افسران و سربازان لشکر 77 خراسان تا زمان فتح خرمشهر در منطقه ماندند و با توجه به رزم دلاورانهای که در جریان حفظ محاصره شهر داشتند، بدون شک میتوان به سهم بزرگ آنها در کسب این فتح عظیم صحه گذاشت. در چهارم آبان سال 1359 بود که پس از مقاومتی قهرمانانه، خرمشهر سقوط کرد و قوای عراقی شهر استراتژیک خرمشهر را به تصرف درآوردند.
از همان روز، بعثیها بدون استراحت به سنگرسازی و تجهیز خطوط دفاعی پیرامون این شهر مهم مشغول شدند و اشغال 575 روزه خرمشهر علیرغم تلخکامی ناشی از اشغال بخشی از خاک میهن، نشان از تراکم تاریخی مانعگذاریها و سنگربندیهای حزب بعث در راه بازپس گیری این شهر و عظمت حماسه رزمندگان اسلام دارد و در طول مدتی که خرمشهر در تصرف دشمن بعثی قرار داشت، تقریباً تمام خانهها ویران شده بود.
در یک نمونه، راهرویی را تا ساحل شط بهعنوان کانال ارتباطی بعثیها ایجاد کرده بودند تا قوای عراقی بتوانند از هر نقطه خونینشهر، خود را از طریق این راه به شط برسانند و روشن بود که بعثیها برای احداث این کانال، هیچگونه چشمداشت و ملاحظهای هم مبنی بر حفظ بافت مسکونی شهر نداشتند. در دورانی که خرمشهر در اشغال بعثیها بود، بدون شک میتوان گفت که بخشی از وجود رزمندگان را همواره به خود درگیر کرده بود و لذا آزادسازی شهر، غایت و هدف همه رزمندگان بود و بر این مبنا، شگفتی نابجاست اگر در تحیر 23 روز عملیات سنگین و بدون استراحت باشیم، چراکه رزمندگان مستمراً به این نکته توجه داشتند که چقدر تا شهر فاصله دارند و این دغدغه بهصورت شور و شوقی وصفناشدنی بروز و ظهور مییافت و شرایط را بهگونهای رقم زده بود که هر وجب پیشروی، رزمندگان را به بازپس گیری خرمشهر و عقب راندن متجاوز اشغالگر امیدوارتر میکرد.
در این میان، تأثیر رزمندگان ارتشی و بهخصوص یگانهای رزم خراسان از لشکر 77 پیروز ثامنالائمه در آزادسازی خرمشهر، تصاویر کمنظیری از ایستادگی و شجاعت را خلق کرد. تیپ سوم لشکر 77 پیروز ثامنالائمه خراسان به فرماندهی سرهنگ «علی اصغر اسلوبی» تحت فرماندهی قرارگاه فجر جانفشانیهای بسیاری برای حفظ خطوط آفندی رزمندگان اسلام و تکمیل محاصره بعثیهای مستقر در شهر نشان دادند. کتاب «تاریخ لشکر 77 خراسان» به مصادیق بارزی از این مجاهدتهای کمتر گفته شده اشاره داشته است، بهخصوص روایت تعویض مرحله به مرحله یگانهای درگیر در خط مقدم عملیات بیت المقدس که مخالفت رزمندگان خراسانی تیپ سوم لشکر برای بازگشت و استراحت و اشتیاق به باقی ماندن در معرکه و دفاع از پیشرویها وجه تمایز شاخص رزمندگان این لشکر پیروز بوده است.
در واقع، افسران و سربازان لشکر 77 پیروز ثامنالائمه خراسان تا زمان فتح شهر در منطقه ماندند و با توجه به رزم دلاورانهای که در جریان حفظ محاصره خرمشهر و تکمیل این حلقه داشتند، بدون شک میتوان به سهم بزرگ آنها در کسب این فتح عظیم صحه گذاشت. فرمایش حضرت امام بود که خرمشهر باید آزاد شود، لذا عملیات بیتالمقدس طراحی شد و نیروها وارد عمل شدند تا خرمشهر غارتشده از اشغال بعثیها آزاد شود و فرمان امام (ره) بر زمین نماند.
آنچه ما را پیروز کرده و خواهد کرد تقوا و اطاعتپذیری محض رزمندگان و مجاهدان از ولایت فقیه بوده است. بینش وحدتآفرین نظام اسلامی آن است که ما پیروز هستیم، ولو اینکه تمام دنیا در برابر ما ایستاده باشد و دفاع مقدس، بارزترین مظهر نمود این آرمان بود. «فتح خرمشهر» پیروزی بزرگی برای رزمندههایی بود که ماهها با دست خالی مقابل دشمن تا بن دندان مسلح عراق در مرزها مقاومت کرده بودند، اما با چشمانی اشکبار پس از ۴۵ روز مقاومت مجبور به ترک شهر شده و تا ماهها دشمن را در خاک خود تحمل کرده بودند. ارادهها بر این بود که شهر باز پس گرفته و دشمن بیرون رانده شود، اما عزم این اتفاق با دستور امام خمینی (ره) که فرمود «خرمشهر باید آزاد شود» عملیاتی شد و طرح ریزی عملیات بیتالمقدس از ماههای قبل از اجرای آن در دستور کار قرار گرفت و به فاصله مدت کمی از عملیات فتحالمبین آغاز شد.
