به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، به همراه ابراهیم مروتی، مدیر خبرگزاری ایکنای خراسان رضوی و چند تن از خبرنگاران این خبرگزاری به عیادت وحید مجتهدزاده، قاری بینالمللی قرآن آمدهایم که سالها دچار بیماریست و این روزها با شکستهشدن پایش، اوضاع و احوالش دوچندان سخت شده است. با استقبال همسر و پسر نوجوانش روبهرو و برای دیدار با استاد به اتاقی که ایشان بر روی تخت دراز کشیدهاند، راهنمایی میشویم.
استاد بهگونهای بیمار است که حتی نشستن بر روی تخت برایش دشوار است، جویای احوالش میشویم و او میگوید: سال 1373، زمانی که هنوز 30 ساله نشده بودم، متوجه شدم به بیماری دیابتِ وابسته به انسولین دچار شدهام، از سوزن و سرنگ بسیار دچار استرس میشدم، بنابراین اوایل انسولین استفاده نمیکردم و این غفلت موجب شد تا در سال 91 بیماری دیابت، چشمها، کلیهها و قلبم را درگیر کند، بهطوریکه اکنون چشمهایم تنها حدود پنج درصد بینایی دارد، برای کلیهها هر هفته سه بار باید دیالیز شوم و قلبم نیز به گفته پزشک معالج 10 درصد کار میکند.
مجتهدزاده میافزاید: پای راستم آتل بسته شده است، زیرا حدود 45 روز پیش زمین خوردم و پایم شکست، اما به علت وضعیت جسمی و خطر بالای عمل، پزشک آنرا آتل بست.
راجعبه هزینههای درمان از او سؤال میکنیم و بیان میکند: حدود 45 روز است نمیتوانم حرکت کنم، بنابراین برای رفتن به مرکز دیالیز آمبولانس میآید که هزینه هر بار رفت و برگشت آن دو میلیون تومان است که هفتهای 6 میلیون تومان و مجموع یک ماه آن مبلغ 24 میلیون تومان میشود، به همین دلیل رفتن به دیالیز را به دو بار در هفته تبدیل کردهام، علاوه بر آن برای معاینه پا و یا هر آزمایش و عکسی همین مقدار هزینه را برای رفت و آمد باید پرداخت کنم.
مجتهدزاده در پاسخ به این پرسش که آیا بیمه هستید و از مزایای آن استفاده میکنید، میگوید: بله بیمهام و به دلیل بیماری، حقوق از کار افتادگی میگیرم که مبلغ آن در سال گذشته هشت میلیون تومان بوده و امسال به 11 میلیون تومان افزایش یافته است.
استاد حرف میزند و ذهن پرسشگر ما هر طور جمع و تفریق میکند، به نتیجه نمیرسد، میپرسم استاد پس اوضاع سخت میگذرد و او با لحن مهربانی ادامه میدهد: از سخت هم سختتر، البته گاه حمایتهایی محدود و اندک از سوی برخی نهادها و اشخاص دریافت کردهام که متأسفانه جوابگوی هزینههای سنگین نیست و طی این مدت بسیار مقروض شدهام تا بتوانم هزینهها را تأمین کنم.
سؤال دیگری میپرسم تا فضای سنگین و ناراحت گفتوگو را عوض کنم، آخر آمدهایم عیادت بیمار تا شاید حداقل حال روحیاش کمی تغییر کند، از تعداد فرزندانش میپرسم و مجتهدزاده بیان میکند: دو فرزند دارم به نامهای سعیده و دانیال که سعیده دانشجوی سال آخر مهندسی پزشکی است و دانیال در پایه هشتم تحصیل میکند و ذهن من با انواعی از سؤال که او چگونه با بیماری دست و پنجه نرم میکند، رنج بیماری از یک سو و رنج چگونگی تأمین معیشت از سوی دیگر و ... مواجه میشود.
از او سؤال میکنم استاد چگونه روحیه خود را حفظ میکنید؟ که میگوید: به علت بیماری، باید موارد بهداشتی خاصی را رعایت کنم، به هیچ چیز دست نمیزنم و تنها از طریق گوشی صوت آیات قرآن را گوش میدهم.
