تحولات فرهنگی، فناوری و اجتماعی در جهان معاصر، چهرهای جدید از دینداری رقم زدهاند؛ چهرهای که نهتنها از سنت فاصله گرفته بلکه در بسیاری موارد، خود را در قالبی گزینشی و فردگرایانه بازتعریف کرده است. در چنین شرایطی، دینداری در عصر مدرن با پرسشهای بنیادینی مواجه است: آیا دین باید خود را با جهان مدرن تطبیق دهد یا باید جهان مدرن را از نو تفسیر کند؟ چگونه میتوان نسل جوان را در طوفان اطلاعات و نسبیگرایی اخلاقی، به سوی تجربهای اصیل از ایمان سوق داد؟
در جامعه مدرن، بسیاری از افراد دچار نوعی سردرگمی معنوی هستند؛ نه کاملاً بیدیناند و نه دیندار سنتی. این وضعیت، موجب شکلگیری «معنویتهای ترکیبی» مانند تلفیق آموزههای دینی با روانشناسی، عرفانهای نوظهور یا حتی فلسفههای شرقی شده است.
بهعبارت دیگر، در باورهای دینی پایهای افراد نوعی گسست ایجاد شده است؛ بهگونهای که برخی به خدا باور دارند، اما نسبت به مفاهیمی همچون معاد، نبوت یا مهدویت اعتقاد کمتری دارند. این گسست، نشاندهنده نوعی دینداری پراکنده و غیرمنسجم است که نیازمند بازخوانی و بازسازی است. در این میان، شاهد نوعی «دینداری مردمپسند» هستیم؛ به این معنا که افراد براساس سلیقه شخصی، بخشهایی از دین را برمیگزینند و از نهادهای رسمی دینی فاصله میگیرند. این روند، نوعی «دینورزی انتخابی» را شکل داده که از آموزههای سنتی فاصله گرفته است. درواقع، فاصله تاریخی با عصر نزول و تحولات فرهنگی، بازخوانی آموزههای دینی را دشوار کرده و نیاز به اجتهادی پویا و نواندیشی دینی بیش از پیش احساس میشود.
در همین راستا خبرنگار ایکنا از خراسانرضوی درباره «چالشهای دینداری در عصر مدرن»، با حجتالاسلام مسعود عمرانی، دینپژوه و معاون آموزش، پژوهش و فرهنگی دانشگاه فرهنگیان پردیس شهید بهشتی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید؛
مهمترین چالش دینداری در دنیای مدرن، فردی شدن معنویت و تزلزل در مرجعیت سنتی است. دنیای مدرن با تکیه بر عقلانیت ابزاری، اومانیسم و انتخابهای شخصی، دین را از «امری جمعی» به «تجربهای فردی» تبدیل کرده است. این تحول دو پیامد عمده دارد: نخست، کاهش نقش نهادهای دینی بهعنوان تنها مرجع تفسیر دین، و دوم، تقلیل دین به «کالایی انتخابی» در بازار ایدهها؛ برخلاف گذشته که دین نقش هویتساز داشت.
سکولاریسم با تفکیک دین از عرصه عمومی، دین را به حریم خصوصی محدود میکند و این امر به حاشیهرانی اجتماعی دین منجر میشود. نسبیگرایی اخلاقی نیز با انکار حقایق فراتاریخی، اخلاق دینی ـ که مبتنی بر مطلقگرایی است ـ را به چالش میکشد. در نتیجه، اخلاق دینی در رقابت با گفتمانهای حقوق بشری و اومانیستی، نیازمند بازتفسیر عقلانی و انعطافپذیر خواهد بود.
فناوریهای دیجیتال همزمان نقش تهدید و فرصت برای دینداری ایفا میکنند. از یکسو، گسترش شکگرایی از طریق دسترسی به اطلاعات ضد دینی و کاهش تمرکز معنوی بهعلت بمباران محتوای سطحی، تهدیدهایی جدی برای دینداری بهشمار میروند. از سوی دیگر، فناوریهای دیجیتال فرصتهایی نیز فراهم کردهاند؛ از جمله دسترسی گسترده به منابع اصیل دینی (مانند نرمافزارهای قرآنی و کلاسهای مجازی تفسیر) و امکان ایجاد شبکههای معنوی فرامرزی، مانند گروههای اخلاقمحور در فضای مجازی.
