به گزارش ایکنا از اصفهان، الهام سعادت، اسطورهشناس و مدرس دانشگاه در نشست «عروج در شاهنامه، از کیکاووس تا کیخسرو» که روز گذشته، 19 دیماه در محل کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: برای بررسی عروج در شاهنامه، باید از آغاز به کیانیان بپردازیم تا به کیخسرو برسیم. کسی که در شاهنامه عروج موفقی داشته، کیخسرو بوده است. در شاهنامه، ما با کل روایت سر و کار نداریم و نمیتوانیم بسیاری از روایتها را بهصورت کامل متوجه شویم. به همین علت، از منابع هند و ایرانی و بهخصوص «ریگودا» استفاده میکنیم. اقوام هند و اروپایی با هم اشتراکات زبانی و فرهنگی زیادی دارند و ما میتوانیم با استفاده از بعضی منابع به این اشتراکات پی ببریم و از آن برای شناخت شاهنامه استفاده کنیم. بحث ما از ریگودا آغاز میشود و کتابهای مهابهاراتا، سرودههای شیبایی و اوستا را بررسی میکنیم.
وی ادامه داد: اگر برای کشف نشانههایی از کیانیان به ریگودا مراجعه کنیم، با شخصی به نام کاوهاوشنَس مواجه میشویم. خصوصیات این فرد را بعدا میتوانیم در کیکاووس مشاهده کنیم. با ریشهشناسی اسم این شخصیت متوجه میشویم، به معنای فردی است که فن و دانش خواستنی دارد. در ریگودا، این فن و دانش که همه علاقه به داشتن آن دارند، مبتنی بر جادو است. نسل کاوهاوشنس به خدایان میرسد، ولی خود او شخصیتی میانی دارد و نه جزئی از آدمیان است و نه خدایان. در ریگودا ذکر شده که هم آدمیان و هم خدایان به فن کاوهاوشنس نیازمند هستند. هر کس که چیزی در ذهن خود داشت و به آن نیازمند بود، نزد کاوهاوشنس میرفت و او به آن تصویر واقعیت میبخشید. این همان معنای جادو در این متون است.
این مدرس دانشگاه در خصوص این پرسش که «چرا دیوها نزد ایرانیان جنبه اهریمنی و اهورا جنبه مثبت دارد، در حالی که هر دو نزد هندیها جنبه منفی دارند؟» گفت: هند و ایرانیان در سرزمین هند زندگی میکردند و دو دسته خدا داشتند؛ یک دسته دیوها و دسته دیگر اهوراها. تحتتأثیر اتفاقاتی، این دو دسته از هم جدا و دیوها خدایان مقدس هند میشوند و اهوراها از شبه جزیره هند به سرزمین ایران مهاجرت میکنند و در آنجا مقدس میشوند. اهوراها در هند، دشمن بهحساب میآیند و دائم با هم سر جنگ دارند.
وی با بیان اینکه کاوهاوشنس چند قابلیت اصلی دارد، ادامه داد: اولین قابلیت او، زنده کردن مردگان است. دومین خویشکاری او، شهریاری است. کاوه بهگونهای وزیر یا جادوگر اصلی اهوراها محسوب میشود. به دلایلی، روزی پیش پادشاه میرود و به او میگوید اگر قدرت من نباشد، این پادشاهی هم به سرعت از بین میرود. پس تو باید همه تاج و تخت را به من ببخشی. آن پادشاه نیز همین کار را انجام میدهد و هم ثروت خود و هم مقام شهریاری را به کاوه میبخشد. پس کاوه علاوه بر قدرت کاهنی یا جادوگری، مقام شهریاری را هم بهدست میآورد. کاوهاوشنس با افزایش قدرت خود احساس کرد دیگر کسی به قدرت او نمیرسد و به همین علت، خودخداپندار شد. چون این اتفاق افتاد، ویشنو عصبانی شد و او را گردن زد.
سعادت تصریح کرد: خویشکاری سوم کاوه، درمانگری است. برای مثال، در شاهنامه هنگامی که سهراب زخم میخورد، رستم میرود تا برای او نوشدارو بیاورد، اما در هیچ بخش شاهنامه با این نکته مواجه نمیشویم که چرا نوشدارو دست کیکاووس است، ولی در متون هندی متوجه این نکته میشویم. هند و ایرانیها درمانگری را به چند صورت میدانند؛ درمانگری با جادو، درمانگری با گیاهان دارویی و درمانگری با کارد.
وی در خصوص عاقبت کاوهاوشنس گفت: کتابهایی با نام «سرودههای شیوایی» وجود دارد که درباره عاقبت کاوهاوشنس مطالبی بیان میکند. در یکی از روایتها، کاوه در جنگ کشته میشود. در روایت دیگری، شیوا از کاوه خشمگین میشود و بعد از ماجراهایی به درخواست خود کاوه و پایمردی زنش، اوما، کاوه را به ستاره ونوس تبدیل میکند. کاوهاوشنس نامیرا است، اما در این روایت، هم نامیرایی خود را از دست میدهد و هم جادوی خود را.
این مدرس دانشگاه در ادامه به سراغ اوستای قدیم رفت و بیان کرد: هنگامی که از اوستای قدیم صحبت میکنیم، منظورمان گادها است. اوستا بخش بخش بوده و میگویند گادها، سرودههای زرتشت است. در اوستای قدیم، از گروهی با نام «کَویها» نام برده میشود و آنها را همارز بدترین موجودات قرار میدهند. در اوستای نو، از «کیان» نام برده میشود که از شهریاران یعنی نیکترین مردم هستند. دلیل این تناقض آن است که «کیگشتاسب» با زرتشت قرار میگذارند دین او به یک دین حکومتی تبدیل شود. پس این شهریاران که مدافع دین زمانه خودشان هستند، بهعنوان نیکترین مردم روزگار خود شناخته میشوند.
