به گزارش خبرنگار ایکنا، مراسم افتتاحیه هفتمین کنگره علوم انسانی اسلامی و ششمین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی، امروز دوشنبه 22 آبان ماه، در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
غلامعلی حداد عادل؛ رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رئیس شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، در این کنگره به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید؛
خوشحالم که با برگزاری این کنگره و این نوع مجامع، یاد علوم انسانی اسلامی همچنان حفظ و اهمیت آن متذکر میشود. برگزاری این کنگره در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران هم معنا و پیامی دارد و آن اینکه انتظار از فرهنگستان علوم این است که در حوزه علوم انسانی هم سرمایهگذاری کند. بنده از آن جهت که در چهارده سال گذشته مسئولیت شورای تحول و ارتقای علوم انسانی را بر عهده داشتهام و در ماههای اخیر خواهش کردهام این مسئولیت از شانه بنده خالی شده و نیروی تازه نفسی این مسئولیت را برعهده بگیرد بنابراین در جلسه امروز با تکیه بر این تجربه چهارده ساله نکاتی را عرض میکنم.
لزوم نقد انسانشناسی غربی
در سودمندی این قبیل همایشها شکی ندارم چون طرح مسئله شده و مقالات متعددی خوانده میشود اما اگر تصور کنیم با برگزاری همایش، وضعیت علوم انسانی در دانشگاهها تغییر میکند اشتباه میکنیم چون دانشگاهها دهها سال است ریلگذاری خاصی در علوم انسانی دارند لذا تحول خاصی در علوم انسانی صورت نگرفته است. معتقدم در حال حاضر تمدن اسلامی وجود ندارد و اگر مقام معظم رهبری میفرمایند باید به تمدن نوین اسلامی دست پیدا کنیم بدین معناست که باید حضور تاثیرگذاری در همه جهات دنیای معاصر داشته باشیم.
پنجاه و چند سال پیش که تازه به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفته بودم استاد ما احمد فردید، تک جملههای به یاد ماندنی داشت که در خاطرم مانده است. ایشان میگفتند صورت و ماده همه تمدنهای غیرغربی، تبدیل به ماده برای صورت تمدن غربی شده است یعنی تمدن کنونی در جهان غرب، همه تمدنهای دیگر را به زیر تسلط خود درآورده است. این حرف کاملا درستی است چون رسیدن به تمدن اسلامی به معنای خروج از این وضعیت است و رسیدن به این هدف با علوم انسانی غربی میسر نیست. حقیقت این است که در تمدن غربی، انسانبنیادی یعنی اومانیسم حاکم است. از دوران رنسانس به این سو، دوگانهای در تمدن غربی شما گرفته که باید انسان یا خدا را انتخاب کنید و اگر انسان قرار است روی پای خودش بایستد باید در مقابل خدا قرار گیرد و این تصور ایجاد شده که دین آمده که له شدن را به تو یاد دهد و اگر مفهوم مطلق و مقدس آزادی در غرب را بشکافیم متوجه میشویم که منظور آنها مقابله با عبادت است یعنی ما نمیخواهیم بنده باشیم. نکته دیگر اینکه در تمدن اسلامی پارادایم یا ابرانگاره، خداوند است و این پارادایم در تمدن غربی، انسان است.
آگوست کنت معتقد به خدا نبود اما کلیسایی درست کرده بود که خدای آن انسانیت بود و دینِ انسانیت ایجاد کرده بود یعنی قبول کرده بود که باید دستاویزی برای بشریت وجود دارد که انسان به آن تکیه کند لذا معتقد به پرستش انسانیت بود. بعدها عدهای گفتند این هم فرقی با خدا پرستی ندارد. کار به جایی رسید که در اندیشه نیچه، صحبت از خدا نیست بلکه صحبت از ابرانسان است که وی انسان کامل را انسانی میداند که نمیخواهد گلهوار زندگی کند بلکه آزادی خود را به مفهوم کامل کلمه، به ظهور میرساند. به چنین دیدگاهی هم نقدهایی وارد است و مهمترین نقد همین وضعیت انسان معاصر است. مثلاً امروزه صدها میلیون انسان از سراسر جهان میگویند مردم مظلوم فلسطین را نجات دهید اما کسی توجه نمیکند.
چرا باید به سمت علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم
در قرآن کریم آمده است: «وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛ و هر که را خدا نور (علم و معرفت و ایمان) نبخشید هرگز (جان) روشنی نخواهد یافت» (نور/ 40) اینها نشان میدهد ما باید به سمت علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم اما مسئله این است که چگونه باید چنین کاری انجام دهیم. در این راستا باید ابتدا مشکلات را بیان کنیم. در عرصه عمل باید کارهای زیادی انجام شود چون در علوم انسانی اسلامی نمیتوانیم صرفا به کلیات توجه کرده و فقط علوم انسانی موجود را نقد کنیم. الان سوال این است که اسلامی شدن روانشناسی به چه معناست؟ اگر میگوییم روانشناسی موجود از غرب آمده و میخواهیم آن را اسلامی کنیم باید کارهای زیادی انجام دهیم. در بقیه علوم هم باید چنین کاری انجام شود و در این راستا باید فلسفه اسلامی شدن هر علمی را تبیین کنیم تا دانشجو بفهمد که مثلاً کشف قوانین طبیعت به معنای انکار خدا نیست و وی تمدن غربی که کشف قوانین طبیعت را به معنای مقابله با خدا میدانند را نقد کند.
