یکی از مهمترین وقایع سیاسی و اجتماعی ایران، پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی است. این انقلاب بدون شک حادثه بزرگی بود که با شعار «جداییناپذیر دین از سیاست» بر پایه ایدئولوژی اسلامی به وقوع پیوست و این پیروزی تاریخ معاصر ایران و بلکه منطقه را تحتتأثیر خود قرار داده و الهامبخش خیزشها و جنبشهای بعد از خود شد. در واقع ایدئولوژیها نقش مؤثری در انقلاب و فراگیر شدن و حفظ آن دارند، ایدئولوژی انقلاب اسلامی برگرفته از ارزشهای اسلامی است که کفرستیزی، روحیه ایثار، شهادتطلبی، عدالتخواهی، حقپرستی و معنویتگرایی را سرلوحه خود قرار داده بود. یافتههای این تحقیق حاکی از این است که ایدئولوگها یا به تعبیر دیگر اندیشهورزان دینی از جمله دکتر علی شریعتی بهعنوان یکی از کنشگران عرصه فرهنگ نقش مهمی در ایجاد انقلاب اسلامی ایفا کردند. دکتر شریعتی با تفسیر انقلابی از مذهب تشیع و خلق فرهنگ مقاومت زمینه ذهنی انقلاب اسلامی را فراهم کرد و نتیجه تلاشهای شریعتی رهایی جوامع اسلامی از تباهی، رخوت و نفوذ فرهنگی غرب در بازیابی هویت اسلام بود.
ایدئولوژی را به آرمانها، اندیشه، رأی، مسلک، اعتقاد، پندارها، اندیشهوارگی، دانش ایدهها، ماهیت و سرچشمه آن، دکترین، عقاید، مجموعهای از ایدههای سیستم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی معنا کردهاند. یکی از بیشترین متغیرهایی که در تعاریف انقلاب از آن استفاده میشود، متغیر فرهنگی «ارزشهای اجتماعی» و اشکال مختلف آن مانند اسطوره و ایدئولوژی است. هر چند که این متغیر به شکلهای مختلف در تعاریف میآید، اما همه آنها بهطور آشکار یا ضمنی دگرگونی اساسی و سریع ارزشهای اجتماعی را بهعنوان یک عنصر مهم در تعریف انقلاب مدنظر دارند.
وی اصطلاح ایدئولوژی را در زبان فارسی چندان رسا نمیداند و معتقد است ایدئولوژی از دو کلمه «ایده» به معنای فکر و خیال، آرمان و عقیده و «لوژی» به معنای منطق و شناخت است. بنابراین، ایدئولوژی به معنای عقیدهشناسی است. همچنین ایدئولوگ از منظر دکتر شریعتی به معنای کسی است که صاحب عقیده خاص است. رژیم پهلوی برنامههای آینده خود را بر پایه تفکر غربی بنا نهاده بود و در پرتو این سیاست، معیارها و ارزشهای غربی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایران حکمفرما شد و کشور به سوی فراموشی تاریخ گذشته و نفی ارزشهای اسلامی پیش رفت. الگوی استعمار و استبداد به «استحاله فرهنگی» ایران پایهریزی شده بود و برای تحقق این هدف شوم، عرصههای گوناگون اجتماع مانند هنر، ادبیات، سینما، تئاتر، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، کتاب و سیستم آموزش و پرورش تحت سیطره ارزشهای غربی درآمد.
با توجه به این شرایط افکار عمومی بهویژه جوانان و نوجوانان در معرض تحریف و ترویج ابتذال قرار گرفت تا از این طریق هویت اسلامی و ملی به فراموشی سپرده شود و فرهنگ غرب به تمامی پذیرفته شود. انقلاب اسلامی با تعمیم خودباوری فرهنگی و گسترش شعائر دینی، زمینه را برای تقویت پایههای ایمانی مردم و پرورش نسلهای خودباور فراهم کرد و از سویی با عمومی کردن آموزش در سطح جامعه و افزایش سطح علمی دانشآموختگان به رشد استعدادها و شکوفایی قدرت ابتکار مردم بهویژه قشر جوان کمک کرد.