وی ادامه داد: در شاهنامه و اوستا با کیقباد، کیکاووس، سیاوش و کیخسرو مواجهیم. کیخسرو فرزندی ندارد و خودش هم عروج میکند. قاعدتا بعد از او، کیانی دیگری نباید باقی بماند، اما کیانیان دیگری نیز وجود دارند. دلیل این امر آن است که گشتاسب نیاز به نیا دارد و لذا، شجرهنامه جدیدی برای او درست میکنند و در ادامه کیانیان قرار میگیرد.
سعادت به بررسی شخصیت کیکاووس پرداخت و اظهار کرد: خویشکاریهای کیکاووس آن است که قلمرو فرمانروایی را به حد نهایی خود توسعه دهد، هفت اقلیم و سرزمین دیوان را تصرف و عالم خدایان را از آن خود کند. یعنی هم زمین را در حد نهایی خود فتح کند و هم به آسمان برود. کار دیگری که او انجام میدهد، شفا دادن بیماران در کاخهای خود است. عاقبت کیکاووس این است که گاو اوشنه و اوکداد را که محافظ مرز ایران و توران بودند، میکشد و به این ترتیب، نامیرایی خود را از دست میدهد. عروج کیکاووس هم ناموفق است.
وی در ادامه به بررسی نام سیاوش پرداخت و ادامه داد: این اسم دو ریشهشناسی دارد که در یکی به معنای «صاحب اسب نر سیاه» است و دیگری، «کسی که محاسن سیاه دارد». در داستان سیاوش، با دو اسب روبرو هستیم؛ یکی اسبی که پدرش به او هدیه میدهد و دیگری، اسبی که همسرش، فرنگیس به او اهدا میکند. هم مادر و هم همسر سیاوش، نسلشان به پریها میرسد. در کتاب مینوی خرد بیان میشود که سود وجود کیکاووس، زاده شدن سیاوش است و خویشکاری سیاوش، بهدنیا آمدن کیخسرو و ساخته شدن گنگدژ است. این شهر و دژ افسانهای به دست کیخسرو به زمین میآید.
این اسطورهشناس افزود: نام اسب سیاوش، بهزاد است. زمانی که میخواهند سیاوش را به قتل برسانند، او به اسب خود فرمان میدهد تا از کسی اطاعت نکند و در دشت و بیابان باشد تا کیخسرو به سراغ او بیاید. کیخسرو بهدنیا میآید و به دنبال اسب پدر خود میرود. این اسب، بالدار است، هم فهم بالایی دارد و هم حرف میزند. در واقع، کیخسرو به عروجی میرود که سیاوش مقدمات آن را فراهم کرده است.
وی با بیان این نکته که کیخسرو هم از طرف پدر و هم از طرف مادر به تورانیها منسوب است، گفت: هنگامی که شاهنامه را میخوانیم، متوجه میشویم جنگهای میان ایرانیان و تورانیان، خانوادگی است. یکی از خویشکاریهای کیخسرو، به زمین آورن گنگدژ است. کار دیگری که او انجام میدهد، تخریب بتخانه یا جادوگرخانهای در کنار دریای چیچست است. میگویند این دریا معادل دریاچه ارومیه است. آن جادوگرخانه، قلعه بهمن نام دارد. بهمن نماد عقل و خرد بوده و این یعنی قلعه مذکور متعلق به آیینهای گذشته بوده است. آناهیتا به او دستور میدهد که این قلعه را تخریب کند و بهجای آن، آتشکده آذرگشنسب را بسازد. همچنین به او میگوید به فراز کوه اسنوند برو و آتش را از آنجا بیاور. میگویند این کوه همان سهند است. با توجه به این داستان، بهنظر میرسد که قرار است کیخسرو موهبتی را از آسمان به زمین بیاورد.
سعادت اضافه کرد: زمانی که کیخسرو آتش را به زمین میآورد، حلقهای از خسروان تشکیل میدهد. در ادامه، ایزد «وایو» را که همان باد است، به شتر زرد تبدیل میکند و با آن به سفر میرود. باید توجه داشت که عروج کیخسرو در متنهای قدیم، نوعی عروج شِمنی است. در متون جدید زرتشتی، کیسخرو پیش سوشیانس میماند تا در آخرالزمان، گرشاسب را پیدا و او را سوار یک گاو زرد کند و برای جنگ آخرالزمان آماده شود.
وی به تحلیل کلی بحث پرداخت و اظهار کرد: حکمت خسروانی را به کیخسرو نسبت دادهاند. حکمت خسروانی، نوعی فلسفه و شیوه اندیشیدن مخصوص ایرانیان در آن زمان است. یعنی موهبتی که کیخسرو قرار بود بیاورد، همین حکمت خسروانی بود. او با تشکیل حلقه خسروان، سعی در رشد دادن این اندیشه در بین ایرانیان داشت. در این حکمت قرار بود شهریاران ما حکیم باشند و به مرحله حکیمشهریار برسند. این حکمت از طریق آمیخته شدن با آیینهای میانرودانی تحریف شد. در متون قدیم، نگاه خسروانیها به تورانیان شمال شرق و آیینهای تائوتیسمی و تلاششان برای پیوند با طبیعت بوده است، اما در متون جدید، این حکمت به دین تبدیل میشود.
مسعود احمدی
انتهای پیام