به گزارش ایکنا، نشست «آموزه علم امام در میراث کلامی و حدیثی شیعه؛ بررسی چالشها و افقهای پژوهشی»، امروز، 25 بهمنماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدصفر جبرئیلی، دانشیار گروه اخلاق و تربیت دانشگاه باقرالعلوم(ع) و حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی، استاد سطح عالی حوزه برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام سبحانی را میخوانید؛
نخستین معارف مربوط به علم امام به صورت خاص از مدینه به کوفه رفت و وقتی اصحاب ائمه(ع) مباحث بلند امامت را شنیدند، تعجب کردند یا به دنبال فراگیری بیشتر بودند. در مبحث مربوط به تاریخ کلام امامیه در مدینه نیز این مسئله مطرح شده که چطور علم امام به عنوان یک بحث جدی مطرح شده است. آغازگری تبیین این نظریه و این عرصه، با امام باقر(ع) بود و ایشان ابعاد دیدگاه علم امام را منتشر کردند، اما این مبحث هم ریشه بلندی در قرآن کریم دارد و هم در معارف اهل بیت(ع) از آغاز تا پایان دوران حضور، به عنوان یک محور اساسی بررسی شده است.
تفاوت این نشست با دیگر نشستهای معمول در حوزه و دانشگاه این است که نشست، برای گزارش پژوهش است و بیش از آنکه از محتواها و داشتهها سخن بگوییم، قرار است از نداشتهها صحبت کنیم و بگوییم که تا چه میزان در این پروژهها اختلافها تأمین شده و چه راهی فراروی مخاطبان قرار دارد. پس انتظاری که از این جلسه وجود دارد، نباید انتظار ارائه بحث باشد، بلکه باید به دنبال افقهای جدید، کاستیها، بایستهها و مباحثی از این دست بود، لذا جمعبندی بحث، پیگیری و پژوهشهای بعدی بر عهده افرادی است که مباحث را میخوانند.
بحث علم امام از مباحث پیچیده، دقیق و ذوابعاد است. پیچیدگی علم امام در سایر وجوه و شئون امام تا بدین اندازه نیست، مسئلهای مانند نصب الهی و یا شئونی بسیار پیچیده مانند ولایت تکوینی و ولایت تشریعی نیز از بحثهای خیلی مهم است، اما به گمان بنده هیچ کدام از آنها پیچیدگیهای علم امام را ندارد. از طرف دیگر، مهمترین بحث ما در عرصه امامتپژوهی علم امام است. گاهی در تاریخ کلام یا در مباحث امامشناسی معاصر، بحثهای دیگر خیلی پرجلوه و نمایان مطرح شده است، اما حقیقت این است که مسئله علم امام از همه آنها به تحقیق مهمتر است. علم امام با مباحث امامت از اصل تعریف امامت تا فلسفه امامت تا قلمرو امامت و ولایت و تا شئون تأثیرگذار امامت، نیازمند به علم است و باید دید چه نوع علمی نیاز است. شاید پیچیدگی علم امام نیز از این حیث است که با مسائل مختلف و ابعاد مختلف دین و ابعاد حیات انسان مرتبط است و میدانیم که حدوسط و زمینهساز و بستر ولایت اهل بیت(ع) در همه این شئون علم است. در نقطه مقابل، تاریخ کلام ما با مسئله علم امام چندان گرهی نخورده است، به قدری که در مورد عصمت بحث شده در مورد علم بحث نشده است.
پس مسئله بسیار مهم و در عین حال بسیار پیچیده است. عامل دیگری نیز سبب شده که علم امام دچار غموض شود و آن دخالت اندیشهها و مبانی مختلف در تفسیر علم امام است، چون در این زمینه متکلمین اعم از غیرشیعه و شیعه ورود کردهاند و ورود آنها نیز علیالمبنا بوده است، نه مبتنی بر نصوص و تحلیل ادبیات علمی موجود در میراث شیعه و زبان اهل بیت(ع)، بلکه مبانی، تعاریف و چارچوبهایی را در خارج به عنوان مبانی عقلی و کلامی داشتهاند و با همان عینک وارد بحث علم امام شدهاند و در تفسیر علم امام تبعا هرکدام به گونهای اندیشدهاند و آرائی را مطرح کردهاند. وقتی سراغ فلاسفه آمدیم، دیدهایم فلاسفه خواستهاند علم امام را تفسیر کنند و گفتهاند، بنابر قاعده الواحد خدا یک صادر دارد و صادر اول همه کمالات را دارد و بنابر فلسفه، اگر کسی نبی اکرم(ص) را بر صادر اول تطبیق کند، دیگر کار علم امام تمام است و بر این اساس میتواند تا آخر مشی کند.
