
امام محمدباقر(ع)، پنجمین امام شیعیان، در مقایسه با برخی دیگر از ائمه اطهار(ع) کمتر شناخته شدهاند و این موضوع تا حد زیادی طبیعی است؛ چراکه امامت ایشان در دوران فترت و گذار حکومت از بنیامیه (مروانیان) به بنیعباس آغاز شد. از سوی دیگر، در زمان امامت امام سجاد(ع)، تعداد شیعیان بسیار اندک بود؛ بهگونهای که حتی به شمار انگشتان دو دست هم نمیرسید. بدیهی است در چنین شرایطی، اطلاعات و نقلقولها درباره امام باقر(ع) محدودتر باشد؛ زیرا هرچه جامعه پیروان کوچکتر باشد، حجم نقلها و گزارشهای تاریخی نیز کاهش مییابد.
با این حال، نکته مهم آن است که این شخصیت بزرگوار، نقش بسیار مؤثری در تربیت شاگردان فراوان و پرورش عالمان برجسته برای جامعه اسلامی ایفا کردند. امام خمینی(ره) در این باره میفرمایند: «ما مفتخریم به باقرالعلوم که بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خداوند متعال، رسول اکرم(ص) و معصومان(ع) مقام او را درک نکرده و نخواهند کرد.» این افتخار، به امام محمدباقر(ع) بازمیگردد.
در همین خصوص و به مناسبت اول ماه رجب و سالروز ولادت امام باقر(ع)، خبرنگار ایکنای خراسان رضوی گفتوگویی با محمدجواد توکلی خانیکی، پژوهشگر دینی انجام داده است که در ادامه میخوانیم؛
لقب «باقر» مستقیماً از سوی پیامبر اکرم(ص) به ایشان نسبت داده شده است. متأسفانه برخی از دشمنان، این واژه را بهاشتباه از ریشههایی نادرست دانسته یا حتی قصد اهانت به امام داشتهاند، در حالی که پیامبر اکرم(ص) فرمودند امام باقر(ع) کسی است که علم پیامبران را میشکافد. تعبیر «باقرالعلم» یا «باقر علوم الانبیاء» از همین معنا نشئت میگیرد؛ یعنی بهواسطه ایشان، علوم انبیا که همان معارف وحیانی است، آشکار و تبیین میشود.
برای درک بهتر این مسئله، باید به یک نکته تاریخی و دردناک توجه داشت. در دوران خلافت خلیفه دوم، نگارش و نقل حدیث ممنوع شد و شعار «حسبنا کتابالله» مطرح گردید. بر اساس این دیدگاه، کسی اجازه نداشت حدیث پیامبر را نقل، ثبت یا منتشر کند. حتی برخی از صحابه به دلیل نقل حدیث مورد برخورد قرار گرفتند و تعدادی از آنان از خروج از مدینه منع شدند تا مبادا احادیث پیامبر را در مناطق دیگر نقل کنند. ظاهر این تصمیم، جلوگیری از اختلاف عنوان میشد، اما در واقع هدف اصلی، پنهان ماندن فضایل امیرالمؤمنین علی(ع) بود. در نتیجه، بخش عظیمی از میراث پیامبر اکرم(ص)، یعنی احادیث ایشان، به فراموشی سپرده شد.
هرچند افرادی مانند عبدالله بن عمرو بن عاص، با اجازه مستقیم پیامبر اکرم(ص)، اقدام به نگارش احادیث میکردند، اما در مجموع، حدیث برای سالها به حاشیه رانده شد. این علوم مدفونشده نیازمند شخصیتی بود که آنها را استخراج و برای مردم تبیین کند.
در زمان امام باقر(ع)، با روی کار آمدن عمر بن عبدالعزیز، نگارش حدیث آزاد شد. امام باقر(ع) که وارث علوم پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) بودند، این وظیفه بزرگ را بر عهده گرفتند و علوم انبیا را برای جامعه اسلامی آشکار ساختند. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(ص) ایشان را «باقر علوم الانبیاء» نامیدند؛ یعنی کسی که علم پیامبران را میشکافد و تبیین میکند.
