«کُلکنه(پشمالو)» دلش در گرو شاهزاده است، اما نمیتواند واقعیت خود را برایش تعریف کند، واقعیتی که اگر بازگو کند به طور حتم شاهزاده را از دست خواهد داد. اما شاهزاده که از دل او خبر ندارد و نه یک دل بلکه هزاران جان عاشق و شیفته «کُلکنه» شده تا جایی که هر فرصتی برایش مهیا شود، خودش را به او میرساند، رویایی خوش که هیچ کدام از آنها دوست ندارند، تمام شود.
متن بالا قسمتی از یک داستان فولکلور دیار کردستان است، داستانی زیبا برای کودکان که هیچ کجا نوشته یا ثبت نشده است، اما هنوز هم شیرینی آن حس میشود، داستان «کُلکنه و شاهزاده». چنین داستانی در دنیایی به دور از رسانه های تصویری و فضای دیجیتال رشد می کند و فقط هم در همان دنیا مزه خودش را دارد. شاید هم فقط برای آن نسل، نسلی که گوش هایی شنوا برای نجواهای مادرانه داشت.
دایه(ننه) کبری ۸۱ سال دارد و در حاشیه شهر سنندج زندگی می کند. او به خوبی داستانهای فولکلور را میشناسد، به عبارتی دیگر یک پا کارشناس نوستالژیک کودکانه است. داستان کُلکنه،برای سنندجی ها فولکلور اما بسیار نوستالژیک است، یکی از داستانهایی که دایه کبری از نسلها پیش با خود آورده است، او هنگام صحبت در مورد این داستان، مدام میگوید و حسرت کودکی هایش را می خورد. از عشق شاهزاده به کُلکنه میگوید و از پنهان کاری کُلکنه. کُلکنه پریزادی است که به دو شکل ظاهر میشود و شاهزاده همیشه شکل زشت او را میبیند.
دایه کبری می گوید: کُلکنه ابتدا برای اذیت کردن شاهزاده نزد او می آید اما کم کم دل به او می بندد، عشقی که نباید رخ دهد و ارتباطی که بین شاهزاده و پری امکان پذیر نیست.
وی، در مورد منبع داستان میگوید: من خبر ندارم که این داستان از کجا آمده است و در زمان بچگی من هم کسی از منبع آن خبر نداشت، با شوخی می گوید: شاید هم خود پری ها داستان را برای ما آورده اند.
دایه کبری قسمت ابتدای داستان را برایم بازگو میکند و میگوید: شاهزاده ابتدا در مسیری کُلکنه را کنار چشمه ای می بیند، کُلکنه لباسهای شلخته و کهنه به تن دارد و بیشتر خودش را با پوست گوسفند می پوشاند، دلیلی که با عث شده او را کُلکنه صدا کنند، پس شاهزاده دلش برای او میسوزد و او را برای کار به کاخ خود میآورد. مدتها برای شاهزاده کار میکند تا یک شب که مراسم عروسی در کاخ برگزار میشود و کُلکنه با لباسهای زیبا و تغییر چهره در مراسم شرکت میکند، به ناگاه شاهزاده او را میبیند اما نمیشناسد و عاشق و شیفته او میشود. کُلکنه نمیخواهد خود را معرفی کند پس سریع از پشت بام ها به محل استراحت خود برمیگردد و باز هم تغییر قیافه میدهد.
شاهزاده به افراد خود دستور میدهد دختری را که در عروسی دیدم برایم پیدا کنید اما جستجو بی فایده است کسی دختر را نمیشناسد. وقتی روزها میگذرد و شاهزاده از پیدا کردن کُلکنه نا امید میشود، در بستر مریضی میافتد و کُلکنه هم غصه دار او میشود اما چون یک پری است نمیتواند خودش را معرفی کند.
جمال احمدی، مدرس دانشگاه میگوید: در ادبیات ملل، همواره داستانهایی دیده میشود که سینه به سینه نقل شده و کمتر به کتابت درآمده است. این در حالی است که این نوع داستانها، گویای بسیاری از فرهنگ ملل هستند.
وی با اشاره به ادبیات غنی کُردی گفت: در کنار داستانهای زیبا در ادبیات کُردی، بیتهایی هم گردآوری شدهاند که منظومههای مهمی در زبان کُردی هستند، بسیاری از عادات و آداب و فرهنگ کُردی در این بیتها بازتابانیده شده و چون از میان توده عوام برخاسته است، از سلامت خاصی نیز برخوردار است.
این داستانها سینه به سینه آمده اند تا به من رسیدهاند اما به گفته این استاد زبان کُردی، این داستانها سالیان سال بازگو میشدند، بیتها را قوالان و بیتگوها میخواندند. این بیتگوها غالباً حکایتها را در قالب نظم و نثر و آمیختهای از هر دو با صدای بسیار دلنشین و گیرا و حالات خاص خود ادا میکردند و مجالس بزرگان را میآراستند.
این استاد دانشگاه برایم از داستانهای معروف «قهلای دمدم» و «دوانزه سوارهی مهریوان» گفت و افزود: بخشی از آنها نهفتههای ناخودآگاه مردم است و بخشی یک رویداد حقیقی در عرصه حیات یا یک تجربه درونی حاصل از واکنش به جنبههای زندگی فردی و قومی بازگوی حادثهای تاریخی در شرح حال قهرمانان واقعی که به خاطر ارزشهای عالی و انسانی جان باختهاند و یا افتخاراتی نصیب ملت خود کردهاند.
وی گفت: اما برخی هم جنبه تاریخی ندارند مانند «خه ج و سیامهند» و «لاس و خه زال» که از سابقۀ تاریخی برخوردار نیستند. این داستانها غالباً دارای موضوعات حماسی و غنایی هستند. نکته مهم این است که در هر مفهومی که باشند، گویای بسیاری از فرهنگها و آداب و رسوم قوم کُرد است و پژوهش در آنها میتواند به عنوان پژوهشی بنیادی و ریشهای به شمار آید.
معنی فولکلور را فهمیدم و اینکه چه نیروی عجیبی پشت این آثار بوده که طی سالیان طولانی، اجازه از بین رفتن آنها را نداده است، حکایتها، نواها و آوازهای سرزمین مادری من که کم از شخصیتهای پر آوازه هالیوودی ندارند و میتوانند جایی در میان قهرمانان دنیای کودکان و آدم بزرگها، به خود اختصاص دهند.
داستانها و منظومههای فولکلور کردستان میتواند بخش بزرگی از سرگرمیها و ادبیات جذاب امروزی باشد.
گزارش از رضا رحیمی
انتهای پیام