لوطی‌ای که عاشق امام (ره) شد +‌ فیلم
کد خبر: 4048595
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۳
بیان خاطراتی از شهید ضرغام در «مثل ماه»

لوطی‌ای که عاشق امام (ره) شد +‌ فیلم

ماجرای زندگی شهید شاهرخ ضرغام از آن دست روایت‌های شنیدنی است که مسیر تحول یک انسان را از جهالت تا شهادت بازگو می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایکنا،‌ برنامه «مثل ماه» شبکه سه سیما در شبی دیگر از ماه مبارک رمضان مهمان برادر و دوستان و همرزمان نزدیک شهید شاهرخ ضرغام بود، شهیدی که در مقطعی از زندگی تحول یافته و مسیر بازگشت به فطرت پاکش را برمی‌گزیند.     

در ابتدا علیرضا برادر شهید ضرغام سخنان خود را آغاز کرد: شاهرخ اصلیتی زنجانی دارد اما تهران به دنیا آمده، من از او کوچکتر بودم اما ما خیلی با هم انس داشتیم، عبدالله رستمی پسر عموی مادرم به خاطر هیکل قوی که داشت او را به کشتی برد، او حتی قهرمان کشور شد ولی کشتی را ادامه نداد، یادم می‌آید یک روز که از سالن آزادی می‌آمدیم سر چهارراه کوکاکولا، در سرما فردی گدایی می‌کرد، شاهرخ کت خودش و شال من را با 20 تومان به او داد و به من گفت ماشین بگیرم و او را به خانه ببرم.

وی همچنین اظهار کرد: در عین جاهل‌مسلکی خیلی لوطی بود، زمانی که می‌خواستیم به مشهد برویم، اتوبوس یک جا نگه داشت غذا بخوریم جوانی بود که مشکل عقلی داشت و عده‌ای او را اذیت می‌کردند تا شاهرخ بلند شد که به سمتشان برود چند نفر از ترس در رفتند. شاهرخ به حمایت آن جوان رفت و می‌گفت اگر جرأت دارید مرا جای او بزنید و بعد شروع کرد به تیمار کردن آن جوان.

در ادامه یکی از دوستان شاهرخ در خصوص نحوه آشناییشان گفت: من بعد از سربازی از سال 52 با شاهرخ آشنا شدم، در خیابان پیروزی برادرم کافه داشت و ما هر دو در آن کافه کار می‌کردیم، او خیلی خوش‌تیپ بود، هیکل بزرگ و هیبتی داشت که بچه‌ها به او می‌گفتند شاهرخ غول، از همان سال‌ها به فقرا کمک می‌کرد. اهل کار خیر هم بود، تفریح ما بیشتر کافه‌گردی بود و تفریحات دیگری هم داشتیم که نمی‌توانم بگویم، او گاهی محافظ خوانندگان آن زمان هم بود، اما در زمان انقلاب متحول شد، می‌گفت عاشق امام خمینی(ره) شدم، چشم‌های او راست می‌گوید.

وی همچنین یادآور شد: وقتی خیابان‌ها در زمان انقلاب سنگربندی شد، شاهرخ یک منطقه بزرگ را غذا می‌داد، یک پیکان داشت که فروخت و خرج انقلابیون در خیابان‌ها ‌کرد. یک رگ‌های معرفتی داشت، شاهرخ، شاهرخ شد چون رگه‌های معرفتی و مذهبی داشت، در مواجهه با امام(ره) و پس از توبه در محضر امام رضا(ع) دگرگون شد و در این تغییر چند نفر را نیز با خود همراه کرد از جمله خود من که بعدها در جنگ نیز همرزمش شدم و تازه آنجا شخصیت واقعی او را شناختم. 

«صادقی» از دیگر دوستان و همرزمان شهید شاهرخ ضرغام در خصوص تحول شخصیتی این شهید عنوان کرد: محرم 57 که فعالیت‌های انقلابی در جریان بود، شاهرخ پای منبر یک حاج آقایی می‌رود، حاج آقا صحبت از توبه و بازگشت از گناه می‌کند بعد از منبر با هم گفت‌وگو می‌کنند، حاج آقا قصه زندگی او را می‌دانسته می‌گوید اگر می‌خواهی آدم شوی باید بروی مشهد با این کارهایی که کردی بارت سنگین است، اما باید با سه شرط بروی، اگر رفتی تا به تو اجازه ندادند چیزی نگو و ورود نکن تا صاحبخانه را ندیدی چیزی نگو و وقتی امام رضا(ع) را دیدی هر کاری کردی بگو، او برایت نسخه می‌پیچید، شاهرخ بعد از این محرم بود که به مشهد رفت و دگرگون شد.