این کار باید به نحوی باشد که در عرصه عمل تاثیر خود را نشان دهد و راه حل اسلامیسازی در هر یک از علوم انسانی مشخص شود. معتقدم باید آرام آرام از مبانی نظریِ عام، عبور کرده و تا پشت در خانهِ عمل و راه حل برسیم. ما در این عرصه ضعیف هستیم و بنیه اسلامی ما در این چهل و چند سال، هنوز به جایی نرسیده که عدهای این علوم غربی و جامعه ایران و معارف اسلامی را بشناسند و بر پایه مبانی جهان بینی اسلام به دانشمندان حقوق، جامعه شناسی، تاریخ و ... راه را نشان دهند. علاوه بر این مسائل، چنین کاری بسیار گسترده و سنگین است.
چهارده سال پیش که بعد از تذکر مقام معظم رهبری به صورت جدیتر وارد این کار شدیم شورایی را تشکیل دادیم تا تصمیماتی در زمینه علوم انسانی اسلامی اتخاذ شود اما بنده در این چهارده سال به این نتیجه رسیدم که چنین کاری با یک شورا و دبیرخانهِ دو سه نفره امکانپذیر نیست و نیازمند لوازم اجرایی گستردهای است و البته کارشکنیهای زیادی هم در این زمینه وجود دارد. با چنین وضعیتی که تمدن ساخته نمیشود. مسلمانان صدر اسلام چگونه تمدن ساختند؟ آیا ما مثل آنها کار میکنیم.
زمانی یک عرب مسلمان از مدینه راه میافتاد و به بخارا و سمرقند و هند میرفت تا اسلام را گسترش دهد. آنها به این کار ایمان زیادی داشتند بنابراین کار ما هم بسیار سنگین است در حالیکه همه بودجهای که برای یک سال به تحول در علوم انسانی اختصاص دادهاند سه میلیارد تومان بوده است در حالیکه فقط برگزاری یک همایش حدود یک میلیارد تومان هزینه دارد. امیدواریم در این دولت و وزارت علوم فعلی، حداقل کارگروههایی که ذیل شورای تحول در علوم انسانی شکل گرفته همانند کارگروههای سایر رشتهها مورد توجه قرار گیرد و حق الجلسه اعضای این کارگروهها پرداخت شود.
علوم انسانی حال خوبی ندارد
نکته دیگر اینکه ما تغییراتی در محتوای درسی و آموزشی ارائه داده و برای حدود ۱۴۰ رشته چنین کاری انجام دادیم. در حال حاضر حدود ششصد کتاب درسی جدید به اقتضای مصوبات خودمان در دست تالیف داریم اما باید دستمزد اساتیدی که چنین کاری انجام میدهند را به موقع پرداخت کنیم. حتی انتشاراتیها از جمله سمت، برای انتشار مشکل مالی دارند و وقتی سراغ آنها میرویم میگویند برای هزینه کاغذ سراغ وزارت ارشاد بروید؛ بنابراین باید مشوق کافی برای پژوهشگران جهت فعالیت در چنین عرصهای وجود داشته باشد.
اگر واقعا میخواهیم علوم انسانی ما اسلامی و بومی شود باید اقداماتی اساسی انجام شود. برای مثال لازم است ذکر کنم آقای مصباحیمقدم؛ مسئول کارگروه اقتصاد ما در شورای تحول در علوم انسانی هستند و بعد از چهار سال برنامه آوردند و گفتند اقتصاد اسلامی و اقتصادِ ایران، در دانشگاهها فقط دو واحد اختیاری تدریس میشود بنابراین تبدیل به هشت واحد اجباری شد اما نیازمند منبع و کتاب هم هست. معتقدم که باید پژوهشکده مستقلی به نام پژوهشکده مطالعات تحول در علوم انسانی ایجاد و افرادی جدید برای مدیریت آن بیاوریم که به چنین کاری معتقد باشند و به صورت تمام وقت کار کنند تا تحولاتی در علوم انسانی رخ دهد چون علوم انسانی در شرایط کنونی حال خوبی ندارد لذا شورای تحول در علوم انسانی و دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال مشورت هستند و جلساتی هم با وزارت علوم داریم تا انشاءالله تحولات بیشتری صورت بگیرد. امیدواریم خیر باشد هرچند که دلم شور هم میزند.
انتهای پیام