به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، حجتالاسلام والمسلمین رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع، در نشستی با عنوان «دین علی؛ تحلیل تاریخی یک تعبیر» که امروز 21 خرداد ماه در محل جهاددانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، ضمن تبریک اعیاد قربان و غدیر، اظهار کرد: این ایام به نوعی متعلق به امام علی(ع) است. بحث امروز در دو بخش ارائه میشود که بخش اول، مقدمهای برای ورود به بخش دوم است. طبق تجربههای مطالعاتی بنده که مدعی دقت کامل آن نیستم، مباحث مربوط به تاریخ، تحلیل و تفسیر پیدایش فرقههای اسلامی، دو دوره تاریخی را شامل میشود. دوره نخست تا قرن چهارم، و با اندکی تسامح تا قرن پنجم ادامه مییابد؛ دوره دوم از آن پس تا پیش از ۱۰۰ سال اخیر است.
وی با بیان اینکه تا قرون چهارم و پنجم، فرقههای بزرگ اسلامی تأسیس شدند، گفت: بهجز شیعه و اهل حدیث، در قرن چهارم دو فرقه بزرگ دیگر بهنام اشاعره و ماتریدیه شکل گرفتند. فرقه معتزله نیز به همین دوره بازمیگردد. از قرن پنجم به بعد، فرقه بزرگ جدیدی شکل نگرفت و تنها فرقههای کوچکتر، ذیل فرقههای پیشین پدید آمدند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع تصریح کرد: در دوره تداوم، مذاهب بزرگ بهتدریج دچار تغییرات عقیدتی شدند. مثلاً ماتریدیه در ترکها امتداد یافتند و اهل حدیث که در قالب حنابله بودند، به مسیر خود ادامه دادند. اما در این دوره، فرقه بزرگی تأسیس نمیشود. در فقه نیز چهار مذهب عمده تا قرن سوم وجود داشت که تا قرن پنجم تثبیت شده و پس از آن مذهب جدیدی شکل نگرفت.
جعفریان با اشاره به اینکه حنابله در دوره جدید با حمایت سعودیها، مرام فقهی مستقلی را پیریزی کردند، افزود: در دوره تداوم، مذاهب کوچکتری در درون مذاهب بزرگتر شکل گرفتند، ولی ترکیب کلی تغییر نکرد. این تحولات داخلی نظیر کرامات اولیاء نیز بر دیدگاه مذاهب تأثیر میگذارد.
وی ادامه داد: درون اشاعره اختلافات محلی و موردی بهوجود آمد. در شیعه نیز مذاهب کوچکتری شکل گرفتند که در دورههای مختلف ظهور و افول داشتند. گاهی شخصیتی برجسته در امامت مطرح میشود، گاهی متن کلامی مهمی نگاشته میشود که مورد پذیرش همگان قرار میگیرد، و گاهی یک پادشاه، مذهبی را رسمی اعلام میکند.
این استاد دانشگاه تهران تأکید کرد: در دوره تداوم، دیگر تأسیس مذهبی نداریم. دوره تأسیس حالتی افراطی و تند دارد، اما دوره تداوم به اعتدال میرسد. مذاهب در این مرحله به نقطهای بینابین میرسند که تسلط بیشتری بر جامعه پیدا میکنند و کسی به دوره تأسیس بازنمیگردد.
وی افزود: تسنن و تشیع از نظر زاویه معرفتی سه گرایش را تجربه کردهاند: نخست گرایش به نص دینی که تفکری اخباریمحور است. در این رویکرد، آنچه از نصوص دینی بهویژه احادیث آمده، اساس باورهاست. دوم گرایش عقلگرایانه که در تسنن به معتزله و در تشیع به برخی اصحاب امام صادق(ع) منسوب است. سوم گرایش صوفیانه یا غلوآمیز است که نه به اخبار پایبند است و نه مفاهیم عقلی؛ بلکه نوعی برداشت باطنی و قلبی دارد که گاه رنگ افراطی به خود میگیرد.
