«ای مردم، داستان من و شما همانند مردی است که آتشی برای گرمابخشی و روشنایی افروخته و نزدیک است پروانهها در آن افتند. همانگونه که آن مرد سعی میکند پروانهها را حفظ کند، من کمربندتان را میگیرم تا در آتش دوزخ نیفتید، در حالی که شما از دست من میگریزید.» (شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی، ج ۱۲، ص ۴۱۵) این حدیث، روایت اوج دلسوزی و شفقت پیامبری است که در طول مدت رسالت خویش با تلاش و مجاهدت بینظیری که در راه هدایت مردم داشت، نزدیک بود جان خود را در این راه هلاک کند. محبت و عشق او به امتش در وصف نمیگنجید و لطف و شفقتش دیگر تکرار نخواهد شد. بر این اساس و بهمنظور آشنایی بیشتر با عمق محبت همنام گلهای بهاری، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفتوگویی با امیر احمدنژاد، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ خداوند در آیات متعددی از شدت محبت و شفقت پیامبر(ص) به امت خویش سخن گفته است. چند نمونه از این آیات را با توجه به وقایع زمان نزول آنها شرح دهید.
قرآن در مواضع متعددی از محبت و علاقه وافر حضرت محمد(ص) به پیروان خویش یاد کرده و حتی گاهی نسبت به وفور این شفقت و مهربانی که به سلب آرامش و آسایش پیامبر(ص) منجر شده بود، تذکر داده است؛ مثلاً در آیات ابتدایی سوره طه چنین بیان شده: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را اینقدر به زحمت و شفقت بیندازی، ما آن را فقط برای تذکر و بیدار کردن مردمانی که از خدا پروا دارند، نازل کردیم.» این آیات زمانی نازل شد که حضرت محمد(ص) از فرط غم و اندوه ناشی از هدایت و رستگار نشدن امت خویش، شبها خواب را بر خود حرام کرده و روزها همواره دغدغهمند و نگران آنها بود. ایشان در شب، مدت بسیار کوتاهی میخوابید؛ سپس از نگرانی عاقبت امت خویش بیدار میشد، وضو میگرفت، نماز میخواند و با خدای خود در اینباره مناجات و گفتوگو میکرد؛ پس از آن مجدداً زمان بسیار محدودی میخوابید و دوباره با نگرانی شدید بیدار میشد و به مناجات با حضرت حق تعالی میپرداخت.
در آیه سوم سوره شعرا نیز خداوند خطاب به پیامبر(ص) چنین میفرماید: «تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که میخواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمیآورند، هلاک سازی.» و اینگونه به شدت دغدغهمندی پیامبر(ص) نسبت به امت خویش اعتراض کرده است.
نمونه دیگری از مهربانیهای پیامبر(ص) در نحوه مواجهه ایشان با کشتهشدگان دشمن پس از جنگ بدر نمایان شده است. همانطور که در تاریخ ثبت شده، با وجود اینکه در این نبرد، در نگاه اول، تمام شرایط جنگ به نفع دشمنان رقم خورده بود، اما مسلمانان با تدبیر پیامبر(ص) و یاری خداوند پیروز شدند و علاوه بر این توانستند یکی از مهمترین دشمنان اسلام، یعنی ابوجهل را به هلاکت برسانند؛ اما پس از اتمام جنگ و کسب این پیروزی درخشان، پیامبر مهربانیها صحنه جنگ را ترک نکرد و در کنار اجساد دفنشده کفار ایستاد. ایشان مرتب میگریست و از عاقبتی که برای کفار رقم خورده بود، افسوس میخورد. تا این قسمت از ماجرای جنگ بدر در تاریخ ثبت شده است؛ اما خداوند در قرآن کریم آیهای نقل میکند که خواننده متوجه دلیل ترک نکردن صحنه جنگ از سوی پیامبر(ص) و عمق احساس مهربانی و شفقت ایشان حتی نسبت به کافران میشود. خداوند با لحن تندی در آیه ۱۲۸ سوره آلعمران میفرماید: «مسئله عذاب یا بخشش بندگان ارتباطی با تو ندارد و اگر خدا بخواهد، آنها را میبخشد یا عذاب میکند؛ زیرا آنها ستمگرند.» از محتوای این آیه متوجه میشویم که پیامبر(ص) از گناهکاری کفار افسوس خورده و پریشان بوده و خداوند با لحنی محکم از شدت دلسوزی ایشان شکایت کرده است. البته خداوند در این آیه، احساسات سرشار پیامبر(ص) را نیز در نظر گرفته و با ایشان از امکان بخشش کفار سخن گفته است.
