به گزارش ایکنا؛ نشست «آموزه علم امام در میراث کلامی و حدیثی شیعه؛ بررسی چالشها و افقهای پژوهشی»، امروز، 25 بهمنماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدصفر جبرئیلی، دانشیار گروه اخلاق و تربیت دانشگاه باقرالعلوم(ع) و حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی، استاد سطح عالی حوزه برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام جبرئیلی را میخوانید؛
علم امام چیزی است که به این راحتی حل نمیشود. نمیشود به این راحتی گفت علم امام محدود یا نامحدود است و این نشان از اهمیت مسئله دارد. بحث علم امام در تاریخ تفکر امامیه مطرح بوده است. اگر بصائر الدرجات یا کافی را حدیثی بدانیم، در این کتابها از سوی شیخ مفید، شیخ صدوق و سیدمرتضی این مباحث شروع میشود و ادامه مییابد. کمتر کتابی داریم که در مورد علم امام صحبت نکرده باشد. قطعاً بحث علم امام مانند برخی مسائل با گذر زمان دچار تحولی شد و لذا هرچه گذشته، بحثها بیشتر شده است و همین چند خط شیخ انصاری نقطه عطفی است. بعد از شیخ از سال 1300 به بعد بحثهای علم کلام در آثار، خیلی زیاد است و حتی در کتب غیرکلامی بحثهای جدی مطرح شده است.
بنابراین خود جمله شیخ انصاری جمله با برکتی بود که میشود آن را رصد کرد. از ابتدا نیز این اختلاف بوده که علم امام محدود است یا نامحدود. شیخ طوسی این بحث را دارد که در مورد علم امام اختلاف وجود دارد و میگوید افرادی هستند که منظرشان چنان است، اما نظر خود را مغایر با آنها مطرح میکند. ایشان در تلخیص آورده است که لازم نمیدانیم امام به یکسری از مسائل علم داشته باشد و اصحاب میگویند که امام عرش را میداند و دانستن آن نیز به نص از جانب خدا است و اخباری نیز میآورند که ما میگوییم علم به اینها لازم نیست. پس این بحثها و استناد به روایات بوده و بحث محدود یا نامحدود بودن علم امام نیز مطرح بوده است.
این سیر ادامه داشت و بعضاً در مورد علم امام، حتی دیدگاههای محدودی نیز مطرح شد. برای نمونه، ابن میثم بحرانی که وفاتش 679 است، نظر خیلی صریحی در کتاب النجاة دارد. لذا این بحثهای فراز و فرود علم امام در کلام وجود داشته است. حتی در برخی از مقاطع این بحث را جزو اوصاف نمیگویند که امام علم دارد، در حالی که قبلاً میگفتند، اما بعداً گفتند که امام افضل است و ذیل افضلیت از رعیت، افضلیت در علم را مطرح کردند و در این کتابهایی که قرار است در این جلسه رونمایی شود، ندیدم که کتاب شمع الیقین لاهیجی مورد بحث قرار گرفته باشد. این کتاب در مورد امامت است و بسیار هم کتاب خوبی است. ایشان نیز همین را میگویند و بحث علم را نمیآورند. در فصل سوم میگویند در شروط امامت، به مذهب اثنی عشریه، سه چیز است: افضلیت امام از همه رعیت در جمیع جهات دین و دنیا، دوم عصمت مطلق و سوم هاشمیت. یعنی باید امام از بنیهاشم باشد. آن وقت این بخش افضلیت را مجدد بحث کرده و علم را در اینجا بحث کرده است. مرحوم میرزاحسن لاهیجی، اینها را خیلی خوب مطرح کرده است که یکی علم به جمیع علوم و دیگر اسم اعظم یا عصای موسی و ... ، است. لذا میتوان این نگاه وسیع را در شمع الیقین لاهیجی ببینیم که در امامت از کارهای شاخص و فاخری است.
