روز جهانی عدم خشونت از جمله مناسبتهایی است که در سراسر جهان گرامی داشته شده و نشانگر تلاشهایی است که ملتها، جوامع و حکومتهای مختلف برای کاهش خشونتهای مختلف بین افراد بشر در جهان انجام داده و میدهند.
روز جهانی عدم خشونت همزمان با امروز، 2 اکتبر(۱۰ مهر ماه)، روز تولد مهاتما گاندی گرامی داشته شده که به نوعی تجلیل از این چهره ضد استعماری هندی نیز هست. گاندی شخصی بود که با مبارزه بدون خشونت و از طریق مدنی موفق شد مردم هند را که از اقوام، مذاهب و باورهای گوناگون تشکیل میشدند حول یک هدف یعنی استقلال هند از بریتانیا گرد هم آورد. به دلیل همین جنبه نمادین مبارزه بدون خشونت گاندی، سازمان ملل در 15 ژوئن 2007 بر اساس قطعنامه A/RES/61/271 مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز 2 اکتبر را به عنوان روز جهانی عدم خشونت انتخاب و نامگذاری کرد.
این روز فرصتی است برای انتشار پیام عدم خشونت، از طریق آموزش، آگاهی عمومی و تأکید مجدد بر تمایل به فرهنگ صلح، مدارا و تفاهم. این روز موقعیت بسیار خوبی برای ترویج مفاهیمی مانند آزادی، صلح، عدم خشونت و شادی در بین همه کشورها و مردم است.
اما سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که انسان امروز تا چه اندازه به این روز و اهداف آن وفادار بوده و شرایط جهانی امروز تا چه حد مطابق با جهان بدون خشونت بوده است؟
مهاتما گاندی حداکثر تأکید را بر عدم خشونت و صلح داشت. نخستوزیر اسبق هند، جواهر لعل نهرو پنج اصل اساسی برای برقراری صلح و آرامش در جهان اعلام کرده که به آنها اصول پانچشیل (Panchsheel) نیز گفته میشود.
این پنج اصل اساسی، پنج اصل اساسی همکاری متقابل میان کشورهایی با نظامهای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای ایجاد آرمانهای رفاه انسانی و صلح جهانی، احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت و عدم انجام اقدامات تهاجمی علیه یکدیگر است: در مسائل داخلی یکدیگر دخالت نکنید، سیاست برابری و منفعت متقابل را دنبال کنید و به سیاست همزیستی مسالمتآمیز ایمان داشته باشید.
اعتقاد بر این است که اگر جهان از پنج نکته فوق پیروی کند، صلح و آرامش، عدم خشونت و ثبات در همه جای جهان برقرار خواهد بود.
حقیقت این است که امروز انسان به طور ناامیدکنندهای روزبهروز از این آرامش و خشونت دورتر میشود. تنها در اروپا جنگ روسیه و اوکراین که به مدت یک سال و نیم به طور مستمر ادامه دارد و گسترش تجارتهایی که به دلیل این جنگ در حوزه تسلیحات و تجهیز دو طرف ماجرا، صلح و عدم خشونت را بیش از پیش در قاره سبز که دو جنگ بزرگ را در قرن گذشته به خود دید، فراری داده است. جنگ اوکراین و روسیه در حال نزدیک شدن به دو ساله شدن است و به مانند همه جنگهای بشریت افراد غیرنظامی و بیگناهان دو طرف اولین قربانیان را در این جنگ تشکیل میدهند. جنگی که در حال تبدیل شدن به نبردی فرسایشی و در نهایت نابودی همه زیرساختهای دو کشور از نظر اجتماعی و اقتصادی است.
در خاورمیانه دیگر صحبت در مورد جنگ یمن و مصائب انسانی آن به خصوص در مورد کودکان یمنی تبدیل به یک موضوع تکراری شده است. بنا بر گزارشهای صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) یمن همچنان یکی از بزرگترین بحرانهای بشردوستانه در جهان است و بیش از 11 میلیون کودک در این کشور به یک یا چند نوع کمک بشردوستانه نیاز دارند. پس از هشت سال درگیری، سیستمهای اجتماعی _ اقتصادی ملی یمن همچنان در آستانه فروپاشی کامل هستند، در حالی که درگیری، جابجایی در مقیاس بزرگ و شوکهای آب و هوایی مکرر خانوادهها را در برابر شیوع بیماریهای واگیر آسیبپذیر کرده است. میلیونها کودک به آب سالم و سرویسهای بهداشتی دسترسی ندارند و این کشور همچنان با شیوع منظم وبا، سرخک، دیفتری و سایر بیماریهای قابل پیشگیری با واکسن مواجه است.
در آفریقا، جهانیان هر از چندگاهی شاهد جنایتهای گروهای افراطی مانند الشباب، القاعده و جندالله در قبال غیرنظامیان هستند و به بردگی گرفتن زنان و کودکان و استفاده از کودکان و نوجوانان به عنوان کودک سرباز تبدیل به امری عادی در این قاره شده و به نظر میرسد که همچنان راهحلی برای پایان این روند و آغاز توسعه همه جانبه کشورهای این قاره وجود ندارد.
در این میان وضعیت هند به عنوان زادگاه مهاتما گاندی در زمینه خشونت قابل تأمل است. هند به عنوان کشوری که همواره در تاریخ به همجواری و زندگی پیروان ادیان مختلف معروف است، چند سالی است که به دلیل سیاستهای حزب حاکم بر این کشور که مروج هندوگرایی افراطی است، شاهد فشار بر اقلیتهای مختلف این کشور مانند مسیحیان و مسلمانان شده است.
دلایل زیادی برای بروز این وضعیت وجود دارد اما شاید بتوان از عدم باورپذیری به نقش صلح در زندگی بشر در بین دولتمردان و رهبران دنیا یاد کرد. متأسفانه این عدم باورپذیری به بیفایده و هزینهبر بودن خشونت باعث شده که به بهانههایی مانند ملیگرایی، عدالتجویی و مبارزه با نفوذ خارجی، رهبران و سیاستمداران کشورهای مختلف خشونت را تئوریزه و انجام آن را توجیه کنند. این رهبران و سیاستمداران حتی از سوءاستفاده از متون دینی چشمپوشی نکرده و در حالیکه همه ادیان الهی و حتی آئینهای بشری بر پرهیز از خشونت و کمک به همنوعان تأکید دارند، با افراطگرایی دینی برای پیشبرد اهداف سیاسی و شخصی خود استفاده میکنند.
در جامعه بشری امروز خشونت واقعیتی فراگیر است که به طرز ظالمانهای تار و پود واقعیت را پاره میکند. از سوی دیگر، خشونتپرهیزی پارادایم کاملی از زندگی است حتی عمیقتر از این خشونت همهجانبهای که در زندگی بشر امروز وجود دارد. خشونتپرهیزی و داشتن جهانی بدون خشونت نیرویی است برای دگرگونی، عدالت و رفاه. این روشی قدرتمند برای به چالش کشیدن و غلبه بر خشونت بدون استفاده از خشونت و نیز تغییر خلاقانه و حل تعارض برای پرورش جایگزینهای عادلانه و صلحآمیز است. باید این راهکار را گسترش داد زیرا راهبردهای غیرخشونتآمیز مؤثرتر از راهبردهای خشونتآمیز برای حل مشکلات و معضلات جامعه بشری امروز هستند.
یادداشت از محمدحسن گودرزی
انتهای پیام