به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، کوچه جوادیه بلوار طبرسی مشهد این روزها در حالی غرق در سکوت و ماتم یوسف قرائت ایران میسوزد که هنوز عطر تلاوتهای ناب جمیلالقراء در جایجای کوچه و در تمام اتاقهای خانه ساده و باصفای محسن پیچیده است و نوای ملکوتیش همچنان روح شنوندگان را به پرواز در میآورد...
پس از عروج شهادتگونه محسن حاجیحسنی کارگر، قاری بینالمللی قرآن کریم، سری به محل زندگی این شهید قرآنی زدیم تا از حالوهوای این روزهای کوچهای بنویسیم که دیگر شاهد قدوم پربرکت و نورانی این شهید آسمانی نخواهد بود...
نشانی کوچه را از پارچهنوشتها و بنرهای مشکی نصب شده بر روی دیوارها میشد فهمید، بنرهایی که بوی حزن میداد و گویای مصیبت بزرگی بود که چند روزی است بر قلب جامعه قرآنی بهویژه خانواده و دوستداران این جوان یوسفسیما و خوشالحان قرآنی سنگینی میکند.
کوچهای ساده، خلوت و باصفا همچون قلب حاج محسن که به گفته همسایگان و تمام افرادی که با او معاشرت دور و نزدیک داشتند ذرهای ناپاکی در آن احساس نمیشد، قلبی همچون آینه صاف و بیآلایش که محبت در آن موج میزد و به روایت اطرافیان تا در این دنیا بود هرگز دلی را نیازرد.
خانهای که هر روز صدای صوت قرآن از آن شینده میشد، صوتی که نوایش دلها را آرام و به یاد خدا میانداخت، اما چند روزی است که این خانه بوی حزن و غم گرفته، وقتی سراغ اهالی این خانه میروی انتظار را در نگاهشان میخوانی، انتظاری که گویا تمامی ندارد، آنها در پس نگاه های منتظرشان خوب می دانند دیگر محسن همیشگی، آن جوان خوش سیما با اخلاقی کریمانه، تواضعی از جنس خلوص نیت و سیره و سلوکی قرآنی باز نمیگردد.
کوچه را به یمن آمدنش آب و جارو می کنند، نگاه اهل خانه به دری دوخته است که محسن همیشه با لبخند بر لب وارد میشد، گویی قرار است این انتظار پایانی نداشته باشد، چشم ها منتظرند اما دیگر بازگشتی نخواهد بود جز اینکه پیکر پاکی که بر دور خانه خدا طواف کرده و بر روی بال ملائک و فرشتگان به سوی جایگاه ابدی خود پر کشیده، میآید اما نه لبخندی بر لب دارد و نه با پاهای خود پای در خانه پدری میگذارد.
سیدعلی محمدنیا، از همسایگان قدیمی و باصفای حاج محسن حسنی کارگر با ابراز تأثر فراوان از فقدان این چهره تکرارناشدنی جامعه قرآنی گفت: حاج محسن جوانی نجیب، مودب و بامعرفت بود و به تمام معنا یک الگوی واقعی برای جوانان و گل سرسبد این محله بود.
محمدنیا که از ویژگیهای محسن حاجی حسنی کارگر می گفت، سیمای بهشتی شهدای دفاع مقدس یک به یک در ذهنم تداعی می شد چرا که حاج محسن زمانه ما یادآور همان مرام و مسیر بود، خط همان دلاورمردانی را دنبال میکرد که هنوز هم که هنوز است باور حماسههایشان ممکن نیست و وصف رشادتهای بیتکرارشان در ظرف بیان نمیگنجد.
و دیگر بار زمین، جوانی را از دست داد که پای در زمین و سر بر آسمان داشت، جوانی پاکطینت و نیکومسلک که وصف ویژگیهایش در قلمی قاصر نگنجد و زمین با این فراخی تاب این همه زیبایی را نداشت چرا که دنیا قفس خوبان عبادالله است و او چه زود مهاجر الی الله شد با این حال نگاه منتظر مادری صبور دل را میلرزاند، مادری که این روزها عجب توانسته با صبر خود آرامشی را به اطرافیان بدهد، از آشنا گرفته تا غریبه همه از این صبر میگویند.
پدرش نیز با مرور خاطرات کودکی محسن و عکسهایی که این روزها همدم لحظات تنهایی و دوری از محسن شده خود را تسلایی میدهد تا سنگینی این غم کمی سبک تر شود و دل را آرام کند و بار دیگر همچون کوه استوار در غمی جانکاه خم به ابرو نیاورد، بار دیگر صبر پیشه کرده و راضی باشد به رضای او که خود محسن را داد و اینگونه در بهترین سرزمین و بهترین لحظات و روزها پس گرفت.
محسن قاری خوشالحانی که تا بود تمام عشق و امیدش کلام وحی بود و صبح و شام با واژه واژه قرآن مأنوس بود، همو که به معنای حقیقی آیه به آیه قرآن را رفتار میکرد و متخلق به اخلاق رسول مهربانی بود، او که به روایت نزدیکان هیچگاه رنگ تعلق به خود نگرفت و فارغ از هیاهوی کسب رتبه و مقام و نام و شهرت پیغمبرگونه زیست، در رقابت تقرب و الهی شدن خوش درخشید و مصداق آیه «والسابقون السابقون، اولئک المقربون» شد...
و در یک کلام حاج محسن رنگ شهدا داشت و به شهدا پیوست، غریبانه زیست و غریبانه هم پر کشید و برای بازماندگانش حسرتی عمیق شد، حسرتی که تا همیشه بر دلها خواهد ماند زیرا اگر تا دیروز صوت داوودیاش زنیت بخش محافل بود امروز این صوت روح افزا زینتی برای مجالس عزایش شده است و تنها یادش را در دلهای غمزده از فقدانش زنده میکند...
اینجا همه منتظرند، از خانه و اهالی آن گرفته، کوچهای که گامهای محسن را بر چشمان خود پذیرا بود و شهری که مردمش نیز در انتظار آمدنش هستند، قاری خوشالحان دیروزمان همه در انتظار آمدنت هستند، بیا و پایانی بر این انتظارها باش...
محبوبه اسدپور
غبطه میخورم به حال شما و جز افسوس از دست دادن شما و دیر شناختن شما چیزی ندارم که بگویم
برای والدین عزیزتان دعا بفرمایید تا صبر داشته باشند در فراق شما
برای من بی لیاقت که تا حالا شما رو نمیشناختم دعا بفرمایید عاقبت بخیر شوم
دلم اتش میگیرد از غربت زائران خانه خدا
سلام مرا به همه همسفران پاک و مطهرتان برسانید
الهی نصیب ما هم مرگ با عزت شود