
طی دهههای اخیر،
مطالعات قرآنی دچار تحولاتی بنیادین شده و رویکردهای نوینی در این عرصه شکل گرفته است که تلاش دارد قرآن را نه صرفاً بهعنوان یک متن دینی، بلکه بهمثابه منبعی نظری برای گفتوگو با علوم مختلف بشناسد. یکی از مهمترین این رویکردها،
مطالعات میانرشتهای قرآن است، حوزهای که هدف آن ایجاد تعامل علمی و مفهومی میان دادههای قرآنی و نظریههای علوم انسانی و تجربی است.
این رویکرد، قرآن را وارد عرصهای میکند که در آن زبان تفسیر سنتی با زبان نظریهپردازی علمی پیوند میخورد و امکان گفتوگوی واقعی میان دین و علم فراهم میشود. در شرایطی که جامعه امروز با پرسشها، چالشها و شبهات تازهای در حوزههای مختلف روانشناسی، جامعهشناسی، مطالعات زنان و... مواجه است، بازخوانی قرآن در قالبی علمی و میانرشتهای میتواند راهی مؤثر برای پاسخگویی به این نیازها باشد. با این حال، مفهوم مطالعات میانرشتهای هنوز برای بسیاری از پژوهشگران و علاقهمندان روشن و دقیق نشده است و همین ابهام، مانع از شکلگیری گفتوگویی اصیل و عمیق میان قرآن و علوم دیگر شده است. در همین خصوص، خبرنگار ایکنای خراسانرضوی گفتوگویی با محمدمهدی آجیلیان مافوق، عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز انجام داده است که در ادامه میخوانیم:
ایکنا ـ مطالعات میانرشتهای قرآن به چه معناست؟
مطالعات میانرشتهای قرآن را میتوان از یک منظر، سطحی از سطوح دانش تفسیر دانست، اما این حوزه در عین حال تفاوتهایی اساسی با تفسیر به معنای سنتی یا حتی مدرن آن دارد. وقتی سخن از مطالعات میانرشتهای به میان میآید، در واقع از تعامل و گفتوگوی میان دو رشته علمی صحبت میکنیم. مطالعات میانرشتهای قرآن، اصطلاحی است که در فضای علمی و فرهنگی رواج یافته، اما در واقعیت مفهوم دقیقی ندارد.
در یک مطالعه میانرشتهای اصیل میان قرآن و علم، در واقع میان یکی از علوم برآمده از قرآن مانند دانش تفسیر و یک رشته علمی، مثلاً روانشناسی، گفتوگویی رخ میدهد. در این فرآیند، هر دو طرف دیدگاهها و نظریات خود را تبیین میکنند و سپس در مرحله گفتوگو، اصلاح، همافزایی، رشد و ارزیابی متقابل اتفاق میافتد.
یک مطالعه میانرشتهای قرآن بهعنوان ایدئولوژی و علم روانشناسی اساساً امکان وقوع ندارد، مگر آنکه بخشی از قرآن را به گونهای صورتبندی کنیم که در قالب نظریهای قرآنبنیاد (روانشناسانه)، با نظریه روانشناسی گفتوگو کند، به تعبیر دیگر، نمیتوان صرفاً یک سوره از قرآن را با یک نظریه علمی وارد تعامل میانرشتهای کرد، چرا که قرآن در این سطح، متنی ایدئولوژیک با ساختار خاص خود است، در حالیکه نظریه علمی بر پایه روششناسی متفاوتی شکل گرفته است.
برای تحقق گفتوگوی واقعی میانرشتهای، لازم است که از یک سو، نظریهای شکلگرفته و پخته از دادههای قرآنی در اختیار داشته باشیم و از سوی دیگر، نظریهای علمی بهعنوان طرف مقابل قرار گیرد. برای نمونه، در حوزه نظریهپردازی درباره جایگاه اجتماعی زنان، میتوان مدعی بود که رویکرد اسلام و قرآن به سطحی از نظریهپردازی رسیده که قابلیت ورود به گفتوگو با نظریههای علمی در دانش خانواده را دارد. در اینجا، دادههای قرآنی صرفاً در سطح تفسیر باقی نماندهاند، بلکه به نظریهای دینی تبدیل شدهاند و از همین رو امکان گفتوگوی علمی میانرشتهای برای آنها فراهم است، اما نمیتوان به همین سادگی مدعی شد که سورهای مانند سوره نساء با یک نظریه فمینیستی غربی قابلیت گفتوگو دارد. تا زمانی که محتوای سوره به صورت علمی استخراج، تبیین و صورتبندی نظری نشود، چنین تعامل میانرشتهای ممکن نیست، در واقع، دادههای قرآنی باید چنان توسعه یابند که قابلیت نظریهپردازی پیدا کنند تا بتوانند وارد تعامل میانرشتهای شوند، در مطالعات میانرشتهای قرآن، هیچیک از دو طرف بر دیگری برتری ندارد و این فرآیند بر پایه گفتوگو استوار است و پس از ارائه نظریات از سوی هر دو طرف، زمینه برای رشد و همافزایی فراهم میشود.
