به گزارش ایکنا، شهدای دوران دفاع مقدس، همگی عاملان به آموزههای قرآن بوده و سیره اهل بیت(ع) به ویژه سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) را سرلوحه طریق جاوید خود قرار داده بودند، اما در صف اول این مبارزات، قاریان خوشخوان و حافظان آیات قرآن کریم نیز حضور داشتند که نه تنها جسم خود را در خدمت به وطن وقف کرده بودند، بلکه با صدای خود نیز روحی دیگر به رزمندگان میبخشیدند.
در روز پنجشنبه یاد میکنیم از شهید ناصر شفیعی...
بیشتر بخوانید:
شهید ناصر شفیعی، جمعه اول شهریور 1347 در تهران متولد شد. پدرش در زمان سلطنت رضاخان، کارمند بود و پس از مدتی چون این رژیم را ظالم شناخت استعفا داد و کشاورز شد.
ناصر در طول تحصیل در مدرسه قدس خیابان منیریه، همیشه جزو برترین دانشآموزان بود. از کودکی به نماز خواندن، قرائت قرآن علاقه نشان میداد و لحظه ملکوتی اذان، به داخل حیاط رفته و اذان میگفت. بیشتر اوقات ناصر به آموزش، تمرین و شنیدن تلاوت قاریان و اساتید قرآنی میگذشت.
ناصر شفیعی در مسجد موسیبنجعفر(ع) برای بچههای محله کلاسهای قرآنی تشکیل میداد. کلاس سوم راهنماییاش را که به پایان رساند، قرآن را به خوبی یاد گرفته بود.
دوران نوجوانی ناصر مصادف با شروع جنگ تحمیلی هشت ساله شد. زمانی که ناصر میخواست به جبهه برود، مادرش رضایت نداد که او قبل از قبولی در دانشگاه اعزام شود. او در سال 1365 از دبیرستان فارغ التحصیل و با شرکت در کنکور سراسری موفق شد تا در رشته عمران دانشگاه صنعتی شریف قبول شود. ناصر به دیدار مادر رفته و به او مژده قبولی در دانشگاه را میدهد. آن زمان دیگر مادر رضایت داد تا ناصر راهی دانشگاه جبهه و خط مقدم شود. ناصر اواسط مهرماه سال 1365 از طریق پایگاه شهید بهشتی تهران به منطقه آموزشی رفته و در آبعلی تعلیمات نظامی را آموخت. سپس با لشکر یکصدهزار نفری محمد رسول الله(ص) به جبهه اعزام و در عملیات کربلای 5 شرکت کرد. سپس اردیبهشت ماه سال 1366 مصادف با ماه مبارک رمضان، برای دومین بار راهی جبههها و رهسپار خطوط جنگی غرب کردستان شد.
شهید ناصر شفیعی 14 مردادماه سال 1366، مصادف با روز عرفه درعملیات نصر 7 شرکت کرد و به درجه رفیع شهادت رسید.
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ
شهادت میدهم که در زمان غیبت آخرین امام معصوم(ع)، اکنون حضرت امام خمینی حفظه الله تعالی مقام ولایت فقیه را عهده دارند.
خداوندا، میخواهم با تو سخن بگویم و آخرین حرفهای خود را با یاد تو آغاز کنم، میخواهم وصیت ننویسم بلکه اعترافنامه تشکیل میدهم. شاید که با معرفت بیشتری، نزد تو بیایم.
خدایا! هیچ بودم، محو بودم، آشکار ساختی. نیست بودم، هستم کردی. خلقم کردی. انسانم آفریدی. تنها نگذاشتی.
پدر و مادر را چنان مهری دادی که شب و روزشان را به پای من گذاشتهاند. من را در دامن خانوادهای قرار دادی که ایمان به تو داشتند، وسعیشان برای این بود که امانتشان را نیز به صراط تو هدایت نماید. در پهنای مملکتی مرا آفریدی که سالیان سال بوده و هست که محل پرورش و هنر اولیا است.
خدایا! درست است که لیاقت ندارم، ولی خواستن از کریم عیب نیست. پس من از تو میخواهم و از تو خودت را میخواهم نه بهشت را! نه جنت را! معبودا وجه خود را به من هم نشان ده. امین یا رب العالمین»
واسه ما هم دعا کن