به گزارش خبرنگار ایکنا، مراسم افتتاحیه ششمین کنگره بینالمللی علوم انسانی، امروز، یکشنبه 28 آذرماه با حضور و سخنرانی محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی و تعدادی از اندیشمندان و صاحبنظران در سالن همایشهای بینالمللی سازمان صدا و سیما برگزار شد.
در ادامه متن سخنان آیتالله محمود رجبی، رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی را میخوانید؛
یکی از مسائل مهم برای علامه مصباح فرهنگ بود و ایشان میفرمودند وقتی به فرهنگ اسلامی هجمه میشد خوابم نمیبرد. در سال 54 در راستای تبیین و صیانت از فرهنگ اسلامی یک آسیب و تهدید را در نظام دانشگاهی ما و یک کمبود را در نظام آموزشی حوزه احساس کردند. تهدید نظام آموزشی دانشگاه، علوم انسانی مبتنی بر مبانی سکولاریستی و الحادی بود که طبعا زندگی و فکر و اندیشه نسل آینده را تهدید میکرد و خلأ در حوزه این بود که نظام آموزشی حوزه در آن زمان نمیتوانست به مقابله با این تهاجم خاموش بپردازد. علامه مصباح با شناخت دقیقی که از علوم انسانی داشت و با اشرافی که بر حوزه داشت یک برنامه تحولی تدوین کرد و به اجرا گذاشت. در این برنامه که هدفش جلوگیری از تهدید و آسیب بود و میخواست حوزه را برای مقابله با این تهاجم آماده کند علوم انسانی با رویکرد انتقادی با دو پیش نیاز طراحی شده بود؛ یکی فلسفه اسلامی و مباحث عقلی و دوم نظام اندیشه قرآنی و اسلامی.
در راستای تحقق علوم انسانی قرآنبنیان، علامه مصباح یک اقدام چند جانبه انجام دادند؛ یعنی هم در فکر تربیت نیروی انسانی بودند و هم در فکر علوم انسانی قرآنبنیان. هدف این بود که خروجی این برنامه بتواند در مقام تحقق هم علوم انسانی اسلامی را تدوین کند و همه زمینه را برای تدریس مهیا سازند.
اگر علوم انسانی اسلامی بخواهد اجرا شود باید به دست اساتید این عرصه تدریس شود و نمیشود یک مرتبه بگوییم این علوم را تعطیل کنیم و ما از نو بیاییم و اساتید را به بدنه دانشگاه وارد کنیم و کار را ادامه دهیم. پس باید محققان و اساتیدی تربیت شوند که بتوانند در همین وضعیت کنونی مسیر را ادامه دهند. پس دو نکته مد نظر ایشان بود؛ یکی اینکه ما باید علوم انسانی را در بستری که مبانی خودش را دارد ببینیم و دیگر اینکه نمیتوانیم این را تعطیل کنیم و از نو بسازیم. بنابراین اعتقاد داشتند که باید این علوم انسانی را بشناسیم و مبانیاش را به دست آورده و نقد کنیم و بعد فلسفههای این علوم انسانی را تدوین کنیم.
علامه مصباح به عنوان یک نمونه وارد تدوین علوم انسانی اسلامی شدند؛ یعنی نظام اندیشه اسلامی را به علوم انسانی موجود توسعه دادند و مباحثی را تحت عنوان معارف قرآن مطرح کردند و به همین علوم رایج پرداختند و مثلا به نظام اقتصادی در قرآن ورود کردند تا برای کسانی که میخواهند این مسیر را بروند یک الگو داشته باشند. همچنین دوره کارورزی در علوم انسانی را راه انداختند. وقتی پس از انقلاب فرهنگی امام راحل فرمودند دانشگاهها را باز کنید اما علوم انسانی آن را با استمداد از حوزهها بازسازی کنید، علامه مصباح طرح بازسازی علوم انسانی را تدوین کردند و دفتری به نام همکاری حوزه و دانشگاه تأسیس شد تا این طرح را پیاده کند.
