«علی رمضان الاوسی»، قرآنپژوه عراقی و استاد تفسیر و علوم قرآن دانشگاه جهانی علوم اسلامی لندن در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با بیان این مطلب گفت: مسئله گفتوگو، قضیهای اصیل و با اصالت در اسلام است، زیرا گفتوگو در اسلام به معنای تبادل رأی و اندیشه و پاسخ دادن به آن است.
وی افزود: فطرت بشر به جدال و مجادله گرایش دارد و در همین راستا، خداوند متعال در آیه 54 سوره کهف میفرماید: «وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا»( و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد).
میل به مجادله در فطرت انسانعلی رمضان الاوسی تصریح کرد: این میل به مجادله در فطرت انسان، او را به بحث در مورد حقیقت وا میدارد، این درست است که گاهی کسی گمراه میشود و هدایت پیدا نمیکند و در ورطه انکار و الحاد گرفتار میشود، اما اسلام نمیخواهد که انسان در یک قالب اعتقادی جامد محدود شود، بلکه میخواهد این جمود را بشکند تا انسان با آزادی در فکر و اندیشه حرکت کند و به همین خاطر بیش از 27 بار در قرآن کریم به واژههای جدال، مجادله، مناظره و گفتوگو اشاره شده است.
این قرآنپژوه عراقی در ادامه تصریح کرد: مجادله در برخی مواقع رویکرد و جهتی به خود میگیرد که امری باطل و رد شده است و خداوند متعال در این باره در آیه 56 سوره کهف میفرماید: «وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»(و كسانى كه كافر شدهاند به باطل مجادله مىكنند تا به وسيله آن حق را پايمال گردانند)، اما نوعی از جدال و مجادله وجود دارد که شأن آن، آزادکردن افکار و اندیشهها است و این همان مجادلهای است که انبیای الهی آن را پیمودهاند و رسالت را به قوم خود را از طریق آن ابلاغ کردهاند.
علی رمضان الاوسی تصریح کرد: اساسا با آغاز آفرینش و خلقت انسان، گفتوگو و مجادله نیز آغاز شد، همانطور که میان «هابیل» و «قابیل» مجادلهای در گرفت و با قتل هابیل بعد از این که قربانی او مورد پذیرش واقع شد، به پایان رسید، این در حالی است که قربانی قابیل مورد قبول واقع نشد و خداوند متعال در آیه 27 سوره مائده میفرماید: «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»(و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانیای پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت حتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفت خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد).
همچنین، خداوند متعال در آیه 28 سوره مائده در تبیین سلسلهوار این مناظره میفرماید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ» (اگر دست خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمىكنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مىترسم) و این گونه آیات واردشده در سوره مائده از 27 تا 31 سلسلهوار میآید تا گفتوگوی میان هابیل و قابیل را بیان کند.
این استاد تفسیر و علوم قرآن دانشگاه جهانی علوم اسلامی لندن در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به این که انسان ذاتا به مجادله و تبادل افکار با دیگران گرایش دارد، گفت: عقیدهای که خداوند و قرآن کریم برای بشریت میخواهد، عقیدهای است که از قناعت میآید، به همین خاطر ما در اصول دین تقلید نمیکنیم، بلکه فقط در فروع دین تقلید میکنیم، در اصل توحید، نبوت، امامت، معاد و عدل از هیچ مرجعی تقلید نمیشود، البته شاید در شواهد دقیقتر و استدلالهای جزئیتر و برای درک بیشتر به عالم یا مرجعی نیاز شود و انسان از او کمک بگیرد، اما در کلیات این اصول پنجگانه، تقلیدی وجود ندارد، بنابراین آزادی انسان از زمانی که به اصول پنجگانه معتقد میشود، آغاز میشود.
علی رمضان الاوسی درباره فرهنگ گفتوگو در سیره اهل بیت(ع) گفت: خلافت بنابر حدیث متواتر نبی مکرم اسلام «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (میان شما دو چیز سنگین و گرانبها مىگذارم، اگر بدان چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: قرآن و عترت من أهل بیتم، و این دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآیند) از اهل بیت(ع) سلب شد و از آنها دور شد، بنابراین ثقل دوم(اهل بیت(ع)) زمانی که از حکومت و صحنه سیاسی دور شدند، اعتقاد دارم که نیاز بسیار مهمی برای تبیین حقیقت بهوجود آمد.
مدیر سابق بخش عربی مرکز اسلامی لندن ادامه داد: به همین خاطر همه امامان(ع) به مقوله مناظره، بحث و گفتوگو وارد شدند و امام جواد(ع) با وجود این که سن کمی داشت، اما مناظرههای بزرگی دارد که اهل فتوا و علمای بزرگ زمان خود را در این مناظرهها تفهیم کرد، همچنین امام کاظم وامام رضا(علیهما السلام) مناظرههای مهمی داشتند و امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نیز با فرقههای مختلفی از جمله «ملاحده»، «الجبریه» (يكي از مذاهب اسلامي است كه معتقد به (جَبْر) هستند به اين معنا كه انسان از خود توانی ندارد كه كاری را بكند يا نكند بلكه آنچه كه حادث شود از سوی خداست)، «المفوضه» و «المجسمه» مناظره داشتند.
