بخش نخست از گفتوگو با سیدکریم موسوی، قاری و مبتهل برجسته با تیتر «حبالحسین؛ پایهگذار مدرسه نوین ابتهال» منتشر شد. در بخش نخست به مباحثی از قبیل، دلایل ماندگاری ابتهالهای طهالفشنی، تحلیل سبک و سیاق تلاوتها و ابتهالهای او و امکان جمع میان ابتهال و تلاوت پرداخته شد.
در ادامه بخش دوم از این گفتوگوی تفصیلی را میخوانید که در آن به مسائلی نظیر چهرههای مؤثر بر طهالفشنی، نقش فرهنگ بر رشد تلاوتها یا ابتهالهای قاریان و اهمیت ابتهال در جهان اسلام پرداخته شده است.
ایکنا- به فضای حاکم بر پیش از طهالفشنی بپردازیم. پیش از او ابتهال تا چه میزان جدی بوده است و اینکه او چه تأثیری بر قاریان و مبتهلان پس از خود داشته است؟
پیش از او نیز مبتهلان بسیار بزرگی در مصر حاضر بودند و نمونه بارز این افراد، علی محمود و سید درویش هستند. به تعبیری میتوان گفت که این هنر از طریق همین افراد به طهالفشنی رسیده است. اما به دلیل اینکه در زمان خواندن طهالفشنی، تکنولوژی و ابرازهای صوتی و بصری پیشرفت کرد، همه این ابزارها در کنار رادیو، کمک کردند تا کار طهالفشنی بهتر و بیشتر به گوش برسد. از این رو باید توجه داشت که اگر طهالفشنی به موفقیتی دست یافته، این موفقیت مرهون تلاشهای علی محمود است.
اما درباره پس از طهالفشنی باید بگویم مسیری که او در ابتهال گشود، به دلیل اجراهای قوی بهنحوی بود که همه را تحت تأثیر قرار داد و شرایط به گونهای رقم خورد که برای قاریان و مبتهلان پس از طهالفشنی ارائه کار جدید دشوار شد. یعنی سال به سال، پدید آمدن یک منشد یا مبتهل برجسته در مصر سختتر شد و دلیلش هم قدرت اجراهای طهالفشنی بود.
ایکنا- به نظر شما آیا باید طهالفشنی را محصول یک نبوغ ذاتی دانست یا او مرهون تلاشهای خود بوده است؟ دیگر اینکه، میتوان به ارتقای ظرفیتهای صوتی پرداخت، اما ارتقای حسوحال چگونه میسر میشود؟
یکی از نکات قابل توجه در این زمینه این است که، افراد با صدای خوب میتوانند خوانشهای درخشانی داشته باشند، اما اگر با این خواندنها حس همراه نباشد، ماندگار نخواهند شد و فقط در یک بازه زمانی محدود این کارها شنیده میشوند. برای نمونه محمد اللیثی با یک حسوحال بسیار فاخر به تلاوت آیات انتهایی سوره آل عمران پرداخته و همین امر سبب شده تا تلاوت ماندگاری از او به یادگار باقی بماند.
نکته دیگر در این زمینه این است که، رسیدن قاری به غنای حسی، وابسته به شرایط فرهنگی جامعه هم دارد، یعنی اگر طهالفشنی توانسته به چنین حسی دست پیدا کند، ظرف زمان و مکان در مصر هم در حصول این نتیجه مؤثر بوده است. در مصر این کارها به خوبی شنیده میشد و از طرفی افرادی به استماع این کارها میپرداختند که ذات درستی داشتند و با علاقه پیگیری میکردند. بر این اساس، یکی دیگر از مؤلفههایی که سبب طهالفشنی به این سطح از موفقیت برسد، فضای حاکم بر کشور مصر بود.
در خوزستان نیز مسئله از همین قرار است؛ یعنی اگر خوزستان و فضای حاکم بر این استان نبود، سیدکریم موسوی هم به سمت ابتهال سوق پیدا نمیکرد؛ زیرا شنوندهای باید باشد که بشنود و به مبتهل یا قاری بازخورد بدهد. به بیان دیگر شنونده برای قاری یا مبتهل حکم میزان را دارد و مسیر حرکت را برای او مشخص میکند. پس خوب خواندن نسبت مستقیمی با سطح شنونده دارد.
در پایان این بخش باید از علاقه وافر شخصیتهای رده بالای سیاسی مصر به طهالفشنی هم سخن به میان آورم. او قاری و مبتهل مورد علاقه جمال عبدالناصر و انور سادات بود. دلیل این محبوبیت هم چیزی نبود، جز اینکه با حس خوب اجرا میکرد.
ایکنا- اینکه فرهنگ بتواند به فعالیتهای هنری قاری یا مبتهل تأثیر بگذارد نکته جالب توجهی بود.
بله، در ایران هم دقیقاً همین رویه را شاهد هستیم. برای نمونه، هنگامی که قاریان ممتاز موفق به کسب رتبه بینالمللی میشوند و سپس به چرخه محافل ورود میکنند، به دلیل بازخوردهایی که از مردم میگیرند، تلاوتشان نیز متحول میشود. اگر این را خودشان بپرسید هم اذعان خواهند کرد. پس جو جامعه و شنوندهها هستند که موجب تکمیل احساسات قاری میشوند.
ایکنا- به مناسبت بحث از طهالفشنی خوب است که به اهمیت ابتهال هم بپردازیم. به نظر شما اهمیت این هنر تا چه میزانی است و چرا در ایران به صورت جدی به آن پرداخته نشده است؟
در حال حاضر ابتهال یکی از مهمترین هنرها محسوب میشود. به همین دلیل است که در کشورهای عربی نیز به این هنر توجه جدی صورت میگیرد و تعداد منشدان و مبتهلان در این کشورها بسیار بیش از قاریان است. حتی تعداد این افراد با کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت میکنند، نیز قابل مقایسه نیست. دلیل اینکه ابتهال تا این حد جدی گرفته شده این است که در حال حاضر ذائقه مردم به نحوی شکل گرفته که ایجاب میکند، چنین آثاری شکل گیرد. بر همین اساس، در کشور ما هم باید به این هنر بیش از پیش توجه شود و شرایط ایجاب میکند که من و امثال من وارد این فضا شویم و متون دینیمان را بخوانیم تا دیگران هم بهرهمند شوند.
صحیفه سجادیه یک متن بسیار مهم محسوب میشود و اگر یک مبتهل نباشد که آن را به خوبی بخواند، چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ همانند این متن، متون بسیار زیاد دیگری هم وجود دارد و برای نمونه اشعار فراوانی داریم که در مدح امیرالمومنین(ع) هستند و میتوان آنها به بهترین شکل خواند.
افزون بر اینها، ادعیه بسیار ارزشمندی هم در اختیار ما قرار دارد و با هنر ابتهال است که میتوان این ادعیه را به زیبایی خواند و در اختیار مردم قرار داد. این متون را میتوان به صورت ابتهال، انشاد یا تواشیح خواند.
یکی دیگر از نکات این است که شرایط جامعه به نحوی شکل گرفته که قرآن کمتر شنیده میشود و در سبد شنوندگی بسیاری از افراد جامعه قرآن وجود ندارد. برای اینکه مردم به قرآن اقبال بیشتری نشان دهند میتوانیم به تولید در زمینه ابتهال و انشاد بپردازیم. اگر ابتهال، انشاد و تواشیح به خوبی و با کیفیت اجرا شود و از طرفی نهادهای فرهنگی نیز بتوانند از این هنر حمایت کنند، میتوان شاهد به وجود آمدن اتفاقهای خوبی بود.
ایکنا- اکنون پرسش این است که آیا ذائقه مردم تعیین میکند که قاری یا مبتهل چه کاری ارائه کند یا هنرمند است که باید ذائقه مردم را بسازد؟ دیگر اینکه، اگر با این نیت که ابتهال مقدمات اقبال مردم به قرآن را فراهم آورد به سمت این هنر برویم، اما پس از آن کسی به تلاوت علاقهمند نشد و فقط ابتهال شنیده شد، تکلیف چیست؟
مگر ما الآن چنین کاری کردهایم که بخواهیم ببینیم نتیجه آن چه شده است؟ کارهایی که در رادیو پخش میشود نیز کارهای ما نیست، بلکه کارهای افراد غیر ایرانی است. اما در همین برنامههای رادیویی و ... شاهد بودهام که مردم با شنیدن انشاد و ابتهال به تلاوت قرآن علاقهمند شدهاند.
در این زمان که انواع موسیقیها و سازها وجود دارد، تنها راه برای حفظ ارتباط مردم با دین و قرآن و اهل بیت (ع) این است که از هنرهایی نظیر ابتهال بهرهبرداری شود. در جامعه اگر یک کار خوب در مدح پیامبر اکرم (ص) اجرا شود، بسیاری از مردم استقبال میکنند و بارها در فضای مجازی دیده میشود؛ چه اینکه اثر «حب الحسین (ع)» طهالفشنی اجرا شده، سبب شده تا مسیحیان هم علاقهمند شوند تا بدانند امام حسین(ع) چه کسی بوده است؟ پس این یک کار ارزشمند برای آشنایی دیگران با امام حسین (ع) است. به همین صورت میتوان مردم را به قرآن هم ترغیب کرد. در ایران هم میتوان این رویه را در پیش گرفت، ولی به شرط اینکه نهادهای مربوط حمایت کنند و رسانه ملی هم بیش از پیش باید به پخش این آثار ایرانی بپردازد.
ایکنا- به نظر شما چه نسبتی میان طهالفشنی و امروز ما وجود دارد؟ بالاخره او یک میراث در تلاوت و ابتهال محسوب میشود و اکنون چه کاربردی برای جامعه قرآنی خواهد داشت؟
به چند دلیل طهالفشنی مبتهل بزرگی بوده است؛ نخست اینکه میتوانست در زمینه موسیقی به فعالیت بپردازد و خوانندگی را پیشه کند. در این صورت از مواهب دنیوی بسیاری از بهرهمند میشد، اما زمینهای را انتخاب کرد که نیاز جامعه بود و به انشاد و ابتهال روی آورد و به مدح پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) پرداخت. بنابر این نخستین درسی که میتوان از طهالفشنی گرفت همین است که باید درست انتخاب کرد و در آن راه ثابت قدم ماند.
در فضای کشور باید ابتهال جدیتر گرفته شود؛ زیرا متون بسیار ارزشمندی داریم که منتسب به اهل بیت (ع) هستند و باید آنها را به واسطه همین هنر به گوش همه برسانیم. دلیل اینکه ابتهال را برای فعالیت برگزیدم نیز همین بود. این تصمیم گرفتنها بسیار اهمیت دارد. من هم میتوانستم خواننده شده و از مواهب دنیوی آن استفاده کنم، اما بنا را بر فعالیت در زمینه آواهای دینی گذاشتم.
افزون بر این، نباید فراموش کرد که همانطور که میان قرآن و سنت افتراقی وجود ندارد در میان تلاوت و ابتهال نیز افتراقی نیست و همراستا با هم هستند و اگر با تلاوت به ساحت قدسی قرآن خدمت میکنیم، باید با ابتهال به اهل بیت (ع) نیز خدمت کنیم.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام