تقابل غرب و شرق در هویت و تربیت فرزندان
کد خبر: 4181256
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۱
یادداشت

تقابل غرب و شرق در هویت و تربیت فرزندان

مسئله عجیب تقابل فرهنگ غرب و شرق است، در کنوانسیون جهانی حقوق کودک همه موضوعات مطرح شده این است که والدین برای فرزندان چه کار‌هایی بکنند، حتی یک مورد هم نیست که فرزند چه باید بکند. در صورتی که در اسلام هر دو طرف وجود دارد.

تقابل غرب و شرق در هویت و تربیت فرزندانبه گزارش ایکنا؛ ساجده اخوان، پژوهشگر فلسفه تعلیم و تربیت در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است، به موضوع تأثیر فرهنگ غرب در تربیت فرزندان و سبک زندگی اسلامی پرداخت. در ادامه این یادداشت را می‌خوانید.

مجله سلامت خانواده در سال ۲۰۰۵ در آمریکا نتیجه تحقیقی را این گونه اعلام کرد که؛ کسانی که پاکدامنی خود را حفظ می‌کنند؛ نسبت به دیگران ۵۰ درصد بهتر زندگی می‌کنند و طلاق نمی‌گیرند، ۲۰ درصد درآمد بالاتری دارند و ۱۵ درصد مدارج تحصیلی را بهتر پشت سر می‌گذارند و موفق‌ترند. این تحقیق بر روی ۷۰۰۰ مرد و زن انجام شده بود. تحقیق دیگری هم توسط انجمن روانشناسی آمریکا انجام شده که به موج سوم فمینیسم در مورد عروسک‌های باربی و برتس هشدار داده بود.

همان طور که می‌دانید، ما در فرهنگ، دوایر متداخله داریم. نمی‌توانیم بگوییم اقتصاد از فرهنگ جداست، همه با هم رشد می‌کنند. انجمن روان‌شناسی آمریکا در هشدار خود گفت: این عروسک‌ها که اندام‌هایشان بزرگ‌تر از اندام‌های کودکان ماست و اندام جنسی دارند، فعالیت‌های جنسی در دختران و پسران را ترویج می‌کنند. این تحقیق با تحقیق دیگری موازی شد که نتیجه آن این گونه بود؛ه دختران هفت تا یازده ساله دچار بیش‌فعالی جنسی هستند. این تحقیق حتی در خاورمیانه هم همین نتیجه را داده بود. همه این‌ها باعث شد که موج چهارم فمینیسم روی کار بیاید.

وقتی کودک ما به جای این که کلمه زیبای ماما را بشنود و صفت مادری و رحمانیت در او پرورش پیدا کند، رژ لب، صورت آرایش کرده، گونه و لب برجسته، جوراب ساق کوتاه و دامن کوتاه و... را می‌بیند، از همین جا بر او تأثیر مستقیم دارد تا به دوران بالاتر می‌رسد. در دوران بلوغ هم جریاناتی مثل پاورگرل و... ایجاد شده برای این که به دختران نشان دهند، قدرت آن‌ها هم مثل قدرت پسرهاست. این هم باز از تأثیرات مستقیم فمنیسم است. آن قدر دختر را تنزل دادند و پایین آوردند که مجبور شود بگوید من بالاتر هستم.

در ابتدای جهانی‌سازی و وقتی ما به جهان متصل شدیم، افکار دیگران و زن‌هایی که همین حقوق هم به آنها داده نمی‌شد، در ما تأثیر گذاشت. ما قبلاً چیزهایی داشتیم که آن را فراموش کرده‌ایم. مادر‌ان ما داشته‌های خیلی کمی داشتند، حساب بانکی‌شان پر نبود، حقوق برابر نداشتند، ولی راضی بودند. قرن اخیر را قرن اضطراب نامگذاری کرده‌اند و در مورد ریشه‌های اضطراب کار می‌کنند و تا به حال به این نتیجه رسیده‌اند که مهمترین علت اضطراب، نداشتن احساس خوشبختی و داشتن احساس ناخوشنودی است. این احساس رضایت را مادران دهه اول ما داشتند، چون ایثار می‌کردند، چون فداکاری می‌کردند. مادر ما راضی بود، آرامش داشت، فرهنگ بهتری را در خانه القا می‌کرد، ولی حقوق برابر نداشت، حساب بانکی نداشت، خیلی چیز‌ها را از دست می‌داد، ولی پای میز دادگاه زندگی نمی‌کرد؛ لذا باور‌ها و خاستگاه زن باید تغییر کند.

در سبک زندگی جدید که ترویج می‌دهیم خاستگاه تغییر نمی‌کند، فقط رقابت به وجود می‌آید. اینکه چه کنم در ولنتاین شوهرم برایم ساعت و جواهر بخرد؟ این رقابت را ما، به وجود آورده‌ایم. اگر این را نهادینه کنیم که چگونه شوهرداری کنم که رضای خداوند در آن حاصل شود؟ چه فرزندی را تربیت کنم که سرباز امام زمان باشد؟ این سبک زندگی اسلامی، همسرداری و مادری اسلامی می‌شود. این که ما می‌گوییم اسلامی نیست.

مسئله عجیب تقابل فرهنگ غرب و شرق است، در کنوانسیون جهانی حقوق کودک همه موضوعات مطرح شده این است که والدین برای فرزندان چه کار‌هایی بکنند، حتی یک مورد هم نیست که فرزند چه باید بکند. در صورتی که در اسلام هر دو طرف وجود دارد. روایتی از پیامبر(ص) وجود دارد که می‌فرمایند، اگر نماز مستحبی می‌خوانید، پدرتان صدایتان کند، نباید نماز را قطع کنید؛ اما اگر مادر صدایتان کند، باید نماز را قطع کنید و کلام او را اجابت کنید. پس طرف دوم قضیه هم در اسلام خیلی مهم است.

اگر فقط یک طرف را نگاه کنیم مثل انسانی است که سرش کوچک است و دست و پایش زیاد رشد کرده است، پس دیگر نمی‌تواند سیستماتیک و ارگانیک پیش برود، بلکه دینامیک پیش خواهد رفت و او هم تبدیل به مادری می‌شود که تعادل ندارد، به همین دلیل است که در دهه سوم تعادل مادری به هم ریخته است.

انتهای پیام
captcha