جعفریان ادامه داد: این سه رویکرد در تاریخ اسلام همواره با یکدیگر در تعامل، رقابت یا تقابل بودهاند. در تسنن، گرایش عقلگرایانه بعد از قرن هشتم تضعیف شد و اهل حدیث احیا شدند. افراد عقلگرا ممکن است احادیثی داشته باشند، صوفیان نیز حدود هزار حدیث دارند و اخباریها بخش عمده استدلال خود را بر احادیث بنا میکنند. همه این گروهها به نحوی گزینش میکنند.
وی بیان کرد: زمانی که گزینش صورت میگیرد و به متن نهایی تبدیل میشود، استدلالها بر اساس آن بنا میگردد. از این نقطه به بعد، تاریخ تبدیل به گردش ادواری رویکردهای مختلف در قالب مذاهب کوچکتر میشود. این فرآیند باید در نهایت به اجماع برسد تا مقبول واقع شود.
جعفریان با اشاره به شریعتگرایی آیین یهود، گفت: آیین یهود مبتنی بر فقه است و شاید هیچ دینی به اندازه آن شریعتمحور نباشد. مسیحیت، برخاسته از یهودیت، اما تمایلات عرفانی دارد و اجرای احکام شریعت را ضروری نمیداند. در مقابل، اسلام راه میانهای است که برخی احکامش شریعتگرایانه است و برخی دیگر جنبه باطنی و اخلاقی دارد.
وی افزود: تصوف در قرون دوم و سوم رشد کرد و بین گرایشهای صوفیانه و شریعتگرا، ترکیبهای متعددی شکل گرفت. خطبا به صوفیه خرده میگرفتند که برداشتهایشان بیپایان است و نه تابع نصوص و نه تابع استدلال عقلی هستند. حکومتها چارچوبهای قانونی را ترجیح میدادند و فقها پشتوانه فکری آنان بودند. باطنیگری که ابزار آن تأویل است، یکی از مسائل مهم تاریخ اندیشه اسلامی است. اهل حدیث و اخباریها همواره با آن مخالفت داشتهاند. در تشیع نیز تقیه، یکی از عواملی بود که باطنیگری را تقویت کرد. تفکر عرفانی که با زبان فارسی پیوند خورده است.
وی با بیان اینکه مفهوم امروزین تقیه بیشتر سیاسی است، اظهار کرد: بسیاری از تأویلگرایان، تقیه را امری زبانی میدانستند؛ به گونهای که فرد طوری سخن بگوید که برداشتهای متفاوتی از آن شود. تفکر عرفانی که با زبان فارسی پیوند خورده، در زبان عربی جنبه بیانی و بلاغی بیشتری دارد. نمیتوان صرفاً بر ظاهر سخن توقف کرد؛ در شیعه نیز در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد.
این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: گاهی تلاش میشود تا شیعه اصیل را اعتدالی و معتزلی نشان دهند. ۳۰ سال پیش در نمایش شیخ مفید، رهبری نامهای دادند که او را بنیانگذار تشیع معقول معرفی میکردند. شیعه قرون دوم و سوم، امامت را اصل میدانست و امام را معیار تشخیص حق از باطل میدید. برخی همچون مدرسی معتقد بودند قرآن تحریف نشده، اما افرادی مانند امیر معزی معتقد به تحریف قرآن بودند و میگفتند بخشهایی از آیات که اسلام اصیل را معرفی میکرده، از دست رفته است.
وی افزود: مذهب اخباری متعلق به قم بود و نماد آن افرادی چون شیخ صدوق و کلینی هستند. سؤال این است که روایت اعتدالی قویتر بوده یا روایات غلوآمیز؟ تا اوایل قرن پنجم، شیخ مفید اشاره میکند که غلات وجود دارند، اما دیگر در بغداد و کوفه نیستند و در مناطق دورافتاده به فعالیت ادامه میدهند.
جعفریان ادامه داد: تقابل دو گرایش غالی و ضدغالی به این صورت پیش رفت که غلات به دلیل باطنیگری، متهم به کفر شدند؛ زیرا از ظاهر دین عدول کرده بودند، اگرچه امامان را در اوج تقدس میدیدند و دین را حول محور امام تعریف میکردند. شیعیان امامی در بغداد باقی ماندند. ری که مرکز تسنن ایران بود، از قرن هفتم بهتدریج در اختیار شیعیان قرار گرفت و مذاهب رقیب از میان رفتند.