ایکنا ـ چرا باید قرآن را با رویکرد میانرشتهای مطالعه کرد؟
ایدئولوژی اساساً کارکردی توصیهمحور دارد، اما در جامعه امروز که افراد، بهویژه جوانان، نسبت به توصیه و نصیحت حساستر و گریزندهتر شدهاند، این کارکرد با چالش مواجه شده است و در مقابل، زبان علم دارای رویکردی تبیینی است و به تبیین درست و نادرست میپردازد.
برای کاهش مقاومت مخاطبان در برابر آموزههای ایدئولوژیک، میتوان قرآن را در قالبی علمی و نظری بازخوانی کرد تا امکان همزبانی با مخاطب فراهم شود، برخی از گزارهها و دادههای قرآنی در سطحی صرفاً ایدئولوژیک بیان شدهاند، اما بخشهایی دیگر از آنها هنوز منتظر تبیین و صورتبندی نظری هستند. یکی از ابزارهایی که میتواند این تبیین را ممکن سازد، مطالعات میانرشتهای است، چرا که در این چارچوب، نظریهای دینی میتواند وارد گفتوگو با نظریهای علمی شود.
اگرچه گزارههای اعتقادی قرآن ثابت هستند، اما این به معنای آن نیست که ما باید همان گزارهها را با همان فرم و زمینه تاریخیشان بازتولید کنیم، این گزارهها میتوانند در چارچوب گفتوگو با علم قرار گیرند و در سطحی نظری پاسخگوی مسائل معاصر باشند. هنگامیکه از قرآن در برابر مسائل و شبهات روز سخن میگوییم، در واقع قرآن را وارد گفتوگو با پرسشها، چالشها و نظریههای روز کردهایم تا از موضع خود به تبیین بپردازد و در نهایت، این مخاطب است که میزان پذیرش آن تبیین را درک و تحلیل میکند.
یکی از اصلیترین ضرورتهای مطالعات میانرشتهای نیز همین است؛ دین و قرآن قابلیت نظریهپردازی عمیق دارند و میتوانند وارد تعامل با نظریههای علمی شوند، در این فرآیند، گاه ممکن است پایههای یک نظریه علمی با چالشهایی از سوی دین مواجه شود و به نقد کشیده شود.
ایکنا ـ جایگاه مطالعات میانرشتهای قرآن در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا نهادهای دانشگاهی و حوزوی به این مطالعات توجه کافی داشتهاند؟
در دوران معاصر، نسبت به گذشته دغدغهمندی بیشتری در این حوزه پدید آمده است و تمایلاتی برای تولید علوم انسانی با بنیادهای قرآنی دیده میشود، اما واقعیت آن است که تاکنون علوم انسانی قرآنبنیان بهطور واقعی شکل نگرفته و یکی از دلایل این وضعیت آن است که برخی پژوهشگران، بهجای ایجاد تعادل میان دو علم، صرفاً میان دادههای ایدئولوژیک قرآن و نظریههای علمی تناظری سطحی برقرار کردهاند و در نتیجه، خروجی نهایی فاقد ویژگیهای میانرشتهای بوده است که این مشکل تا حد زیادی به ضعف در شناخت دقیق مفهوم مطالعات میانرشتهای بازمیگردد.
متأسفانه در زمینه تفسیر قرآن و نظریهپردازی از متن دینی، خلأهای جدی وجود دارد و برای رسیدن به مطالعات میانرشتهای اصیل، ابتدا باید نظریات قرآنی را بهطور دقیق استخراج، استنباط و الگوسازی کرد و سپس آنها را وارد تعامل با سایر علوم کرد.
انتهای پیام