از جمله منابع، کتاب مرحوم مظفر است. ایشان قرائت فلسفی تامی از علم امام کردهاند و البته نصوص را نیز آوردهاند، اما وقتی در علم امام وارد شدند، چون چارچوب فلسفی را دارند، تمام این ابعاد بر آن اساس تفسیر شده است و جریان دیگر نیز جریان عرفانی بوده است که در سنت اسلامی آنها یک تفسیری از انسان کامل و ولایت کلیه دارند و این ولایت را مطلق میدانند و در علم و سایر ویژگیها قائل به اطلاق در علم میشوند و البته آنها این مسئله را اختصاص به اهل بیت(ع) نیز نمیدهند و هر انسان کاملی را مطلع به آن علم میدانند که به کل عالم علم دارند.
عناصر فکری خارج از اندیشه ناب کتاب و سنت نیز در تفسیر علم امام مداخله کرده است و در دوره معاصر، افرادی پیدا شدند و براساس نگرههای مدرن و اندیشههای موجود به این فکر التقاطی رسیدند که چطور میشود یک انسان عادی به آینده علم داشته باشد یا به گذشتهای که نبوده، علم داشته باشد. انسان طبیعی یک سطحی از علم دارد و آنها که خواستند دینی بیندیشند، گفتند خاتمیت اتفاق افتاده و پس از پیامبر(ص)، هرچه بود تمام شد و ادعای ارتباط امام با عالم بالا را باطل دانستند. پیچیدگی مسئله علم امام به دلایل مختلف است و اگر مسائلی از علم امام را حل نشده میدانیم، نه اینکه کار کردیم و به نتیجه نرسیدیم، بلکه در مورد برخی از مسائل کار هم بکنیم، تمام نمیشود. بسیاری از مسائل فقط به دست حضرت ولیعصر(عج) باز میشود و یکی از علوم معهودی که قرار است از سوی حضرت(ع) گسترش یابد، غموض علم امام است، اما اینطور نیست که اختلاف میان علمای شیعه ریشه در تحقیق و بررسی و دقت نظر داشته باشد که به نتیجه نرسیده باشیم.
یکی دیگر از عوامل این اختلافات را باید عدم توجه به کار اجتهاد و استنباط در کتاب و سنت در علم امام دانست. اگر تاریخچه ادبیات امامتپژوهی را بررسی کنیم، مباحث علم امام بسیار اندک بوده است. مباحثی در نگرههای مختلف مطرح شده است، اما مباحثی که ناظر به کار اجتهادی بر روی ادله باشد را نداریم. مباحث مربوط به علم امام از مباحث تعبدی است و 10 درصد بحثهای علم امام عقلی و استدلالی است. اثبات ضرورت اصل علم امام، عقلی است و اثبات نسبت میان علم امام و علم الهی و علم نبوی نیز از طریق استدلال عقلی است، اما یک حدودی از قلمروهای علم امام را میتوانیم با عقل اثبات کنیم، اما بسیاری از بحثها قابل طرح عقلی نیست.
اگر این مبنا درست باشد، این سوال مطرح است که تا چه حد رفتهایم و به منابع وحیانی امام مراجعه کردهایم و از دریچه اجتهاد آن را بررسی کردهایم. طبیعی است که در مباحث تعبدی و غیرعقلی، خارج از چارچوب عقل، وحی باید نظر دهد و اگر از وحی نپرسیدیم، خیلی از حرفهایی که زدیم یا روی مبانی کلی است یا سلیقه شخصی و این را باید به صورت جدی مطرح کرد. علم امام در قرآن یک داستان بلندی است و یک محقق قرآنپژوه و امامتپژوه باید بحث علم امام را از مبانی معرفتی تا نتایج و آثارش از دیدگاه قرآن کار کند.
در طول 1000 سال تحقیقات کلامی ما در زمینه علم امام و امامت در زاویه بوده است. علم امام در نظام کلامی ما، جایگاه اصلیاش در شرایط امام است. در میان شروط نص و نصب و عصمت از علم نیز یاد کردهایم و آن را کنار گذاشتهایم. اثبات کردهایم، اما روی آن بحث نکردهایم و عصمت را برجسته کردهایم. میگویند چون باید امام معصوم باشد و چون برای آحاد مردم قابل شناسایی نیست، باید به سراغ نص برویم تا امام را بشناسیم. به تعبیر دیگر، میگویند عصمت شرط است و چون نمیتوانیم آن را بشناسیم، باید به سراغ نص برویم و امام را بشناسیم.
کمکم بحث علم، آنقدر رنجور شد که زیرمجموعه افضلیت قرار گرفت و حتی از استقلال نیز خارج شد. به این علمی که هم اصل امامت است و هم فرع آن و هم حدود امامت را تعیین میکند، در کلام سنتی ما یک بخش بسیار کوتاهی اختصاص داده شد.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام