کد خبر: 4280860
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۷
نگاهی به زندگی‌نامه شهدا/ ۳۲

فرازهایی از زندگی سردار شهید «حسین امین‌مقدم»

حسین امین مقدم سال ۱۳۶۱ به عضویت شورای فرماندهی سپاه درآمد و مسئولیت بسیج مستضعفان شهرستان کاشمر به عهده حسین قرار گرفت. در عملیات خیبر فرمانده تیپ امام صادق (ع) بود و در همان عملیات در ۵ اسفند سال ۱۳۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر پاکش در آرامگاه مدرس در شهرستان کاشمر آرام گرفت.  

حسین امین مقدمبه گزارش ایکنا به نقل از روابط‌ عمومی اداره‌‌کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان‌‌رضوی، حسین امین مقدم نهمین روز از آذرماه سال 1336 در شهرستان کاشمر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در کاشمر گذراند. برای اخذ مدرک دیپلم به مشهد رفت و همان جا برای شرکت در آزمون ورودی دانشگاه آمادگی کافی را پیدا کرد. آغاز دوران جوانی حسین، با سقوط دوران ستم‌شاهی پهلوی و پیروزی انقلاب امام خمینی و مردم ایران مصادف شده بود و او هم علی رغم اشتغال به تحصیل، از خیل انقلابیون جدا نماند.

سال 1356 پس از کسب مدرک دیپلم، در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه پذیرفته شد و ورودش به دانشگاه آغاز فصل جدیدی از زندگی مبارزاتی حسین بود. در دانشگاه تبریز با دانشجویان و طلاب مبارز آشنا گردید و فعالیت‌های سیاسی‌اش علیه رژیم، شکل جدی‌تری به خود گرفت. در واقعه 11 دی‌ماه قم و 19 بهمن 56 تبریز نقش بسزایی داشت و مدت‌ها تحت تعقیب بود.

بعد از پیروزی انقلاب و آغاز انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دوساله دانشگاه‌ها گردید، این شهید فرصت را برای خدمت بیشتر مغتنم دانست و به کاشمر بازگشت. مسئولیت تشکیل هیئت هفت نفره جهادی سازندگی جنوب خراسان به او محول شد. جذب نیرو برای خدمت در جهاد، تشکیل کمیته‌های مختلف، بررسی روستاها و تهیه شناسنامه‌ای برای هر کدام از آن‌ها جهت تسریع در انجام اقدامات عمرانی از جمله خدمات حسین در جهاد سازندگی بود.  
 
سال 1361 به عضویت شورای فرماندهی سپاه درآمد و مسئولیت بسیج مستضعفان شهرستان کاشمر به عهده حسین قرار گرفت. وی در قسمت طرح و عملیات لشکر 5 نصر مشغول خدمت شد و در عملیات‌های مختلف از جمله والفجر 4 شرکت داشت. وی در عملیات خیبر فرمانده تیپ امام صادق(ع) بود و در همان عملیات در تاریخ 5 اسفند سال 1362 در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر پاکش در آرامگاه مدرس در شهرستان کاشمر آرام گرفت.

دستگیری از کهنسالان به نقل از پدر شهید

از سال دوم ابتدایی به بعد به منزل روحانی نابینا محله می‌رفت. دستش را می‌گرفت و او را به مسجد می‌برد. گاهی هم در انجام کارهایی که کمی مشکل بودند، به حاج آقا کمک می‌کرد. این کمک‌ها فقط معطوف به حاج آقا نبود و هر وقت به مسجد می‌رفت، به پیرمردها کمک می‌کرد.  اگر در راه مسجد کسی وسیله سنگینی به همراه داشت، برایش حمل می‌کرد و کلا این روحیه از زمانی که سنین کودکی را پشت سر گذاشته بود در او می‌دیدیم. من زمین کشاورزی داشتم و حسین وقتی به سنین نوجوانی رسید تا جایی که می‌توانست به من کمک می‌کرد.

ورزش و تزکیه به نقل از خواهر شهید

با وجود اینکه مشغله کاری او زیاد بود، اما از هر فرصتی برای برنامه کوهنوردی استفاده می‌کرد. اوایل تصور می‌کردم که حسین این برنامه برای ورزش و تفریح انجام می‌دهد، اما به مرور دانستم که طی این برنامه جلسه تفسیر و تدبر در قرآن برگزار می‌شود و او این برنامه را برای هدف مهم‌تری برگزار می‌کرد. او نسبت به آموزش ما هم بی تفاوت نبود. صبح‌ها بعد از نماز با من و خواهرانم، آموزش دفاعی کار می‌کرد و می‌گفت: «شما که به راهپیمایی می‌روید باید با این آموزش‌ها آشنا باشید تا در صورت لزوم برای حمایت از خودتان آن‌ها را به‌کار بگیرید.»

انتهای پیام
captcha