به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، اگر از روش ساختاری به مطالعه سورههایى که موضوع اصلى آنها یکى از مباحث سیاسى است بپردازیم، مىتوانیم گزارههاى سیاسى جدیدى را از قرآن کشف کنیم؛ گزارههایى که بهطور معمول از بررسى و مطالعه آیات به طور جداگانه بهدست نمىآید. براى نمونه در این نوشتار، دیدگاه قرآن درباره روش مقابله با شایعه از ساختار سوره قلم استنباط شده است.
توجه گسترده قرآن به مباحث اجتماعى و سیاسى از یک سو و چالشهاى سیاسى معاصر جهان اسلام از سوى دیگر، توجه ویژه اندیشمندان مسلمان را به کشف دیدگاههاى سیاسى قرآن معطوف کرده است، اما چگونه مىتوان گزارههاى سیاسى را از قرآن کریم استنباط کرد و پاسخ قرآن به چالشهاى فراروى جامعه اسلامى را دریافت کرد؟ براى نمونه اگر بخواهیم مفهوم آزادى سیاسى و حدود آن یا مبانى مشروعیت سیاسى یا مردمسالارى دینى یا اصول تبلیغات سیاسى را از دیدگاه قرآن بدانیم از چه راهکارى باید استفاده کنیم، تا بر مبنایى علمى و بدون دخالت دادن سلیقه یا تحمیل آراى مشهور بر قرآن، بتوانیم نظر قرآن را در این باب استخراج کنیم؟
در این خصوص سه روش عمده وجود دارد: روش نخست که بیشتر در تفاسیر رایج است، بر مطالعه آیه در جایگاه خویش تأکید دارد. در این راهکار، مفسر با بررسى لغوى، نحوى و صرفى واژههاى به کار رفته در آیه، مناسبت آن با آیات همجوار، شأن نزول آیه، تقدم و تأخیر واژهها در آیه و کاربرد سایر صنایع لفظى و ادبى در آن به استنباط گزارههاى سیاسى از آیه مىپردازد. براى نمونه از عبارت «إِذْ قَالُواْ لِنَبِىٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا» که به داستان طالوت و جالوت مربوط مىشود چنین استنباط کردهاند که «اِعمال رهبرى بر جامعه، در گرو وجود تمایل اجتماعى و زمینه پذیرش آن» است.
این گزاره سیاسى که مىتواند بخشى از نظریه مردمسالارى دینى در نظام سیاسى اسلام را تبیین کند، بدین سان از آیه مذکور استنباط شده است که «حضرت اشموئیل قبل از درخواست مردم، کسى را بهعنوان فرمانده ایشان معین نکرد، با اینکه ضرورت آن روشن بود.»
در روش دوم که به تفسیر موضوعى شهرت دارد، استنباط گزارههاى سیاسى از آیات قرآن فقط پس از مطالعه آیات مشابه میسر مىشود. طرفداران این روش معتقدند مجموعه آیات قرآن یک نظام سیاسى همگون را گزارش مىدهند و کشف این نظام جز با مطالعه و بررسى همه آیات مربوط به یک مسئله مشخص نمىشود. در این روش، مفسر با مطالعه مکاتب سیاسى یا بررسى چالشهاى سیاسى معاصر پرسشهایى را مطرح مىکند و سعى مىکند با بررسى مجموعه آیات مربوط به یک موضوع پاسخ سؤالات خود را از قرآن دریافت کند.
در این روش ممکن است از بررسى چند آیه که یکى عام و دیگرى مخصوص است یک گزاره استنباط شود. کاربرد این روش در استنباط گزارههاى سیاسى در سالهاى اخیر بسیار فراوان شده و عملاً به روش رایج در این حوزه تبدیل شده است. اما روش دیگر که اخیراً در محافل قرآنى مطرح و تفاسیر نگاشته شده، در نیمه دوم قرن بیستم بدان توجه وافرى کردهاند، روش تفسیر ساختارى است. این روش مکمل روش موضوعى و روش مبتنى بر مطالعه آیه است و با استفاده از آن مىتوان گزارههاى جدیدى از قرآن کریم استنباط کرد. بهدلیل اهمیت روش سوم، این روش را تحت یک عنوان مستقل مورد بحث قرار مىدهیم.