وی خاطرنشان کرد: غلات به شریعت پایبند نبودند. مراکز رسمی مذهبی برای افرادی بود که با حکومت سازگار بودند و از اجماع مسلمانان خارج نمیشدند. غلات و خوارج این اجماعات را قبول نداشتند. اما اکثریت مسلمانان در کلیات به اجماعاتی دست یافتند و غلات از کوفه به مناطق دیگر کوچ کردند.
جعفریان تصریح کرد: برخلاف تصور عمومی که شیعه اعتدالی را مهمتر میداند، شیعهای که روایت اصلی آن باقی مانده، شیعه قمی و اخباری است. البته این شیعه با دیگر جریانها ترکیب شده است. غلات در تاریخ محدود شدند و تشیع امامی باقی ماند، اما در برخی دورهها، تفکر غالی یا اخباری غالب شد. در حالیکه کتب فقهی در عراق نوشته میشد، تمایلات صوفیانه در ایران پررنگتر بود.
وی گفت: تفکر اخباری در دوره صفوی، قوت گرفت. در قرن سیزدهم نیز تفکرات غالی در شیعه احیا شد. امامت پررنگتر شده، از فقه فاصله گرفته شد و مفاهیم صوفیانه و ارتباط با ائمه بیشتر شد. یکی از نشانههای مذاهب حاشیهگرا آن است که کتابهای مخصوص خود را دارند و به قرآن کمتر توجه دارند.
جعفریان اظهار کرد: از دوره صفویه به بعد، گروهها بهطور کامل اخباری یا صوفی نبودند بلکه ترکیبی بودند. نگرانیهای آخرالزمانی به غلات نزدیکتر است و بسیاری به آن تمایل دارند. بین شریعتگرایی و آخرالزمانگرایی تعارض وجود دارد؛ در حالت نخست، فرد اهل دنیا است و فقه را رعایت میکند، ولی در تفکر دوم منتظر نوری غیبی است که شرایط را تغییر دهد. در ایران بحث میشود که فقه زمان حضرت مهدی چگونه خواهد بود و افراد مجتهد بیشتر به شریعتگرایی گرایش دارند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع با اشاره به اینکه در قرن سیزدهم مجددا تفکرات غالی و شیخیه وارد مذهب شیعه میشود، تصریح کرد: در واقع شیخیها ادامه جریانهای غالی قدیم هستند. در تفکر غلات، نقش امامت مهمتر میشود و توجه به کتب فقهی کمتر میشود. همچنین مفاهیم صوفیانه و ارتباط با ائمه بیشتر میشود. در مکتب شیخیه ابتدا با دوشخصیت شیخ احمد احصائی و سیدکاظم رشتی و بعد از آن با جانشینان کاظم رشتی مواجه هستیم که یکی از آنها باب است و پس از آن جریانی به نام بابیه شکل میگیرد که جریانی تأویلگرا، باطنی و حاشیهگرا است و یکی از علائم مذاهب حاشیهگرا داشتن کتابهای ویژه آسمانی خود است، این مذاهب به قرآن توجهی نمیکنند و یکسری اخبار و شعائر برایشان خیلی مهم است و تنها به آنها تمسک میجویند و مثل بکتاشیها از مسائلی مثل نماز و حج دور میشوند اما دوازده امام برایشان شاخص است.
وی ادامه داد: از زمان صفویه به بعد گروههای موجود در جامعه کاملاً اخباری یا صوفی نیستند، به عنوان مثال شیخ بهایی با آن که اهل فقه و حدیث و امام زمانی بود، متهم به تصوف شد و حتی در دوران پس از حیاتش بسیار مورد نقد قرار گرفت. بحثهای آخرالزمانی، بحثی است که به غلات نزدیکتر است یعنی آنها راحتتر از آن استفاده میکنند و بیشتر به آن تمایل دارند. در واقع تعارضی بین شریعتگرایی و آخرالزمانگرایی وجود دارد؛ نگاه آخرالزمان گرایی، نگاهی است که قیامت و آخرالزمان را نزدیک احساس میکند؛ اما در نگاه شریعتگرا توجه به فقه و شریعت بر اساس رسالههای عملیه حرف اول را میزند.
