به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر روایی قرآن، از سوی آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، امروز 27 اسفندماه در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در این جلسه آیه 51 سوره بقره مورد بررسی قرار گرفت. خداوند در این آیه میفرماید: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ؛ و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد».
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید:
در آیه شریفه «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى ...» خود لفظ «واعدنا» محل اختلاف است. جماعتی گفتند «وعدنا» درست است ولی اکثر گفتند «واعدنا» است. شیخ طوسی میگوید: «فالوعد، و العدة، و الموعد و الميعاد، نظائر. و الوعد في الخير و الوعيد في الشر يقال وعده: وعدا. و أوعده: ايعاداً. و واعده: مواعدة» یعنی همه اینها به یک معناست. ازهری از قتاده نقل میکند: «قرأ أبو عمرو وعدنا بغير ألف، و قرأ ابن كثير و نافع و ابن عامر و عاصم و حمزة و الكسائيّ: واعَدْنا بالألف» پس قرائت مشهور واعدنا است. بعد ازهری میگوید: «وقال أبو مُعَاذ النحويّ: واعدت زيداً إذا وعدك و وعدته، و وعدت زيداً إذا كان الوعد منك خاصّة».
شیخ طوسی در ادامه نقل میکند: «و موسي اسم مركب من اسمين بالقبطية «فمو» هو الماء و «سي» شجر. و سمي به، لأن التابوت ألذي کان فيه موسي وجد عند الماء، و الشجر وجدنه جواري آسية امرأة فرعون و قد خرجن ليغتسلن، فسمي بالمكان ألذي وجد فيه و هو موسي بن عمران بن يصهر بن فاهث بن لاوي بن يعقوب إسرائيل اللّه» یعنی کلمه موسی از دو کلمه مو و سی ترکیب یافته است. مو به معنای آب و سی به معنای شجر است و چون موسی را در بچگی در صندوقچه گذاشتند و در رود نیل رها کردند در یک جایی از نیل کناره گرفت. آنجا جایی بود که هم آب بود و هم شجر بود لذا نام ایشان موسی شد. کنیزان آسیه آنجا حاضر بودند، صندوق را دیدند و برداشتند.
در ادامه شیخ طوسی توضیح میدهد چرا آیه چهل شب گفته، چهل روز نگفته است؛ چون آن زمان وقتی میخواستند روزها را بشمارند براساس شب میشمردند: «و قال: «أَربَعِينَ لَيلَةً» و لم يقل يوماً علي عادة العرب في التاريخ بالليالي، لأن الأهلة تطلع فيها. و اعتمادهم علي الأهلة ... و ذلک حين خلف موسي أصحابه و استخلف عليهم هارون فمكث علي الطور أربعين ليلة و أنزلت عليه التوراة في الألواح».
شیخ طوسی در شأن نزول این آیه بیانی دارد که ما آن را میخوانیم: «و کان سبب عبادتهم العجل ما ذكره إبن عباس. ان السامري کان رجلا من اهل بأكرم. و کان من قوم يعبدون البقر. و کان حب عبادة البقر في نفسه. و کان قد اظهر الإسلام في بني إسرائيل، فلما قصد موسي الي ربه خلف هرون في بني إسرائيل: قال لهم هرون: انكم تحملتم أوزارا من زينة آل فرعون، و امتعة و حلي، فتطهروا منها، فإنها بخس، و أوقد لهم ناراً. و قال لهم: اقذفوا ما کان معكم فيها. فجعلوا يأتون بما کان معهم من تلك الامتعة و ذلک الحلي، فيقذفون به فيها. حتي إذا انكسر الحلي و رأي السامري أثر فرس جبرئيل، فأخذ ترابا من اثر حافره، ثم اقبل الي النار. فقال لهارون يا نبي اللّه القي ما في يدي! قال نعم و لم يظن هرون الا انه كبعض ما جاء به غيره من الحلي و الامتعة. فقذف فيها و قال كن عجلا جسداً له خوار و کان البلاء و الفتنة و قال: هذا إلهكم و اله موسي، فعكفوا عليه و احبوه حبا لم ير مثله قطاً».