عنایت شاه خراسان کافه‌گرد جاهلی را به حرّ انقلاب بدل کرد +‌ فیلم

وی به نقل از مادر و برادر این شهید چنین روایت می‌کند که در صحن شاهرخ پله‌ها را سینه‌خیز می‌رود، دم در حرم می‌نشیند تا اجازه بگیرد، آنقدر نشست و اشک ریخت تا خودش را تخلیه کند و در حال اشک ریختن کم‌کم صدایش بلند شد، در حال گریه کردن رو به ضریح کرد و گفت غلط کردم دیگر کافه نمی‌روم، خلاف نمی‌کنم، خسته شدم، خلاصه شاهرخ شروع می‌کند با امام رضا(ع) درددل کردن وقتی توی حال خودش بود، آن‌قدر گریه کرد که لباسش خیس شد. در همان حال می‌بیند پیرمردی ضعیف می‌خواهد به سمت ضریح برود نمی‌تواند، او را قلمدوش می‌گیرد و می‌رود کنار ضریح و در همان حال شروع به توبه و استغاثه و ناله می‌کند.

این همرزم شهید ضرغام با اشاره به اینکه شاهرخ با معرفت، امام را دید، اظهار کرد: شاهرخ وقتی آمد تهران دیگر شد رخ شاه و مغلوب و متحول شد. او انقلابی نبود ولی انقلابی‌ها را دوست داشت، در زمان ورود امام در هیئت فدراسیون کشتی سابق آقای طالقانی و دوستانشان جزء کمیته استقبال از حضرت امام(ره) بودند و دنبال یک سری شخصیت‌های مورد اعتماد به عنوان حفاظت رینگ اول فرودگاه می‌گشتند که شاهرخ همانجا امام را دید و آن نگاه شاهرخ را متحول کرد و ولایت فقیه را با جان خرید، انقلاب که شد می‌رفت پادگان‌ها را تخلیه می‌کرد، از پادگان ارتش تانک می‌آورد دم مسجد، از پمپ‌بنزین‌ها محاقظت می‌کرد و به دنبال حق‌طلبی بود.

عنایت شاه خراسان کافه‌گرد جاهلی را به حرّ انقلاب بدل کرد +‌ فیلم

صادقی ادامه داد: به درگیری‌های کردستان و سیاهکل هم می‌رود، بعد به فرماندهی عاصف شاهمرادی به سوسنگرد می‌روند و از آنجا پیش شهید چمران می‌رود. شهید چمران به او می‌گوید با این هیکل به سمت خرمشهر و آبادان برو که دشمن حمله کرده، بعد از آن به گروه فدائیان اسلام که شهید مجتبی هاشمی فرمانده جنگ‌های نامنظمش بوده می‌پیوندد. شاهرخ با دریاقلی سورانی هم که هم خصلت شاهرخ است رفیق می‌شود. امثال شاهرخ با مردم و نیروهای جهادی حماسه کوی ذالفقاری را می‌آفرینند و در روستای سادات انتقام خون جوانانی که از شلمچه تا آنجا آمده بودند را می‌گیرند، تکیه کلامش این شده بود دروغ نگو آدم می‌شوی.

وی ادامه داد: حتی در بین عراقی‌ها به گروه آد‌م‌خوارها معروف شده بودیم، چون یک روز که کله‌پاچه گذاشته بودیم یکی از اسیران دیده بود و فکر کرده بود کله عراقی را پختیم وقتی آزادش کردیم برای عراقی‌ها تعریف کرده بود و به این جهت آنها از ما می‌ترسیدند.

صادقی در پایان یادآور شد: شاهرخ پای منبر امام حسین(ع) می‌نشیند، در محضر امام رضا(ع) توبه می‌کند، او کسی است که حرّ انقلاب شد، در نهایت در 17 آذر 59 ، پس از اینکه40 شبانه‌روز هر شب به دشمن شبیخون می‌زدیم، نبرد به صبح کشیده شد و او در آخرین شلیک که خواست تانک دشمن را بزند با گلوله دوشکا شهید شد و در همان دشت ذوالفقاری همراه با تعدادی دیگر از همرزمانمان بر اثر بمباران‌های دشمن سوختند و خاکستر شدند و جسدشان هم هیچ وقت برنگشت.

انتهای پیام
captcha