استاد دانشگاه تهران با بیان این که در 30 سال اخیر، توجه به فقه زمان حضرت مهدی(عج) گسترش یافته است، افزود: بسیاری از افراد فقیه و مجتهد به این مسئله توجه خاصی ندارند؛ چرا که بیشتر شریعتگرا هستند و در یک چنین فضایی، آقای امیرمعزی روش پژوهشی خود را که مبتنی بر استفاده از میراث غلات است را مطرح میکند. البته ذکر این نتکته در این جا ضروری است که در تاریخ حدیث قم آمده است که چون غلات در ری آرامش بیشتری داشتند، به ری رفتند و به نوعی از قم رانده شدند.
وی ادامه داد: زمانی که شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی گرایش اعتدالی را ایجاد کردند، افرادی مثل شیخ حر اخبار را کنار گذاشتند و بر روایات اصیل تأکید کردند. برخی افراد از زمان فیض کاشانی تاکنون به سراغ کافی رفتند و اخباری که سالها به آن کمتوجهی شده بود را با این استدلال که این موارد نیز جزو احادیث میباشد، به متن تحلیل آورده شد. این اخبار مثل کتابالحجه روش تحلیلی قویای دارند و محوریت امام نیز در آنها برجسته است. در این زمینه بحثهای دیگری در زمینه علم امام مطرح شد که گرچه مرزهای آن مشخص نیست که تا چه اندازه شامل غلو میشود. امیر معزی اخباری که در مورد امامشناسی است و تا به حال کسی به آن توجه نکرده بود را وارد محور بحث خود که شامل ارائه یک تصویر پژوهشی از بحث غلو میباشد، کرد. مثلا شاهد بورسی در قرن 8 تصویری از شیعه ارائه داده است که نزدیک به حریان غلو است.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم در خصوص کتاب «علی؛ راز سر به مهر» گفت: این کتاب با محوریت دین علی است که در آن داستان از جنگ جمل شروع شده است که یکی از طرفداران عایشه که در منابع نیز آمده است زمانی که افسار شتر عایشه را گرفته بود دستش قطع شد از تعبیر دین علی استفاده میکند. همچنین شخصی به نام عمربنیثربی زبدی که 3 نفر از اصحاب امام علی(ع) را کشته بود، در رجزخوانیهایش برای اولین بار کلمه دین علی را برای کشتهشدگان به کار برد. در این باره امیرمعزی معتقد است که در مقابل دین محمد، تعبیری به نام دین علی هم داریم و پرسشی که در این جا مطرح میشود، آن است که وی چگونه تعبیر دین علی را در آثارش به کار برده است.
وی با بیان اینکه در اندیشههای غالیانه، نقش امام علی(ع) از پیامبر(ص) قویتر است، عنوان کرد: در بعضی از منابع غلوآمیز به این مسئله تأکید میکنند که جبرئیل قصد داشته است نبوت را به امام علی(ع) بدهد نه پیامبر(ص) و البته رگههایی از الوهیت نیز در شعرهای کف جامعه درباره این مسئله دیده میشود.
این پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع با اشاره به منابعی که امامت امام علی(ع) را قبول دارند، گفت: اولین بار در انصبالاشراف و بعد در طبری این بحث مطرح شده است؛ این بدین معناست که عدهای با امام علی(ع) احساس نزدیکی میکنند. مثلاً طبری وقتی درباره بیعت اصحاب پیامبر(ص) با امام علی(ع) صحبت میکند، نقل میکند که عدهای گفتند که ما با تو بیعت میکنیم تا با دوستان تو دوست و با دشمنان تو دشمن باشیم و یا این که معاویه اصحاب امام علی(ع) را وادار میکرد که از آنها بیزاری بجوید اما اصحاب ایشان به خاطر تأکید امام علی(ع) که فرموده بودند هر کاری میکنید بکنید اما از من بیزاری نجویید، حاضر بودند کشته شوند اما از ایشان بیزاری نجویند. این بدین معناست که تعبیر دین علی، دینی جدا از دین پیامبر نیست بلکه یک روش است.