از استاد میپرسم قدیمیها میگویند دوستان واقعی را در هنگام گرفتاری بشناسید، چه کسی این روزها سراغ شما را میگیرد که او از حجتالاسلام سیدموسی سلطانی نام میبرد که در زمان بیماری حتی از نزدیکترین افراد بیشتر به او خدمت کرده است.
مجتهدزاده به خانهاش اشاره میکند که با تلاشهای این فرد و پدرش تکمیل شده است و بیان میکند: این واحد را بهصورت خام به ما تحویل دادند و اگر امروز به این زیبایی است، حاصل تلاش پدرم است، حتی در مراجعه به بیمارستان، تهیه دارو و یافتن پزشک معالج خوب همراه من است و آنچه بهعنوان کمک از نهادهای مختلف دریافت کردهام حاصل تلاشها و رفتوآمدهای او در توضیح شرایط من بوده و در واقع گمان میکنم وی فرشتهای است که خدا بر سر راه من قرار داده است.
استاد بیمار است و دلتنگ که از او میپرسم بیشتر دلتنگ چه هستید و او میگوید: دلتنگ روزهای صحت و سلامتی هستم که قرآن تلاوت میکردم، تلاوتهایی که با یک نفس میتوانستم چهار خط قرآن را بخوانم، اما اکنون شرایط سختی دارم، بهطوری که کارهای روزانه مانند حمام کردن برایم به آرزو تبدیل شده و 45 روز است که حمام نرفتهام.
در این بین حسن موحدیان، رئیس شورای اسلامی شهر مشهد و محمدحسین جهانبخش، رئیس هیئت امنای ستاد مردمی تجلیل از پیشکسوتان و فعالان قرآن و عترت خراسان رضوی به همراه حجتالاسلام سیدموسی سلطانی، مدیرعامل مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت «شکوه رسالت نبوی» به جمع عیادتکنندگان میپیوندند و در جریان وضعیت او قرار میگیرند و درباره چگونگی تسریع در انجام حمایتهای مالی و پزشکی با او به گفتوگو مینشینند.
سلطانی درباره شرایط مسکن مجتهدزاده بیان میکند: نیمی از این خانه را شهرداری و نیم دیگر آن را وزارت ارشاد و سازمان اوقاف کشور با هم هبه کردند و به علت اختلافاتی که در پرداخت هزینههای پایانکار این ساختمان وجود دارد، هنوز واحدها سند ندارند و در این میان کسانی چون آقای مجتهدزاده بدون داشتن قسط و وام همچنان بلاتکلیف هستند.
با همسر مجتهدزاده همکلام میشویم تا به او خدا قوت بگوییم، او میگوید: من تنها دختر خانواده بودم و خواستگاران بسیاری داشتم، اما پدرم به محض اینکه متوجه شد، آقای مجتهدزاده، قاری قرآن هستند، گفتند من دخترم را به قرآن هدیه میدهم.
همسر مجتهدزاده از ویژگیهای همسرش میگوید که با وجود شرایط سخت، هنوز روحیه و شوخ طبعی خودش را حفظ کرده است.
عیادتی که قرار بود کمتر از یک ساعت باشد، با سخن از این سو و آن سو به درازا کشید و حال که هنگام خداحافظی است، مجتهدزاده ادامه میدهد: نوبت سؤالات من است، از ما میخواهد قرآن را با ترتیل بخوانیم و به هر کدام نکاتی را متذکر میشود، ما را به غنیمت دانستن دو نعمت توصیه میکند و حدیثی را یادآور میشود: «نعمتان مجهولتان الصحة و الامان، دو نعمت ناشناخته تندرستی و امنیت است.»
از او میخواهیم آیاتی از قرآن را تلاوت کند و وی با صدایی که هنوز زیبایی خودش را حفظ کرده، به تلاوتی آیاتی از کلامالله میپردازد و این کلام را بدرقه را همان میکند: «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَی؛ سوگند به شب چون پرده افكند وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی؛ سوگند به روز چون جلوهگرى آغازد.»
قابل توجه مسئولان محترم
دریغ از رسیدگی مثمر ثمر جای تاسف داره.قاری نخبه و بین المللی قرآن