پس از چند ماه دگراندیشانی که در مسند تصمیمگیری بودند کارشکنی را شروع کردند و پشتیبانی از وزارت علوم هم قطع و این طرح متوقف شد اما علامه مصباح از پای ننشست و راه را ادامه داد. مسیر بعدی تأسیس مؤسسه امام خمینی بود که به تربیت انبوه محققانی پرداختند که بتوانند این بار سنگین را به دوش بگیرند و الآن در حوزههای علمیه استادان این دورهها حضور دارند و در مراکز دانشگاهی نیز این اساتید امروزه هستند و تربیت یافتگان این دورههای علامه مصباح حضور فعال دارند.
نکته دیگر در نقش علامه مصباح در بنیانگذاری علوم انسانی قرآنبنیان، اینکه استاد در سالهای پایانی عمر خود اقدام به تدوین سند جامع تولید علوم انسانی اسلامی و قرآنبنیان کردند. این سند نمونهای ندارد و به بسیاری از سوالات پاسخ میدهد. در جلسات متعدد، محققانی که کار را انجام دادند کارشان در محضر علامه مصباح عرضه شد و نظرات دقیق ایشان در تمام جلسات مد نظر قرار گرفت و پشتوانههای کارهای علامه مصباح و .... به کار بسته شد و سند جامعی تهیه شد. مهمترین نکتهای که بر آن تأکید شده بود اینکه ما اگر بخواهیم علوم انسانی اسلامی را تولید کنیم نقطه آغازش فلسفهها و مبانی آن است. دانشمندان غربی تصریح کردهاند که همه نظریات علوم انسانی اگر قبول یا رد میشوند به دلیل مبانی این رشتهها است. تصریح کردهاند که هر کجا میخواهیم از علوم انسانی سخن بگوییم یک سوال این است که انسان چیست و مبانی انسانشناسی، معرفتشناسی، ارزششناسی و ... این علوم تا از منظر دینی و قرآنی تدوین نشود کاخی که میخواهد روی آن بنیان شود بدون زیرساخت و مبناست.
بنابراین در این سند تأکید شده است که اولا مبانی علم به طور کلی و ثانیا مبانی علوم انسانی و مشترکات این رشتهها و ثالثا مبانی خاص هریک از علوم انسانی مانند مبانی جامعهشناسی و ... باید نگاشته شود و این سند که ابلاغ شد، اولویت اول کارهای موسسه امام خمینی در تمام شئونش شد و به این سمت جهت داده شد و شورای سیاستگذاری تولید علوم انسانی اسلامی تشکیل شد و دو کارگروه برای تدوین مبانی علم و فلسفه علم از دید اسلام و فلسفه علوم انسانی مشترک میان این رشتهها از منظر اسلام تشکیل شد و به همه گروهها اعلام شد تا بر مبنای این دو فلسفه، فلسفه رشته خاص خود را تدوین کنند. پس قدم نخست این است و حرکتهایی که زیربنا نداشته باشد بیاشکال نیستند.
در پایان باید به فرایندی اشاره کنم که در این سند آمده و برای همه سودمند است که برای تولید علوم انسانی اسلامی اگر بخواهیم حرکتی را آغاز کنیم و به پایان بریم چه مراحلی را باید طی کنیم؛ یکی شناخت نظام اندیشه اسلامی است. تولیدکننده علوم اسلامی نمیتواند خطوط اساسی اندیشه اسلامی و قرآنی را نداند. مرحله دوم شناخت مبانی و روش علوم انسانی از دیدگاه قرآن است. سوم شناخت علم مورد نظر با رویکرد انتقادی است. هرکسی که وارد میشود باید این علم را با وضعیت کنونیاش بشناسد. محققان موسسه امام خمینی تا دکتری این رشتهها را میخوانند و بر زیر و بم این رشتهها اشراف دارند. سپس نوبت به شناخت فلسفه آن علم میرسد. در ادامه نقد فلسفه رایج آن علم مطرح است.
قدم بعدی شناخت روش استنباط از منابع اسلامی مربوط به این علم است. این یک حوزه میانرشتهای است. از یکسو میخواهیم کار حوزوی بکنیم و از سوی دیگر باید مبانی این علوم را بشناسیم. پس شناخت روش استنباط از منابع اسلامی مربوط به علم مورد نظر مهم است. قدم هفتم تولید فلاسفه آن علم از دیدگاه قرآن و اسلام است. مرحله هشتم نیز استخراج و تدوین نظریه اسلام در مسائل آن علم است. این سند بخشهای زیادی دارد اما فرایندش برای تولید علوم انسانی قرآنبنیان و اسلامی چنین است.
انتهای پیام