وی با بیان اینکه تعبیر دین محمد در منابع بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، تصریح کرد: در سیره ابن هشام فراوان از تعبیر دین محمد استفاده شده است؛ اما امیرمعزی حتی یک بار این موراد را ندیده است یعنی این تعبیر دین قریش و دین محمد از گذشته وجود داشته است.
استاد دانشگاه تهران در خصوص چگونگی ایجاد تعبیر دین علی در منابع، خاطرنشان کرد: نکتهای که در این جا مطرح است، آن است که این تعبیر توسط طرفداران حضرت علی(ع) استفاده شده است یا توسط مخالفین ایشان. برخی اوقات کلمهای برای محکومیت به کار میرود و لذا شناخت دقیق این مسئله ضروری است. امام علی(ع) این تعبیر را قبول نداشتند و معتقد بودند که دین علی از دین محمد جدا نیست. این مطلب در نص اشتقاق ابن درید عینا آمده است. اما نافع بن هلال در کربلا خود را طرفدار دین علی دانست و شخصی از طرف مقابل طرفدار دین عثمان و این به معنای این است که دین علی در مقابل دین عثمان است نه به این معنا که از دین محمد جدا باشد. در واقع ماجرای قتل عثمان محل انشقاق در دین است و از آن جا مسلمانان به دو بخش شیعه علی و شیعه عثمان تقسیم شدند.
وی در خصوص استعمالهای به کار گرفته شده از تعبیر دین علی، اظهار کرد: در یکی از روایاتی که از تعبیر دین علی استعمال شده، آمده است که یکی از یاران حجربن عدی، کریم بن عفیف خسعمی در مقابل سوال معاویه درباره شخصیت حضرت علی گفت هر چه تو میگویی و این گونه تقیه را رعایت کرد و معاویه نیز مکان را ترک کرد. این روایت در طبری آمده است و این مسئله نشان میدهد که تعبیر دین علی را معاویه به کار گرفته است. مثال دیگری که در این زمینه مطرح شده است به کتاب مصنف ابوشیبه برمیگردد که در آن از محمد حنفیه نقل شده است که در روز جمل در لحظهای که میخواست یکی از دشمنان را بکشد وی خود را از ترس تابع دین علی دانست. مثال مهمتر که در طبری آمده، نیز این است که تعدادی عضدی وقتی عرصه را تنگ دیدند به منظور رهایی، خود را تابع دین علی دانستند.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم در خصوص تعبیر دین عثمان، تصریح کرد: این تعبیر از گذشته تاکنون وجود داشته است مثلا شعری از ایمن بن خورب بن اسدی وجود دارد که در آن تأکید شده است که هشتاد هزار نفر بر دین عثمان هستند. این تعبیر در کتاب انصبالاشراف و بسیاری منابع دیگر به کار رفته است. حتی در سالهای بعد در زمانی که معاویه از خلافت کنار میرود و مروان قصد حکومت دارد و شامیها دو دسته میشوند؛ دستهای طرفدار ابن زبیر و عدهای طرفدار بنیامیه باید گفت که کلمه رایج کلمه دین عثمان است.
وی با بیان اینکه غلو در شیعهشناسی، مبحث بسیار مهمی است، اضافه کرد: غلات در مجموع به حاشیهگرایی و تأویلگرایی پرداختند و به مذهب رایج باور نداشتند. در واقع وقتی تعریف تاریخ را از معنای سنتی آن خارج کنیم و وارد حوزههای پدیدارشناسانه، روایی و سوژهیابی برای گزارش شویم همیشه با این مشکل مواجه میشویم که مستندات شامل چه مواردی میشوند و تا چه اندازه تابع تحمل استدلالها را دارند؛ پدیدارشناسان بیشتر به خروجی کار توجه میکنند مثلاً برای امیرمعزی درآوردن یک اسلام غالیانه اهمیت دارد. به دلیل نزدیکی غلو با باطنیگرایی و تأویلگرایی ترکیب این مسئله با روشهای پدیدارشناسی سبب شده است که با مجموعهای مواجه باشیم که علیرغم کمک به تفسیر متون قدیمی، با تفسیرهای لغوی مخالف است، بهطور کلی ائمه در هیچ روایتی به جز روایت نافع بن هلال که خبری را نقل میکند، کلمه دین علی را به کار نبردهاند.