معنای عبارت شیخ طوسی این است که سامری اهل منطقهای بود که مردمش گاوپرست بودند ولی در میان بنی اسرائیل اظهار اسلام یعنی دین موسی را کرد. وقتی موسی به میقات رفت و هارون را جانشین خود کرد، هارون گفت از آل فرعون گناهانی بر عهده شماست بیایید این زیورهایی که از آل فرعون به شما رسیده است و حرام است را در آتش بریزید تا بسوزد و گناه شما پاک شود. هارون آتشی برافروخت و گفت طلاها را در آتش بیندازید. آنها هم همه را در آتش ریختند. از آن طرف سامری خاک پای جبرئیل را گرفت و به طرف آتش آمد و به هارون گفت من آنچه در دستم است را مثل بقیه در آتش بریزم؟ هارون فکر کرد در دستش طلاست؛ لذا گفت بریز. بعد سامری به آن خاکی که داخل آتش ریخت گفت به گوسالهای تبدیل شود، بعد گفت خدای شما و موسی همین گوساله است.
این ماجرا مشتمل بر برخی عباراتی است که جز به حرف معصوم ثابت نمیشود و نیازمند روایت معتبر است ولی شیخ طوسی سند روایت را نقل کرده است.
حال روایت معتبر از امام حسن عسکری(ع) را برایتان بخوانم: سامری به نزد نادانان و مستضعفین بنیاسرائیل رفت و به آنها گفت: موسی(ع) به شما وعده داده که بعد از چهل روز بازگردد؛ بیست شب و بیست روز گذشته و چهل روز تمام شده و موسی(ع) بازنگشته است. حتماً موسی(ع) از امر پروردگار نافرمانی کرده و پروردگارتان اراده کرده تا به شما نشان دهد که میتواند خودش به تنهایی و بدون واسطه او شما را دعوت کند و احتیاجی به فرستادن موسی(ع) ندارد. در آن وقت گوسالهای را که خودش ساخته بود به آنها نشان داد. آنها گفتند: چگونه این گوساله میتواند معبود ما باشد؟ سامری گفت: پروردگارتان بهواسطه این گوساله با شما سخن میگوید؛ همانطور که با موسی از ورای درخت سخن میگفت. آنها با شنیدن صدای گوساله که بر اثر وزش باد در آن ایجاد میشد گفتند: پروردگار ما در گوساله است؛ همانطور که در درخت بود و به این ترتیب هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند.
زمانی که موسی(ع) به سوی قومش بازگشت، متوجه گوساله شد و در حضور مردم به آن خطاب کرد: ای گوساله! آیا همانطور که این مردم گمان کردهاند، پروردگار ما در تو حلول کرده؟ گوساله پاسخ داد: ای موسی(ع)، به خدا قسم پروردگار ما از اینکه گوساله یا چیزی مثل درخت یا هر مکان دیگری او را دربرگیرد و بر او مشتمل شود، منزه است. اما سامری گوساله را در کنار دیوار قرار داد و از جانب دیگر از زیر زمین بعضی از پیروان مرتدّ خود را مخفی کرد و آنها دهانشان را بر سوراخ پشت گوساله گذاشته و خود به جای او چنین سخن گفتند: این معبود شما و معبود موسی(ع) است»! اما گوساله به سخن آمد و گفت: ای موسی(ع)، این بندگان خدا بدبخت و مبتلا نشدند مگر به جهت اینکه در درود فرستادن بر محمد و آل محمد(ع) سستی کردند و در دوستی او و وصی او انکار ورزیدند تا اینکه کارشان به جایی کشیده شد که مرا به خدایی برگزیدند. امام(ع) در این هنگام فرمود: حال که خداوند به واسطه سستی در صلوات بر پیامبر اسلام و اهل بیت پاکش(ع) آنها را به گوسالهپرستی مبتلا کرد، چگونه شما از بدبختی بزرگتر و دشمنی با محمد و علی(ع) نمیترسید؛ در حالی که آیات و دلائل آشکار حقانیت آنها را مشاهده کردهاید.
انتهای پیام