روش سوم، روش ساختارى است که بر نگرش جامعگرایانه به معانى سورهها استوار است. بر این اساس و با ژرفاندیشى در محتواى پیام هر سوره، مفسر به دنبال یافتن غرض اصلى سوره تلاشهاى دامنهدارى را سامان مىدهد تا با راه یافتن به قله و تکیه زدن بر بلنداى سوره نگاهى گسترده و جامع را بر آیات بیندازد و با فهم روح کلى سوره، به چگونگى ارتباط آیات به ظاهر پراکنده دست یابد و از رهگذر انسجام معنایى سوره، نکات تازهاى از آن کشف کند.
توجه جدى به موضوع محوری سورهها و تأکید بر آنکه هدف هر سوره باید اساس فهم آیات تلقى شود از اوایل قرن چهاردهم هجرى با نگارش تفسیر المنار آغاز شد. محمد عبده اصرار داشت که کشف موضوع محوری هر سوره به مفسر کمک مىکند تا بهطور دقیق به معناى آیات نزدیک شود و معارف قرآن را درک کند. شاگرد وى رشیدرضا در تفسیر المنار این نظر استاد را به خوبى توضیح داده است. پس از محمد عبده، شیخ طنطاوى در الجواهر فى تفسیر القرآن (تألیف 1344ق) این روش را پى گرفت و با شروع دهه چهارم قرن بیستم این حرکت اوج گرفت.
اینبار سردمدار آن سید قطب بود که با انتشار مقالهاى با عنوان «تصویر هنرى قرآن» در مجله المقتطف در سال (1360ق/ 1939م) و سپس کتابى با همین عنوان در سال 1944 نشان داد که در فهم قرآن نباید فقط به آیات توجه کنیم، بلکه باید نگرش کلى سوره را نیز مدنظر داشت. پس از وى، محمد عبداللَّه دراز با نگارش کتاب النبأ العظیم (1352ق/ 1933م) و شیخ محمد مدنى ریاست دانشکده الهیات الازهر با تدوین کتاب المجتمع الاسلامى کما تنظمه سوره النساء(1354 ق/ 1935م) بر علمى بودن این روش تأکید کردند. وى تلاش براى کشف اهداف و مقاصد سورهها را بهترین راه براى فهم معانى آیات مىداند.
او معتقد است هر سوره از سورههاى قرآن کریم داراى جان و روحى است که در کالبد آیات آن سوره جریان دارد و این روح بر مبانى، و احکام و اسلوب آن سوره سلطه و اشراف دارد. معانى و مفاهیم قرآن کریم باید از این منظر و روش نگریسته شود. این روش براى مطالعه و بررسى قرآن کریم سودمندتر از آن است که آیات آن یکى پس از دیگرى مورد مطالعه و بررسى قرار گیرد. اگر کسى جملهها، آیات و یا کلمات و یا احیاناً حروف آنها را نیز مورد مطالعه و بررسى قرار دهد تا از رهگذر چنین مطالعهاى سراسر آن را اجمالاً و یا تفصیلاً بررسى کند، چنین مطالعه از هم گسیختهاى نمىتواند به او در جهت بازیافتن شکوه و عظمت و زیبایى چهره و سیماى سوره مدد رساند.
با نگارش همزمان دو تفسیر ارزشمند و بىبدیل در جهان اسلام یعنى المیزان فى تفسیر القرآن(تألیف 1357ق) و فى ظلال القرآن(تألیف 1374ق) گامهاى مؤثرى براى تبیین مبانى نظریه فوق و پیامدها و چالشهاى آن برداشته شد. علامه طباطبایى در المیزان با گشودن فصلى در ابتداى هر سوره با عنوان «بیان»، هدف و غرض اصلى سوره را بیان مىکرد و در لابهلاى تفسیر خود مبانى نگرش ساختارى به قرآن را استوار مىنمود و روشهاى راهیابى به اهداف سورهها را گوشزد مىکرد.
با این اقدام علامه، به تدریج روش نگرش ساختارى در میان مفسران رواج یافت تا آنجا که در سالهاى اخیر تقریباً هر سال یک دوره تفسیر قرآن براساس نگرش جامعگرایانه به سورهها منتشر شد و تاکنون بیش از 25 دوره تفسیر بر این اساس نوشته شده است.
منابع: تفسیر القران الحکیم(المنار)، الجواهر فى تفسیر القرآن، تفسیر راهنما و ensani.ir
انتهای پیام