بعد از آنها به مرحوم لاری میرسیم که خیلی به این بحث پرداخته است و همه چیزهایی که باید، در اثر خود آورده است، از جمله اینکه علم فعلی، حضوری، به اشیاء، به فنون و .... را قائل میشود و علم به دین نیز جزو مسلمات است. این بحثها مفصل مطرح میشود و در بین معاصرین نیز نظراتی وجود دارد و میشود به نظر آقای میلانی در جواهر الکلام مراجعه کرد. همچنین در بین معاصرین، کتاب امامشناسی آقای گنجی را داریم که تصریح دارد علم و دانش ائمه(ع)، جامع، کامل و گسترده است و وسعت آن، شامل ماکان و مایکون و ماسویالله است و هرچه را که بشر قدرت تصرف آن را داشته باشد یا نه، در گستره علم آنها هست و هیچ نقطه ابهامی در علم آنها نیست، چون لازمه حجت خدا بودن، علم جامع و کامل است.
شیخ مجتبی قزوینی نیز حرف خوبی در کتاب بیانالفرقان دارد و ایشان به صورت کلی بحث میکند و توپ را در علم قرآن میاندازد و میگوید امام کسی است که عالم به علوم قرآن باشد و در مورد مسائل، حوادث و فنون حرفی نمیزند و به قرآن ارجاع میدهد و میگوید قرآن چیست و جامعیت آن چیست و بر این اساس نظر آیتالله قزوینی نیز این است و بعد میگوید امام به همه آنها عالم بوده و تصریح میکند علمشان از تعلیمات رسول اکرم(ص) بوده است.
لذا از مرحوم شیخ طوسی مطالبی مطرح شد و شیخ مفید نیز میگوید امام باید به شریعت علم داشته باشد و علم به صناعت و حرف لازم نیست، اما نوبختیها میگویند امام باید حرف و محن را نیز بداند. بنابراین این سیر میآید و همیشه تاریخ نیز مقصره داشتهایم، اما بنده اسم جریانهای جدید را التقاطی میگذارم، چون مقصره از گذشته بوده است و التقاطیها نظیر آقای برقعهای و امثال ایشان هستند که یکی از اشکالات عمده که به تشیع صحیح میگیرند، علم غیب مطلق است و بعد اشکال میگیرند و نوع اشکالات اینها نیز اشکال به اصل حضور یعنی روایات برمیگردد که صحابه این تلقی که برای علم دارید، نداشتند.
یا میگویند امام صادق(ع) در جمع که حضور داشت، میپرسید آیا غریبهای در جمع هست یا نیست. لذا میگویند امام نمیدانست و امام که چنین پرسشی دارد، پس امام علم غیب ندارد. البته پاسخهای خوبی به این شبهه داده است. بنابراین، در تاریخ اینها را داریم، اما آنچه که مهم است، اینکه قطعاً علم امام به دانشها، حوادث و فنون است و بعید است شیعهای پیدا شود و علم امام به دانشها را قبول نداشته باشد و التقاطیها نیز تا این حد قبول دارند. علم به دانش به عنوان علم و معرفت است که کمال محسوب میشود. اینکه موبایل من شکست و آن را درست کنم، آیا این کمال است؟ خیر. اینکه من فضای مجازی را بلد باشم، آیا یک کمال است؟ اینها کمال محسوب نمیشود. بحث دیگر نیز در حوادث و فنون است.
همچنین ممکن است برخی از مسائل ذیل کرامت برود و اگر امام کاری را انجام داد، لازم نیست ذیل علم امام باشد، بلکه این را میشود جزو کرامات ببریم و ممکن است افراد منکر نباشند، اما ذیل کرامت قرار میگیرد. در هر صورت، علم امام معرکه آراء بوده و هست و خواهد بود و نمیتوان حرف نهایی را با قاطعیت زد، اما اینها دلیل نمیشود ما بحث نکنیم و دیدگاههای یکدیگر را به نقد نگذاریم.
انتهای پیام