نمونه دیگری از این دست آیات آنجایی نازل شد که خداوند با حضرت محمد(ص) از عذابهایی که بر امتهای قبل نازل شده است، سخن گفت و ایشان چنان پریشان و بیتاب امت شد که آرامش و قرار خود را از دست داد. پیامبر(ص) آنقدر نگران عذاب امت خویش بود که دیگر با آرامش به خواب نمیرفت. در این زمان، خداوند آیه ۳۳ سوره انفال را نازل کرد و به پیامبر(ص) اطمینان داد تا موقعی که تو در میان امت خود هستی، آنها را عذاب نمیکنم و اگر آنها استغفار پیشه کنند نیز عذاب الهی را از آنها برمیگردانم. به این ترتیب، نور امید تازهای در دل ایشان روشن شد.
پیامبر(ص) آنقدر در پیشگاه خدا برای بخشش امت خویش، تضرع و التماس میکرد که خداوند در آیه ۵ سوره ضحی چنین فرمود: «آنقدر به تو عطا میکنم که راضی شوی.» در آیات فراوان دیگری، از مهربانیهای پیامبر(ص) سخن به میان آمده و از ایشان با عناوینی همچون «رحمتی برای جهانیان» (آیه ۱۰۷ سوره انبیا)، «حریص بر هدایت مردم»، «رئوف و مهربان نسبت به مؤمنان» (آیه ۱۲۸ سوره توبه) و... یاد شده است.
ایکنا ـ آیا پیامبران قبل از حضرت محمد(ص) نیز اینگونه برای امت خویش دلسوزی و مهربانی میکردند؟
بله. شفقت نسبت به امت فقط مختص پیامبر ختمی مرتبت نبود، دیگر پیامبران بزرگ الهی که در بین انبیا دارای جایگاهی ممتاز بودند نیز همینگونه عمل میکردند. اصولاً از منظر قرآن، پیامبرانی که برای قوم خویش وساطت و دلسوزی نکنند، پیامبران برجستهای قلمداد نمیشوند؛ یعنی خداوند بهمثابه مدیرکل، آنگاه از مدیران زیرمجموعه خود راضی است که آنها برای افراد مجموعه خود دلسوزی و شفاعت داشته باشند و از خداوند، بخشش مجازات و گذر از تقصیرات امت خویش را طلب کنند.
نمونه کامل و اتم این خصلت در شخصیت حضرت ابراهیم قابل مشاهده است. آن حضرت که نماد تسلیم معرفی شده، یک جا در برابر فرمان خدا مقاومت میکند و خواستار لغو فرمان عذاب امتش میشود. برای درک بهتر شدت تسلیم بودن حضرت ابراهیم در برابر خواست خدا به ذکر نمونهای از وقایع زندگی ایشان اکتفا میکنم. آن حضرت به داشتن ذریه صالح بسیار علاقهمند بود. این موضوع از دعاهای مداوم و مکرر ایشان برای طلب ذریه که در آیات متعدد قرآن بیان شده، قابل فهم است. شدت علاقه ایشان به داشتن ذریه صالح به حدی بود که به محض نائل آمدن به مقام امامت، خطاب به خداوند در آیه ۱۲۴ سوره بقره، چنین میگوید: «از ذریه من چه؟: (آیا امام و پیشوایی برمیگزینی؟)
ابراهیمی که به داشتن نسل صالح و خادم الهی علاقهمند بود، تا سن پیری بهدلیل ناتوانی و مشکل همسرش، سارا، فرزندی نداشت؛ اما در این مدت، هیچگاه به ازدواج مجدد فکر نکرد تا هنگامی که خود سارا پیشنهاد ازدواج ابراهیم با خدمتکار خود، هاجر را مطرح کرد. ابراهیم پس از ازدواج با هاجر، صاحب فرزندی شد که تمام عمر در آرزوی داشتن آن بود؛ اما به محض تولد فرزند، خداوند به او وحی کرد که این نوزاد و مادرش را از بینالنهرین به وادی غیرذیزرعی ببرد و خود برای انجام ادامه مأموریت الهی برگردد. ابراهیم بیدرنگ این فرمان الهی را اجرا و کودک و مادر را در سرزمینی خشک و بیآب و علف رها کرد. پس از این ماجرا حدود ۱۷ سال، هیچ خبری از خانواده خود نداشت تا اینکه روزی تصمیم گرفت به دیدار آنها برود. در هنگام ورود به همان سرزمین در کمال تعجب با شهری بسیار آباد مواجه شد که ساکنان آن مردمانی متدین، مهربان و خداپرست بودند و هنگامی که از دین ایشان سؤال کرد، آنها پاسخ دادند که ما بر دین ابراهیم هستیم و این دین را از اولین ساکنان این منطقه یعنی اسماعیل، فرزند حکیم ابراهیم و همسرش، هاجر آموختهایم.