این قرآنپژوه عراقی گفت: ائمه معصومین(علیهم السلام) همچنین با اهل غلو و مبالغه نیز مناظراتی داشتند و اینها کسانی بودند که از طریق گفتگوهایی که گاهی در داخل مساجد در حضور مردم و یا در نشستهای علمائی صورت میگرفت، در کمین مینشستند و با ائمه به بحث و مناظره میپرداختند.
مناظره؛ شیوه اهل بیت(ع) برای تبیین حقایق اسلامیوی گفت: بنابراین تمامی ائمه(علیهم السلام) در زندگی خود شاهد مناظرههایی بودند و برخی از این مناظرهها نیز از سوی حکومت عباسی و اموی حمایت مالی میشد که هدف آنها به چالش کشیدن امامان بود، اما ائمه بزرگوار با توفیقی که از سوی خدای متعال به آنها اعطا شده بود، بر دشمنانشان غلبه کردند و حقیقت را نشان دادند و اینگونه بود که طرف مقابل را به چالش میکشیدند و بنابراین امامان معصوم(علیهم السلام) تلاش میکردند از گفتوگو و مناظره راهی برای بیان حقایق شریعت اسلامی و حقیقت اتخاذ کردند.
اسلوبهای گفتوگو و مناظره در قرآنعلی رمضان الاوسی درباره اسلوبهای گفتوگو و مناظره در قرآن کریم گفت: قرآن کریم تنوع زیادی در مسئله گفتوگو دارد، مثلا وقتی در قرآن کریم پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) را امر میکند که مشرکین را خطاب قرار میدهد، در آیه 24 سوره «سبأ» میفرماید: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»(بگو كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد بگو خدا و در حقيقت يا ما يا شما بر هدايت يا گمراهى آشكاريم) اعتراض پیامبر(ص) به مشرکین، اعتراض به رزق است، یعنی این که چه کسی به شما روزی میدهد که این سبک مناظره و گفتوگو نوعی حالت وجدانی است، یعنی این که میخواهد وجدان درونی آنها را برانگیزد، و این مسئله مهمی در گفتوگو است که انسان را در حالتی از تحیر قرار دهد که فقط خود در مقابل ارقام و اعداد مادی نبیند، بلکه به این نکته توجه کند که رزق و روزی چگونه بر این انسان در زندگی نازل میشود و چگونه غذا میخورد.
وی اضافه کرد: قرآن کریم پس از این شیوه برانگیختن وجدان درونی، آنها را میان دو راه قرار میدهد؛ یا گمراهی یا هدایت و راه سومی وجود ندارد و در نتیجه حجت را این گونه بر آنها تمام میکند و گفتوگو را به صورت واضح و روشن شروع میکند و در همین راستا، خداوند متعال در آیه 25 سوره سبأ میفرماید: «قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بگو [شما] از آنچه ما مرتكب شدهايم بازخواست نخواهيد شد و [ما نيز] از آنچه شما انجام مىدهيد بازخواست نخواهيم شد) که ذات حق تعالی در آیه، صبغه احترامی به مناظره میدهد و از «عمّا تعملون» استفاده میکند و نمیگوید «عما تجرمون»، بنابراین به این شکل میخواهد به قلب آنها وارد و آنها را هدایت کند.
این پژوهشگر و قرآنپژوه عراقی در بخش دیگری از این گفتوگو به مجادله و مناظره حضرت ابراهیم(ع) با قوم خود در مسئله سیاره، خورشید و ماه اشاره کرد و گفت: یک تسلسل واضح و آشکار در این مناظره وجود دارد و خداوند متعال در آیه 75 سوره انعام در توصیف حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (واين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقينكنندگان باشد) و این آیه تأیید میکند که ابراهیم(ع) از اصحاب یقین است که هیچ شکی و تردیدی در وجود او نیست و سپس گفتوگو را شروع میکند: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»(آیه 76 سوره انعام) (پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب كنندگان را دوست ندارم) قوم ابراهیم(ع) تعجب کردند؟ گفتند چه میکنی؟ گفت بله، چیزی که غروب میکند و از بین میرود خدای من نیست، «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ»(آیه 77 سوره انعام) (و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم) سپس میفرماید: «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»(آیه 78 سوره انعام) (پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مىسازيد بيزارم) این مناظره سلسلهوار و این مباحث اعتقادی، فکری و مضمونی میان حضرت ابراهیم(ع) و قومش رد و بدل میشود باعث شد که پایه شرک و کفری که قوم نمرود برآن قرار گرفته بود، بلرزد و عقیده توحید جایگزین آن شود که در آیه 79 سوره انعام آمده است: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(آیه 79 سوره انعام)( من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم).
علی رمضان الاوسی در پایان گفت: در داستانهای تمامی پیامبران، هود و صالح و داستان اَصحاب مَديَن(كافران قوم شعيب(عليه السلام)) و صالحان بدین گونه است که گفتوگو میان پیامبر(ص) و قومش واضح است و هیچ فرضیهای وجود ندارد که بگوید عقیده توحید، بر انسان جبر شده است، زیرا توحید همان فطرت انسان است بنابراین باید توحید تشریعی با فطرت تکوینی در انسان جمع شود که این دو امر جز با گفتوگو و مناظره جمع نمیشود.