بزرگی کار و سختی همراه با آن به خاطر استفاده صدام از همه امکانات و تجهیزات بود تا هیچ امکانی برای باز پس گیری شهر نباشد. او به خیال خود که برای همیشه به خرمشهر دست یافته نام آن را محمره گذاشت، اما چندی نگذشت که به دستان تنومند و ایمان قوی فرزندان ایران زمین خرمشهر آزاد شد. فرماندهان زیادی در آزادسازی خرمشهر نقش اثرگذار داشتند و از آنجا که تعداد لشکرهای شرکتکننده در عملیات گسترده بود اغلب فرماندهان در این عملیات به صورت میدانی و ستادی فعال بودند.
آنچه اهمیت دارد البته که نفس آزادی و پیروزی رزمندگان در این عملیات است که در هر جایگاه و جایی که بودند به وظیفه خود عمل کردند تا حماسه بزرگ فتح خرمشهر رقم بخورد. سردار حاج علی میرکیانی از کادرهای فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) درباره حضور شهید حسین قجهای، یکی از فرماندهانی که گفته میشود پس از آزادسازی خرمشهر از اولین نفراتی بود که وارد شهر شد روایتی دارد که در ادامه میخوانید. ساعات پایانی روز چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات بیت المقدس شدت درگیری دوطرف به اوج خود رسید.در غرب کارون زمین به لرزه درآمد، سپاه سوم ارتش عراق با اجرای یک رشته پاتک سنگین ریختن آتش پرحجم توپخانه و به میدان کشاندن انبوهی از نیروهای پیاده، کماندویی و لشکرهای تانک خود برای در هم کوبیدن موضع گردان سلمان در ایستگاه گرمدشت اقدام کرده بود. هوا تاریک شده بود، اما دشمن همچنان آتش میریخت و در صدد بود تا با رخنه به داخل نیروهای خودی آنها را تسلیم کند، بچههای مهندسی دو خاکریز عصایی برای جلوگیری از نفوذ دشمن در سمت چپ حد گردان سلمان احداث کرده بودند که تا آن موقع موضع اولی را نیروهای دشمن به تصرف خود درآورده و در آن مستقر شده بودند.
برای اینکه خاکریز دومی هم سقوط نکند حسین دنبال راه چاره میگشت، او خودش را به آب و آتش میزد تا این موضع همچنان حفظ شود و جاپایی برای مرحله دوم عملیات باشد، سر و صورت و لباسهایش کاملاً خونآلود و گرد و خاکی بود، چشمهایش مثل دوتا کاسه خون و از شدت شلیک گلولههای آر. پی. جی از گوشهایش خون سرازیر شده بود. چند دقیقهای منطقه را برانداز کرد و خطاب به من گفت: بیا برویم سنگر عراقیها چند تا الوار بیاوریم و بیندازیم روی این سنگرها تا کمی جلوی تیر و ترکشها را بگیرند. به سید باقر گفتم: سید من با حسین میروم برای آوردن الوار تو هم اینجا بالای خاکریز بنشین و به نیروها کمک کن، به اتفاق حسین از روی دژ اصلی رو به خرمشهر حرکت کردیم چند متر جلوتر دیدیم داخل یکی از سنگرهای روباز، بچههای گردان سلمان به نوبت سمت دشمن تیراندازی میکنند و بعد هم مینشینند روی زمین.
همین که آنها مینشستند نیروهای دشمن متقابلاً شلیک میکردند. پشت یکی از سنگرها ایستاده بودیم که پس از شلیک بچههای خودی عراقیها هم خط آتششان را به سمت ما گرفتند و همزمان با شلیک عراقیها در میان دود و آتش حسین نقش زمین شد، در یک آن خودم را به او رساندم، تیر دوشکا یا گرینوف صورتش را متلاشی کرده و به حالت سجده روی زمین افتاده بود، اول کمی دستپاچه شدم، اما بعد به خودم آمدم و پیکر حسین را به سمت پایین خاکریز کشاندم تا از تیر و ترکشهای دوباره در امان باشد، چون شب بود تاریکی هوا باعث شد بچهها متوجه شهادت حسین نشوند. من هم بیسیم گردان را در اختیار گرفتم و طوری وانمود کردم که هیچ اتفاقی نیافتاده تا صبح مقاومت میکردیم و موضعی که حسین برای حفظ آن این همه زحمت کشیده بود را حفظ میکردیم.
منبع: defapress.ir
انتهای پیام