به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، آدمی همواره در طول حیات دنیوی خود به سرانجام در این دنیای خاکی میاندیشیده است و امید و تلاش او برای آنکه این سرانجام با خوشی به پایان برسد به عینه قابل مشاهده و توجه بوده است.
از همین روست که انسان همیشه متمایل به قدرتهای بزرگ که میتوانند آن پایان همراه با سعادت و نیکبختی را برای او رقم بزنند، بوده است.
تلاش همیشگی بشر برای یافتن و اتصال به این مبدأ قدرت حتی در ادیان مختلف اعم از توحیدی و غیر آن وجود داشته است. در واقع داعیه همه ادیان و فرق مختلف برای جذب مردم همین نجات آنها از مشقات و رنجها و رهنمون کردن بهسوی نیکبختی نهایی بوده است تا با راحتی همیشگی در این دنیا بیاسایند.
اگر در تعالیم ادیان و مذاهب مختلف جهان دقت کنیم به این حقیقت دست مییابیم که اعتقاد به مصلحی که در آخرالزمان ظهور میکند و جهان را از ظلم رها و عدالت را میگستراند، اعتقادی عمومی و جهانی است و همه پیامبران از طرف پروردگار به پیروان خود مژده ظهور مصلحی جهانی را دادهاند. به همین دلیل است که پیروان این ادیان در انتظار آن مصلح بهسر برده و آرزوی ظهور و آمدن او را دارند.
از همین رو و در ادامه بررسی آموزهها و منجی موعود در ادیان ابراهیمی و تلاش بشر برای داشتن آیندهای امیدوارکننده به موعود در دین مسیحیت میپردازیم.
منجی آخرالزمان از دیدگاه مسیحیت
مسیحیت تنها دینی است که از دل دین دیگر یعنی یهود بیرون آمد. در تاریخ قوم یهود افراد بسیاری آمدند که ادعای ماشیحبودن کردند و عدهای هم با آنان همراه شدند. اما هیچ کدام به اندازه عیسیبن مریم(ع) نتوانستند پیروانی در اطراف خود جمع کنند و دین تشکیل دهند. در واقع مسیحیت یک مذهب از مذاهب مختلف یهود است و با یهودیت بهلحاظ پیشینه تاریخی مشترک است و پیروان آنها دارای باورهای مشترکی نیز هستند.
عیسیبن مریم ادعای ماشیح را مطرح کرد و پیروان او همان یهودیان بودند. تا 80 سال بعد از مصلوب شدن عیسی طرفداران آن حضرت یک فرقه یهودی به نام ناصریان شناخته میشدند که به ماشیحبودن عیسی اعتقاد داشتند و به آنها ناصریون یا عیسی ناصری میگفتند. لذا مسیحیت جدایی آشکار و بیّنی با یهودیت ندارد.
کتاب مقدس مسیحیان «عهدین» است که شامل عهد عتیق و عهد جدید میشود که عهد عتیق همان تورات است و برای بررسی در مورد موعود در مسیحیت باید همزمان به عهد عتیق و عهد جدید توجه کنیم. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، لوقا، مرقس و یوحنا است که خود کلمه انجیل بهمعنای بشارت است.
باور مشترک یهود و مسیحیت
یکی از باورهای مشترک بین یهودیت و مسیحیت همان وجود ماشیح است، لذا در اصل انتظار موعود و منجی یهودیان و مسیحیان با یکدیگر مشترک هستند. موعود مسیحیها همانند مسلمانان دارای لقب و نسب معین و مشخص است. منجی و موعود مسیحیان برخلاف منجی یهودی است، زیرا مصداق موعود مسیحیان عیسیبن مریم(ع) است.
مسیح در عهد جدید دو چهره دارد. چهره نخست، مسیح یهودی ـ مسیحی تا قبل از مصلوب شدن عیسی(ع) است و چهره دوم، مسیح مسیحی و بعد از مصلوب شدن است که چهره جدیدی پیدا میکند. البته چهره سومی هم برای مسیح ترسیم شده که مسیح در نگاه غیریهودیان و غیرمسیحیان مانند مسلمانان است. منجی در نگاه انجیل بهعنوان یک منبع مهّم، یکسان معرفی نشده است چون در کتابهای متی، لوقا و مرقس، عیسی بشر است نه اسطوره. اما در انجیل یوحنا عیسی خدایی است، لذا با دو ماشیح متفاوت خدایی و انسانی روبهرو هستیم.
چهره نخست، موعود یهودی ـ مسیحی
چهره نخست، موعود یهودی ـ مسیحی پیشینه یهودی دارد و یهودیان و مسیحیان آن را قبول دارند و اصل این باور یهودی است. اما یهودیان مصداق را عیسی نمیدانند وبرعکس مسیحیان مصداق را عیسی میدانند. از همین رو آن گروه از یهودیان که عیسی را ماشیح میدانستند، توسط دیگر یهودیان مورد آزار شدید قرار گرفتند و بر سر دار شدن عیسی نیز کار همین کاهنان یهود بود.
میان یهودیان مخالف و طرفداران عیسی اختلاف نظر جدی وجود داشت. بدین صورت که یهودیان معتقدند بودند که این عیسی با اوصاف ماشیح که در کتب اشعیاء، ذکریا و دانیال آمده سازگار نیست. اما یهودیانی که به عیسی ایمان آوردند تلاش میکردند آن اوصاف ماشیح در کتب انبیاء فوق را بر عیسی تطبیق دهند.
در تعریف موعود یهودی ـ مسیحی میتوان گفت، چون بخشی از یهودیان بر اساس یک باور یهودی گفتند عیسی همان ماشیح است، آزار و شکنجه دیدند در حالیکه حدود 40 سال خود را از جامعه یهودی میدانستند از همین رو در سال حدود 80 میلادی تصمیم گرفتند از پیکر یهودی جدا شوند.
کارکردهایی که موعود یهودی - مسیحی دارد، شامل نجات انسان از آثار گناه اولیه است زیرا معتقدند انسان در ابتدا که آفریده شد، اشرف مخلوقات بود اما وقتی گناه کرد آن قدر پایین آمد که مرگ بر او فرض گردید و قبل از آن مرگ نداشت و بعد هم دچار شریعت شد لذا عیسی آمد تا انسان را از شریعت نجات دهد. نکته دوم، رساندن انسان به مقام پسرخواندگی است که منظور از پسرخواندگی رسیدن به شرافت مقام است و سومین کارکرد رساندن انسان به هدایت ابدی است، یعنی نجات انسان از غلامی و رسیدن به مقام پسرخواندگی، که همان سیر صعودی و هدایت ابدی انسان است.
چهره دوم، موعود مسیحی
این نگاه مختص مسیحیت است و ارتباطی به یهودیت ندارد و دارای ویژگیهایی خاص است. بر اساس این باور ماشیح که همان عیسی بود پس از بر صلیب شدن دوباره به جهان باز خواهد گشت. در مورد ویژگیهای موعود مسیحی باید گفت که جمله «عیسی دوباره باز میگردد» از مفاهیم کلیدی و پراهمیت کتب مقدس است. محوریترین موعود باوری مسیحیت همین باور است نه آنی که از یهودیت گرفته شده است. در واقع موعود چهره دوم آرمان همه مسیحیان است و امید بزرگ آنان، مظهر تجلی و عظمت خداوندی و نجاتدهنده آنهاست.
ثمرات بازگشت مسیح شامل پذیرش ایمان داران، دادرسی و دادن پاداش، نجات بنی اسرائیل، داوری در میان همه امتها، آزاد ساختن زمین از تباهی و برکت دادن و تشکیل حکومت است.
در مورد زمانهای آمدن مجدد مسیح «رجعت» در عهد جدید شرایطی بیان شده است از جمله فراگیر شدن ایمان انجیلی، باور عمومی ادیان به ماشیح بودن مسیح، ارتداد اول، به سخره گرفتن انتظار و منتظران که این پیشگویی ها مربوط به زمان قبل از ظهور مسیح است.
هزارهگرایی در مسیحیت
از جمله مفاهیم کلیدی در مسیحیت دوره هزارهگرایی است برخی معتقدند که این دوره هزاره، پیش از آمدن مسیح شروع میشود و با آمدن او پایان مییابد برخی هم معتقدند که این هزاره با آمدن مسیح شروع میشود و کلیسا رونق مییابد و این هزاره بعدها باور غالب مسیحیان شد.
تفاوت مسیحیت و یهود
یهودیان قرون وسطا، عیسی(ع) را مردی یهودی مرتد تصور میکردند که ایمان خود را از دست داده است. در واقع مسیحیان و یهودیان کتاب مقدس را بهنحو متفاوت تفسیر میکنند. مسیحیان معتقدند که عیسی(ع) نظم قدیم امور را برهم زد. در حالیکه محققان یهودی در قرن 19 عیسی(ع) را معلم بزرگ اخلاق دانستهاند از نظر یهودیان کتاب مقدس عبری به چیزی اشاره دارد که خواهد آمد، اما از نظر مسیحیان این کتاب برای ظهور مسیح زمینه سازی میکند.
در گزارشهای بعدی منجی در سایر ادیان ابراهیمی بررسی خواهد شد...
زهرا قندهاری