افزون بر این انقلاب اسلامی با دگرگون کردن نگرش زن مسلمان نسبت به خود و محیط پیرامون خویش، او را به ارزیابی جایگاه و نقش واقعی زنان ایرانی در خانواده و جامعه فراخواند. شریعتی برای حل معضل عقبماندگی مسلمانان ندای بازگشت به خویشتن را مطرح کرد اما نه خویشتنی که غرب معرفی میکرد، بلکه مقصود شریعتی از بازگشت به خویشتن، احیای اسلام ناب و تشیع علوی بود. هدف شریعتی کشف این مسئله بود که چگونه میتوان دین را که آن روز دچار انحطاط و جمود شده و برپایی و حرکتآفرینی خود را از دست داده است و در مقابل مکاتب رقیب عقبنشینی کرده بود را دوباره مطرح کرد و به صحنه بازگرداند. براساس تفسیر ایدئولوژیکی شریعتی از اسلام بهعنوان ایدئولوژی ماورای علم، جهانبینی وی جهانبینی توحیدی است. مقصود از جهانبینی توحیدی تلقی همه جهان بهصورت یک وحدت است. به نظر وی زیربنای توحیدی نمیتواند تضاد و تفرقه را در جهان بپذیرد.
حاکمیت طولانی مدت نظام شاهنشاهی بر ایران، معیارهایی را بر این کشور حاکم کرده بود که سعادت، عزت و سربلندی ملت در آن جایی نداشت در فرهنگ مردم نظام شاهنشاهی با زور، تزویر، فساد، حقکشی و در یک کلام با ضد ارزشها مترادف بود. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حاکمان و سیاستمداران، همگام با نظامهای غربی نظریههای جدایی دین از سیاست را تبلیغ میکردند تا مردم را از دخالت در سرنوشت خود باز دارند، اینگونه بود که حکام مستبد و حامیان خارجی آنها با آسودگی خاطر به چپاول منابع و ثروتهای مردم این مرز و بوم پرداختند.
دکتر شریعتی یکی از نویسندگان و متفکران پرشور و پرجاذبه انقلاب محسوب میشود که در میان دانشگاهیان و اقشار تحصیل کرده از جایگاه بالایی برخوردار است. وی با پیشینه تحصیلات دانشگاهی خود، اسلام و مذهب تشیع را با نگاهی جامعهشناسانه و مدرن تحلیل میکرد. یکی از اندیشههای محوری شریعتی تلاش در جهت ارائه چهرهای اجتماعی، سیاسی و انقلابی از اسلام بود. در نظر وی اسلام بهمثابه فرهنگ، فاقد ارزشهای اجتماعی، تعهد، اخلاق و ظرفیت انقلابی است. اما اسلام بهعنوان ایدئولوژی که در نظر وی همان اسلام واقعی است که سازشکاری را مردود میشمارد و با روح ایثار و جهاد و شهادت در آمیخته است.
شریعتی رهایی جوامع اسلامی از تباهی، رخوت و نفوذ فرهنگی غرب را فقط در بازیابی هویت اسلامی میداند. زیرا اسلام همه شرایط نظری را که برای یک مکتب پیشرو لازم است را داراست و در عین حال احساسی از رستگاری معنوی ایجاد میکند که در ایدئولوژیهای مادیگرا وجود ندارد. به نظر وی اسلام هم از لحاظ نظری و طریق نهادهای گوناگونش بهعنوان ایدئولوژی سیاسی، عملی و همچنین بهعنوان فلسفه جهانشمول زندگی عمل میکند. در حقیقت دکتر شریعتی نماینده پرشور و روشنفکر مذهبی بود. جریان روشنفکری عمدتاً از سالهای دهه 1320در ایران شکل گرفت و در این سالها برخی از روشنفکران ایرانی با نگاه نقادانه به غرب و ایدئولوژیهای غربی از بازگشت به سنتهای ایرانی و ارزشهای مذهبی سخن میگفتند. دکتر شریعتی پرنفوذترین روشنفکری بود که در سالهای دهه 40 و اوایل دهه 50 بازگشت به اسلام را فریاد میزد.
دکتر شریعتی اسلام را بهعنوان یک ایدئولوژی کامل و جامع در نظر میگرفت که تعیینکننده نظام سیاسی و اجتماعی و شیوه زیستن، ارزشها و نوع روابط اجتماعی است. او تفسیری ظلمستیز، انقلابی و عدالتخواهانه از تشیع را ارائه میکرد که بسیاری از جوانان را مجذوب میکرد، زیرا محور گفتمان شریعتی بازگشت به خویشتن و تشیع انقلابی بود. در زمانی که بسیاری از مخالفان رژیم پهلوی برای مبارزه دست به دامان ایدئولوژیهای مارکسیستی شده بودند شریعتی تشیع را بهعنوان مکتب مبارزه و ایدئولوژی انقلابی مطرح کرد. همچنین او به جای مفاهیم و الگوهای مارکسیستی مفاهیم سنتی و بعضاً فراموششده شیعه را احیا کرد و به آنها روحی تازه دمید. آن روح سرشار از ستیزهجویی، ایثار و مبارزهطلبی بود.
منبع: پرتال جامع علوم انسانی
انتهای پیام