در عین حال که همه ائمه اطهار(ع) عالمان برجسته و حامل علوم وحیانی هستند، ویژگی امام باقر(ع) به سبب شرایط خاص زمانی و شاگردان فراوانی که تربیت کردند، برجستگی بیشتری یافته است.
از دیگر ویژگیهای ممتاز امام باقر(ع) این است که ایشان نخستین امامی هستند که هم از طرف پدر و هم از طرف مادر به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میرسند. پدر ایشان امام سجاد(ع)، فرزند امام حسین(ع) و مادرشان فاطمه بنتالحسن، دختر امام حسن مجتبی(ع) است. از این رو، اگر به امام باقر(ع) «ابنالحسین» گفته شود، تعبیر درستی است و از نسل ایشان به بعد، همه ائمه اطهار(ع) این ویژگی را دارا هستند.
این جایگاه ویژه سبب شده بود که امام صادق(ع) بارها نقل کنند که امام باقر(ع) فرمودهاند: کسی را نمییابم که شایستگی و ظرفیت دریافت تمام علوم موجود در سینه مرا داشته باشد. روشن است کسی که خزانهدار اسرار و علوم انبیای الهی و ائمه پیشین است، بهسادگی مخاطبی برای انتقال کامل این معارف نمییابد. به همین دلیل، از امام باقر(ع) بهعنوان امامی یاد میشود که «انفجار علم» بهوسیله او رخ داد.
در ادامه باید به تعبیر «انفجار علم» اشاره کرد که درباره سه شخصیت بزرگ الهی بهکار رفته است: نخست، امیرالمؤمنین علی(ع) که میفرمایند پیامبر اکرم(ص) یک کلمه به من آموختند که از آن هزار باب علم گشوده شد و از هر باب نیز هزار باب دیگر پدید آمد. دوم، امام محمدباقر(ع) که درباره ایشان تعبیر «باقر علوم الانبیا» بهکار رفته است. سوم، حضرت ولیعصر(عج) که امیرالمؤمنین(ع) درباره ایشان میفرمایند: هیچ رازی باقی نمانده مگر آنکه من درِ آن را گشودهام و هیچ علمی نیست مگر آنکه فرزند مهدی آن را به کمال خواهد رساند.
درباره شهادت امام باقر(ع) دو نقل وجود دارد. نقل مشهورتر آن است که در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، والی مدینه، ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک، دستور مسموم کردن امام را صادر کرد و آن حضرت با زهر به شهادت رسیدند.
در نقل دیگری آمده است که یزید بن زید بن حسن، به دستور هشام، زین اسب را زهرآگین کرد و امام را وادار به سوار شدن کرد. پس از تماس بدن امام با زهر، رانهای پای ایشان متورم شد و پس از سه روز به شهادت رسیدند.
همچنین نقل شده است که امام باقر(ع) در وصیت خود به امام صادق(ع) فرمودند: مرا با همان لباسی که در روز جمعه با آن نماز میخوانم کفن کنید و عمامه را بر سرم بپیچید.
طبق روایت امام رضا(ع)، هیچ امامی نیست مگر آنکه یا شهید میشود یا مسموم. شهادت، هدیه الهی به این بزرگواران بوده و با عظمت مقام آنان تناسب کامل دارد.
در دوران امام باقر(ع)، فرقههایی مانند جبریه، مرجئه و غلات فعال بودند که هر یک دچار انحرافات فکری خاصی بودند. شرایط سیاسی آن زمان و انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس، موجب کاهش نسبی فشار بر امامان شد و این فضا امکان فعالیت علمی گستردهتری را فراهم کرد.
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از این فرصت برای تربیت شاگردان استفاده کردند؛ شاگردانی که هر یک توانایی پاسخگویی به مسائل مردم را داشتند. در کنار این، مناظرههای علمی نیز برای مقابله با جریانهای انحرافی انجام میشد که نمونههایی از آن در منابع تاریخی ثبت شده است.
رفتار امام با مردم، حتی افراد عادی، سرشار از احترام، اخلاق و محبت بود. روایتهایی وجود دارد که امام باقر(ع) افراد سادهدل و کمعمل را، صرف محبت و ولایت، مورد تکریم قرار میدادند و آنان را اهل نجات معرفی میکردند؛ امری که نشاندهنده نگاه انسانی، مردمی و تربیتی آن حضرت است.
انتهای پیام