود در اختیار انسان قرار بدهد. تا وقتی ندانیم از کجا آمدهایم و به کجا میرویم، چطور میتوانیم من کیستم را توضیح دهیم؟ وقتی میتوانم بگویم من کیستم که بدانم از کجا آمدهام و به کجا میروم. اینها در حدود و حیطه فعالیت علم و عقل جدید و عقل کهن نیست. دین میتواند با دقت و قدرت و وسعت پرتو افشانی خود به این سؤالات، دست علم و فلسفه را بگیرد و به آنها هم اجازه فعالیت بدهد.
علم میتواند توضیح دهد که در کدام دنیا زندگی میکنیم و مختصات این زندگی چیست و علوم تجربی کارش همین است اما در محدوده خودشان هستند. حال آنکه در زندگی سکولار برای علم و فلسفه خودبسندگی وجود دارد که خریدار حقایق دینی نیست. استاد جعفری به شدت از چنین علم و فلسفهای پرهیز میدادند و در عین حال که برای علم جدید و فلسفه احترام قائل بودند، به علم جدید و تفکر فلسفی و حتی به فلسفه اسلامی نگاهی انتقادی داشتند و میگفتند که نباید فلسفه اسلامی را در فلسفه سینوی و اشراقی و صدرایی محبوس کنیم و نظام فلسفی اسلام نظامی باز است و هیچ فیلسوفی خاتمالفلاسفه نیست. متاسفانه در نگاه سکولار به زندگی، استاد برحذر میداشتند که کاسه تقاضای علمی خود را به دکان هر علم و فلسفهای ببریم. به تعبیر معروف «دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد ...». ما تصور میکنیم که میتوانیم به دکانهای مختلف برویم و هر علم و فلسفهای میتواند کاسه ما را پر کند اما باید بر حذر باشیم که هر دکانی متاعش متاعی نیست که شیرینی هستی را به ما بچشاند.
این شیرینی را کسی میتواند به کام ما بچشاند که به حقیقت بشریت و هستی اشراف دارد و دین الهی از چنین قدرت و انسجامی برخوردار است. در حیات سکولار پای هر دکانی میتوانید بنشینید و حقیقت را قطعهقطعه کنید و میزانی ندارید اما تأکید استاد این بود که یک متر اساسی به نام ترازوی الهی داریم و حقایق دینی فرقان و میزان هستند و به انسانشناسی، جهانشناسی، جامعهشناسی و تاریخشناسی جهت میدهند. تمام مشکل بشر امروز این است که به هر جهتی حرکت میکند و از هر متاعی استفاده و فکر میکند چون خودمختار است، مجاز است که از هر دکانی متاعی دریافت کند.
در تفکر الهی بشر مجاز نیست که به هر جایی سرک بکشد و هر متاعی را تغذیه کند. قرآن میگوید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»؛ یعنی ما برای شما حساب و کتاب داریم. البته در مواردی هم رخصت داده شده که انسان با دریافتهای عقلی و علمی به برخی امور برسد که این محدوده منطقهالفراغ است و منطقه گستردهای هم هست، اما دین چارچوبهای اساسی را روشن و نیز مشخص کرده که عقل و علم را به جَوَلان درآورید والا به قول دکارت هیچ مزخرفی نیست مگر اینکه یک فیلسوف آن را به زبان آورده است؛ بنابراین در نگاه سکولار، چون علم و فلسفه به صورت خودبنیاد به هدایت برای بشر میپردازد، زندگی سکولار نیز کاریکاتوری از زندگی حقیقی است. سخن استاد این است که در مقام مقایسه بین حیات سکولار و دینی، اصول سهگانه حیات معقول یعنی علم و فلسفه و دین باید با محوریت دین حرکت کند و باید بر حذر باشیم از اینکه دین را به حاشیه ببریم و به فلسفه و عقل خودبسنده توجه کنیم.
انتهای پیام