از آن هنگام که فردوسی طوسی کار سترگ به نظم درآوردن تاریخ باستانی ایرانیان را به انجام رساند، تا امروز که هزار سال از آن سپری شده است، همواره بحث از آیین و دین خود فردوسی نقل محافل ادبی بوده است. در عصر شاعر، او را رافضی میدانستند که گویا با انکار خودش روبهرو شد. بعد از آن، در عصر سلجوقیان سنی مذهب او را سنی سست دینی میدانستند و در عصر صفویان از او شیعه دوازده امامی تمام عیاری ساختند، تا آنکه در دوران جدید، نلدکه و مستشرقان اروپایی که آیین کهنسالتر زرتشتی را بیش از اسلام میستودند، وی را زرتشتی دانستند.
در نهایت، آنچه که روشن است آنکه تأثیر حکیم ابوالقاسم فردوسی بر زبان و فرهنگ ایرانی چنان ژرف، و ردپای وی بر اندیشه و هویت مردمان ایران زمین چندان پایدار و برجسته بوده است که تمام نظامهای فکری مستقر ناگزیر شدهاند فردوسی را نیای خود و از خویش بدانند و این خود نشانهای است از قدرت و شوکت فردوسی در قلمرو معنا. چراکه در این عرصه، تأسیس گرانیگاههایی که آیندگان خویشتن را بدان بیاویزند و خود را بنا به آن تعریف کنند، برترین پیروزیهاست.
در همین خصوص و به مناسب اول بهمن ماه و زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی، خبرنگار ایکنای خراسانرضوی، با علیرضا قیامتی، شاهنامهپژوه و استاد ادبیات فارسی، گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانیم:
در نگاه فردوسی دین به معنای اخلاق است، چراکه او اخلاق را نتیجه و رهاورد دین میداند و معتقد بود که دین برای برپایی اخلاق به وجود آمده است. از نگاه فردوسی اخلاقگرایی به معنای خردورزی، دادگری و آزادمنشی است. همچنین در کتاب شاهنامه فردوسی قریب به 1000 بیت نیایش وجود دارد که میتواند ارتباط ما با فضای دینی را بیشتر کند و پیوندی میان دین و خودمان ایجاد کند.
این موضوع نشاندهنده آن است که نگاه فردوسی، کاملاً نگاهی یکتاپرستانه و ایرانی است. با توجه به اینکه آموزههای انسانی، محور همه ادیان است و همه آنان سعی دارند که انسان را به کمال اخلاق برسانند، جوهره و چکیده آن را میتوانیم در شاهنامه ببینیم، چراکه مهمترین سخن شاهنامه فردوسی این است که انسانها نباید یکدیگر را آزار دهند.
همچنین بزرگترین سفارش فردوسی به داد و دهش کردن است، یعنی تا جایی که میتوانیم به دیگران ببخشیم و توجه داشته باشیم و همچنین غم و اندوه آنان مورد توجهمان باشد. فردوسی معتقد است باید به آسیبدیدگانی همچون کودکان یتیم، زنان سرپرست خانوار و از کار افتادگان توجه داشته باشیم.
فردوسی در اشعار و شاهنامه خود تأکید میکند که دروغ نگوییم، حسادت نکنیم و کینه، خشم و غرور نداشته باشیم، بلکه سعی کنیم تا به خردورزی و دانشاندوزی برسیم و به میهندوستی فکر کنیم و همه چیز را از یزدان پاک خود بدانیم. حتی فردوسی در کتاب شاهنامه خود معتقد است که زور و قدرتی که رستم از آن برخوردار است، باید در راستای کمک به خلق و در راه خداوند از آن استفاده کند.
شاهنامه یکی از سیاسیترین آثار ادبی جهان است و کمتر کتابی وجود دارد که به اندازه فردوسی راهکارهای فرمانروایی و راه حکومتداری را در کتاب خود آموزش دهد. میتوان گفت تقریباً آنچه که حکومتها باید برای اداره کشور خود انجام دهند. در شاهنامه بهطور کلی به این موضوع اشاره شده است و به اینکه چگونه میتوانیم یک کشور را به آبادانی برسانیم، کاملاً پرداخته شده است.
برای نمونه باید به کاروانسراها که راههای مهم ارتباطی بودهاند یا سدها، منابع طبیعی و زیستبوم باید توجه زیادی داشته باشیم. همچنین به مسائل شادمانی، فرهنگی، نشاط و پویایی جامعه دقت کرده است که باید حکومتها آن را برای مردم در طول زمان پدید آورند. فردوسی معتقد است که باید در هر محلهای، آموزشگاه و درمانگاه ساخته شود و این موضوع نشاندهنده آن است که وی به بهداشت و آموزش مردم اهمیت داده است.
همچنین فردوسی در شاهنامه خود آموزش داده است که مردم چگونه میتوانند جامعه خود را از گناه و خلاف پاکیزه بدارند و حتی صفتهایی که سفیر یک کشور باید داشته باشد، بازگو میکند، به طوری که اگر امروز قرار باشد برای یک سفیر خوب صفتهایی بهکار برده شود، یک مورد هم نمیتوان به صفاتی که فردوسی نام برده است، اضافه کرد. فردوسی به دلیل اینکه سفیر نماینده ملت محسوب میشود و پیام یک ملت را به کشورهای دیگر منتقل میکند به ویژگیهای سفیر به صورت جامع پرداخته و معتقد است سفیر یک ملت چنان جایگاهی دارد که حتی در هنگام جنگ میان ملتها نباید به او آسیبی وارد شود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جامعه آرمانی از نگاه فردوسی جامعهای است که سراسر آن صلح، دوستی و مهرورزی باشد، یعنی به گونهای باشد که همگی دست یکدیگر را بگیرند و در واقع دادگری همیشه حرف اصلی را بزند.
انتهای پیام