دینداری میتواند با بازتعریف «مصرف» در چارچوب ارزشهای دینی، با فرهنگ مصرفگرایی معاصر همزیستی یابد. از یکسو، دین با نقد مصرفگرایی مواجه است؛ بهگونهای که اسلام بر قناعت، وقف و اخلاق تولید (و نه صرفاً مصرف) تأکید دارد. از سوی دیگر، دینداری میتواند با تبدیل مصرف به «کنش اخلاقی»، در این حوزه تأثیرگذار باشد؛ بهعنوان نمونه، ترجیح کالاهای حلال، عادلانه و دوستدار محیطزیست و ترویج سبک زندگی ساده، نوعی مقاومت در برابر سیستم سرمایهداری محسوب میشود.
رسانههای اجتماعی تأثیر دوگانهای بر زندگی معنوی دارند. از یکسو، خطراتی مانند ترویج «دین نمایشی» (ریا) را در پی دارند؛ بهگونهای که عبادت به محتوای اینفلوئنسری تبدیل میشود. همچنین، با محتوای کوتاهمدت و احساسی، عمق معنوی افراد را تضعیف میکنند. از سوی دیگر، ظرفیتهایی نیز دارند؛ از جمله ایجاد جامعههای مجازی مبتنی بر ارزشهای معنوی (مانند گروههای نیایش جمعی آنلاین) و استفاده از قدرت داستانگویی برای انتقال پیامهای اخلاقی (مانند کمپینهای وقف).
برای حفظ باورهای دینی در عین پذیرش تنوع دینی، باید به گفتوگوی میانفرهنگی براساس اصل «وحدت در کثرت» توجه داشت. همچنین اصل تمایز میان ادیان و باور به حقانیت دین خود، بدون نفی امکان حقیقت در دیگران (نفی تکفیر) حائز اهمیت است. پذیرش انتقادی نیز در این زمینه مؤثر است؛ یعنی نقد سنت خودی بر پایه معیارهای دینی (نه صرفاً فرهنگی) و در عین حال یادگیری از دیگران. نمونه عینی این رویکرد، گفتوگوی ادیان ابراهیمی حول مفاهیم مشترکی چون عدالت، صلح و کرامت انسانی است.
آموزش دینی در جهان معاصر باید از آموزش جزمی به آموزش پرسشمحور گذر کند. در حوزه روش، باید به تربیت «فهم دین» بهجای صرف تکرار مناسک توجه داشت و امکان مواجهه انتقادی با متن (قرآن، سنت) و تاریخ را فراهم کرد. در حوزه محتوا نیز، باید نسبت دین با علوم جدید مانند زیستشناسی و حقوق بشر را تبیین کرد و بر اخلاق بهعنوان قلب دینداری تأکید داشت.
برای سوق دادن نسل جوان به سمت دینداری عمیق، باید از زبان مشترک و ابزارهایی چون هنر (فیلم، موسیقی حلال، ادبیات) برای انتقال مفاهیم دینی بهره گرفت. تمرکز بر معنابخشی به زندگی و پاسخ به پرسشهای وجودی جوانان مانند مرگ، عشق و عدالت از منظر دین ضروری است. همچنین، معرفی چهرههای دینی معاصر (نظیر دانشمندان و فعالان اجتماعی) بهجای تأکید صرف بر شخصیتهای تاریخی، میتواند در این مسیر مؤثر باشد.
نهادهای دینی باید از نقش «دستور دهنده» به نقش «خدمتگزار» تغییر مسیر دهند. وظایف نوین این نهادها میتواند شامل ارائه مشاوره روانشناسی مبتنی بر ارزشهای دینی، فعالیتهای زیستمحیطی، فقرزدایی و حمایت از حقوق مهاجران باشد. علاوه بر این، بازسازی اعتماد عمومی از طریق شفافیت مالی، پاسخگویی و نقد قدرت در صورت انحراف از عدالت (و نه توجیه وضع موجود) از دیگر وظایف مهم این نهادهاست.
انتهای پیام