ابراهیم با خرسندی تمام و ادای شکر الهی به سراغ خانواده خود رفت؛ اما در همان شب، پس از تحمل سالها دوری و هجران با رؤیایی عجیب در خواب مواجه و مأمور به ذبح فرزند خود شد. وقتی این موضوع را با اسماعیل در میان گذاشت، او با طیب خاطر، امر الهی را پذیرفت و هر دوی آنها از این آزمایش الهی سربلند بیرون آمدند. پس از این رخداد، ابراهیم تصمیم گرفت اسماعیل و همسرش هاجر را همراه خود به محل سکونتش، بینالنهرین ببرد؛ اما با خود میاندیشید که بعد از هجرت اسماعیل و هاجر، چه آیندهای در برابر مردم این منطقه قرار دارد؟ آیا بدون حضور آنها، مردم همچنان خداپرست خواهند ماند؟ از اینرو، فرزندش را برای ساخت مسجدی فراخواند و با هم شروع به کار کردند. ابراهیم در حین کار، دعاهای زیبایی میخواند که در سوره بقره به آنها اشاره شده است: «خداوندا من از فرزند و همسر خویش در راه هدایت مردم گذشتم، تو نیز برای این قوم رسولی بفرست که آیات تو را در بین آنها بخواند و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاک و پاکیزه گرداند.» و به سبب همین دعای ابراهیم بود که خداوند، محمد ختمی مرتبت را در این سرزمین به رسالت مبعوث کرد.
آنچه بیان شد، از تسلیم محض بودن حضرت ابراهیم(ع) در برابر اوامر الهی حکایت میکند؛ اما زمانی همین ابراهیم در واکنشی دور از انتظار، در برابر حکم الهی مقاومت کرده و آن وقتی است که خداوند بهوسیله فرشتگان، حکم عذاب قوم لوط را که تحت نظارت حضرت ابراهیم(ع) بودند، به او اطلاع داد و ابراهیم بسیار ناراحت شد. اندوهگین شدن او در حالی بود که این فرشتگان قبل از ابلاغ حکم عذاب، پیام شادیبخش عطای فرزندی به نام اسحاق را به سارا و ابراهیم با خود آورده بودند. ابراهیم که همواره در برابر فرامین الهی تسلیم مطلق بود، با صدور این حکم همراهی نکرد. قرآن در آیهای با محتوای عجیب و تکاندهنده، صحنه مخالفت ابراهیم را گزارش میکند: «او با ما راجع به قوم لوط به مجادله پرداخت.» مجادله در لغت به معنای گفتوگوی انتقادی شدید بین دو طرف است؛ یعنی ابراهیم نه با فرشتگان، بلکه با خود خدا به مجادله پرداخت.
امام صادق(ع) در روایتی این مجادله را چنین نقل کرده است: «ابراهیم به سوی صحرا رفت و بعد از اقامه نماز اعتراض جدی خود را به حکم عذاب با خدا مطرح و آنقدر بر این تقاضا اصرار و پافشاری کرد که فرشتگان بر او نازل شدند و پیام آوردند که: «يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ؛ اى ابراهيم، از اين چون و چرا روى برتاب كه فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى خواهد آمد كه بىبازگشت.» (هود، ۷۶)
بدیهی است که خداوند نه تنها بابت این مجادله از ابراهیم ناخشنود نیست، بلکه در تمجید از شخصیت او در آیهای از قرآن کریم، ابراهیم را به سبب داشتن سه صفت «حلیم» به معنی بردبار، «اواه» به معنی دلسوز و «منیب» به معنی بازگشتکننده به سوی خدا ستوده است؛ حال آنکه پیامبرانی همچون یونس که قوم خویش را در موقع عذاب رها کردند، نه تنها گرفتار عذاب الهی و حبس در شکم ماهی شدند، بلکه هیچگاه این عمل آنها تأیید نشد.
ایکنا ـ آیا پیامبر اسلام(ص) نیز بهمنظور شفاعت و وساطت برای امت خویش در برابر اجرا و ابلاغ فرمانی از فرامین الهی مقاومت کرده است؟
بله. آن هنگام که خداوند حکم ابلاغ جانشینی و ولایت علی بن ابیطالب(ع) را نازل کرد، پیامبر(ص) در برابر اعلام آن مقاومت کرد و دچار تردید شد؛ چراکه میدانست مدعیان قدرت آمادهاند تا بعد از ایشان با تشکیل لابیهای قدرت به این مرکب هجوم ببرند و آن را غصب کنند. طبیعی بود که ریاست و رهبری طیف گستردهای از قبایل عرب که تا قبل از بعثت پیامبر(ص)، پراکنده و غیرمتحد بودند و در پرتو اسلام و درایتهای پیامبر(ص)، زیر پرچمی واحد جمع شده بودند، بسیار وسوسهانگیز بود و افراد زیادی به کسب این قدرت عظیم چشم دوخته بودند. در سوره مجادله که در ترتیب نزول، قبل از آخرین سوره نازل شده (مائده) قرار دارد، به این مطلب اشاره شده و از انتظار طالبان قدرت برای مرگ پیامبر(ص) سخن به میان آمده است.
