به گزارش ایکنا نشست نقد و بررسی کتاب «رضانام تا رضاخان» اثر هدایتالله بهبودی بعد از ظهر امروز، سهشنبه 2 خرداد، با حضور خسرو معتضد؛ مورخ و پژوهشگر تاریخ و سیروس فیضی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در سالن شورای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست داریوش اعظمی، منتقد کتاب و دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه نقد من به کتاب از منظر روششناختی است، گفت: نویسنده هدف از نگارش کتاب را جوی دانسته که رضاخان را قهرمان تصور میکند در حالی که به زعم او این روایت با واقعیتهای تاریخی مطابقت ندارد.
وی افزود: کتاب برخلاف ادعای خود که مدعی است مبتنی بر اسناد و مدارک است هیچ جا بیان نمیکند انگلیسیها در کجا رضاخان را برای سلطنت نشان کردند.
اعظمی اظهار کرد: از بعد روششناختی زندگینامهنویسی یک امر کیفی است تا کمی و نویسنده بایستی به فرد مورد نظر و شرایط فکری و زیسته او نزدیک شود و قضاوت خود را بر آن مبنا شکل دهد.
وی ابراز کرد: در حقیقت نویسنده با یک نگاه پوزیتیویستی بیان میدارد که روس و انگلیس چگونه به روی کار آمدن رضا خان کمک کردند در حالی که روششناختی جدید معتقد است باید همه عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... را مورد بررسی قرار داد اما کتاب بیشتر بر روی عوامل خارجی مانند انگلیس، روس و قزاق بر قدرتگیری رضاخان تمرکز کرده و حتی در بخشهایی از کتاب اساسا رضا خان گم شده است.
اعظمی تصریح کرد: میتوان در واقع کتاب را یک شرح وقایع ساده دانست تا یک کتاب تاریخی تحلیلی.
این منتقد کتاب افزود: نقد دیگر نگاه و درک کلی منفی نویسنده از رضان خان است و حتی با این نگاه، نویسنده برخی جزئیات مانند ارتقای درجه گرفتن رضا خان را با همین نگاه منفی تحلیل میکند.
وی در پایان اظهار کرد: در مجموع نویسنده بیشتر یک روایت سیاسی از زندگی رضا خان ارائه داده تا زندگی زیسته او را تشریح کند.
در ادامه محمدرضا دادگستر، منتقد کتاب و دانشجوی دکترای دانشگاه تهران، در سخنانی با بیان اینکه کتاب بیشتر روایتگر تاریخ نظامی ـ سیاسی در فاصله پیروزی مشروطه تا بیثباتی سیاسی و کودتای 3 اسفند 1299 است، گفت: در واقع رد پای مورد انتظار از رضا خان در کتاب به شدت کمرنگ است.
وی افزود: نویسنده بیشتر رقابت روس و انگلیس در ایران و وضعیت کشور در سالهای پایانی دوره قاجار را بررسی میکند.
دادگستر اظهار کرد: در آن دوره تاریخی در سطح جهانی نیز نهاد ارتش یا در کشور ما قزاقخانه جزو معدود نهادهایی بودند که امکان ظهور دولت از دل آن وجود داشته است.
این منتقد کتاب ابراز کرد: نویسنده گرچه نگاه منفی به رضا خان دارد اما به طور ناخواسته اعتراف میکند که ایران در این برهه کشوری ورشکسته با خزانهای خالی بوده و اکثر نقاط کشور توسط خانها اشغال شده بود و لذا امنیت و اقتدار مرکزی خواست اصلی مردم در آن زمان بود و رضا خان نیز نخستین نهاد مدرن که همان قشون نظامی است را برای تأمین امنیت ایجاد میکند.
وی یادآور شد: در حقیقت مردم در آن دوره دو گزینه بی ثباتی سیاسی یا یک دولت مرکزی ولو مستبد را به عنوان گزینه پیش روی خود داشتند.
پس از آن سیروس فیضی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در سخنانی با اشاره به انتشار کتابهای بسیار زیاد از خاندان پهلوی در سالهای اخیر گفت: غالبا یک سری نگاه مثبت و یک سری هم نگاه منفی به رضا خان دارند و لذا هر یک بخشهایی از زندگی رضا خان را مورد توجه قرار دادهاند.
وی ادامه داد: در دوره رضا خان هم سرکوب نهاد روحانیت و دین و وابستگی به انگلیس را میبینیم هم یک سری اقدامات مثبت مانند ایجاد امنیت. نویسنده نیز به زعم خود تلاش کرده زاویهای از زندگی رضا خان را انتخاب کند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
فیضی اظهار کرد: نویسنده در کتاب رضا خان را کاملا فردی بیهویت و بیاصل و نسب معرفی کرده که کاملا براساس تصادف یا شانس ارتقا پیدا کرده که نگاهی کاملا بدبینانه است.
خسرو معتضد، مورخ و پژوهشگر تاریخ، آخرین سخنران این نشست بود که با اشاره به مطالعه این کتاب گفت: مهمترین و بزرگترین اشکال و نقطه ضعف کتاب اشاره به برخی منابع جعلی مانند خاطرات مادر فرح به عنوان سند و مدرک و در عین حال عدم استفاده از برخی اسناد و کتابهای معتبر است.
وی با بیان اینکه مسئله زندگی خصوصی و کودکی رضا خان امر چندان مهمی نیست، گفت: برای بررسی رضا خان باید دلایل کودتا و ویژگیها جهان در آن دوره را شناخت زیرا در آن زمان در بسیاری از کشورهای اطراف ایران نیز حکومت دیکتاتوری وجود داشت یا در حال شکلگیری بود.
معتضد اظهار کرد: اینگونه نیست که رضا خان صرفا یک آدم لاتی باشد که یکباره به قدرت برسد.
این مورخ با تأکید بر ضرورت تبیین اقدامات منفی و نامطلوب رضا خان به جای روایت دوره کودکی او گفت: از جمله اقدامات منفی رضا خان ثبت و ضبط املاک مردم، ایجاد پلیس سیاسی و کشتار مخفیانه، طمعورزی در مال مردم، تخت قاپو کردن عشایر و تیرباران برخی سران عشایر، ایجاد طبقه نظامیان بلندپایه، دادن اختیارات گسترده به شهربانی برای دخالت در بسیاری از امور، ویران ساختن سیستان با بخشیدن هیرمند به افغانستان، بخشیدن 800 کیلومتر از آرارات، نبود آزادی مطبوعات و به حداقل رسیدن تعداد نشریات است که لازم است حتما به آنها پرداخته شود.
انتهای پیام