پیامبر(ص) به همین دلایل پیشبینی میکرد که بعد از رحلت ایشان بر سر جانشینیشان در میان امت اختلافهای فراوانی به وجود آید و مسلمانان در معرض آزمایش سختی قرار گیرند. پیامبر(ص) میدانست که تعداد زیادی از امت او وارد معامله تبادل قدرت میشوند و آخرت خویش را به آن میبازند؛ لذا از خداوند عاجزانه تقاضا میکرد که امتش را در این زمینه آزمایش نکند؛ زیرا بسیاری از آنها از این آزمایش الهی، سربلند بیرون نخواهند آمد و دچار تفرقه و دودستگی خواهند شد؛ اما اراده و مشیت الهی بر این بود که امت پیامبر(ص) تفاوت میان حضرت علی(ع) با بقیه صحابه را درک کنند و به جایگاه مبرز و ممتاز ایشان در جانشینی پیامبر(ص) و ولایت بر امت ایمان آورند.
مقاومت و چانهزنی پیامبر(ص) در ابلاغ این حکم، هنگامی بهتر درک میشود که وقایع آخرین سفر حج ایشان بیشتر واکاوی شود. پیامبر(ص) در طول این سفر خطبههای متعددی ایراد کرد که یکی از معروفترین آنها، خطبه ایرادشده در سرزمین منا بود. در این خطبه، سخنرانی پیامبر(ص) دارای ترجیعبندی قابل تأمل است. ایشان مدام پس از بیان چند جمله، عبارت «هل بلغت» را ادا میکرد و از مردم درباره ابلاغ فرامین الهی تأیید میگرفت. پیامبر(ص) در این خطبه، مباحث متعددی همچون حقوق زنان، مراعات یتیمان و... را مطرح و پس از بیان هر کدام، تأیید ابلاغ آن را از مردم درخواست میکرد و همه جمعیت که عاشق ایشان بودند، پاسخ میگفتند: «بلی یا رسول الله.» آنگاه پیامبر(ص) رو به آسمان میکرد و میفرمود: «خداوندا، تو شاهد باش که من پیام را ابلاغ کردم.»
از بررسی متن این خطبه، این نکته قابل استقصا است که موضوع ابلاغ در این سخنرانیها برای حضرت محمد(ص) اهمیت ویژهای داشت. بر همین منوال تا پایان ایام حج، این سفارشها و ابلاغها ادامه یافت تا اینکه در روز ۱۸ ذیالحجه و در محلی به نام غدیر که قرار بود کاروانیان از یکدیگر جدا شوند، این آیه نازل شد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد، به خلق برسان که اگر نرسانی، تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکردهای و خدا تو را از شر مردمان محفوظ خواهد داشت و دل قوی دار که خدا کافران را به هیچ راه موفقیتی راهنمایی نخواهد کرد.» (آیه ۶۷، سوره مائده).
حال این سؤال در ذهن هر کسی ایجاد میشود که چرا با وجود آنکه در این سفر، حضرت محمد(ص) بسیار دغدغه ابلاغ داشت و در خطبههای خود، مرتب خداوند را بر ابلاغ فرامین الهی شاهد میگرفت، با نزول این آیه مواجه میشود و خداوند چنین هشداری به او داده است که اگر ابلاغ نکنی، رسالت و وظیفه خویش را انجام ندادهای؟ این چه ابلاغی بوده که خداوند در ادامه آیه به پیامبر(ص) قوت قلب میدهد که ما تو را از مردم حفظ خواهیم کرد و نگران عکسالعمل آنها نباش. با مراجعه به روایات درمییابیم که آیه ذیل در روز عرفه و در صحرای منا بر پیامبر(ص) نازل شده و ایشان مأمور به ابلاغ آن بوده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.» بسیاری از مفسران بر این باورند که پیامبر(ص) باید در روز عرفه مصداق اکمال دین و اتمام نعمت را اعلام میکرد؛ اما از شدت شفقت و مهربانی برای امت خویش و نگرانی بسیار بابت پیروز و سربلند نشدن مسلمانان در این آزمایش، امر و خواسته خدا را انجام نداد و در اینباره از خداوند تقاضای لغو این آزمایش و درگذشتن از امت خویش را داشته است.
الههسادات بدیعزادگان